مردم بسیاری برای پناه به شهر کالم می آمدند.
خانه های عادی شهر تبدیل به پناهگاه های اضطراری شده بودند.
ساکنان شهر از آنها به خوبی استقبال میکردند و تا میتوانستند به آنها کمک میکردند.حتی مسافرخانه ها نیز اتاق ها را به صورت مجانی در اختیار مسافران قرار میدادند.
انگار که همه برای بازسازی جهان با یکدیگر همکاری میکردند.
کلود:
-بیاید دیگه، بریم خونه.
بارت پرسید:
-به کجا؟
-حقیقت موقوف شده ی خودمون.
-این دیگه چه کوفتیه منظورت چیه؟
-زندگی عادی ما.
-و از کجا باید همچین چیزی رو پیدا کنیم؟
-ما بلاخره یکی پیدا میکنیم.
کلود به تیفا نگاه کرد و ادامه داد:
-درست نمیگم؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مارلین با خوشحالی فریاد زد:
-آره!!!
تیفا به نشانه تاکید سر خود را تکان داد اما او نیز مانند بارت منظور کلود را از شروع یک زندگی معمولی نفهمیده بود.
تیفا انقدر خنگ بازی در نیار دیگه اااااااااااه!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
هنگامی که هر چهار نفر آنها به میدگار بازگشتند،شهر بازسازی شده بود و آثار آن اتفاقات و هرج و مرج هایی که بعد از نابودی متئور رخ داده بود پاک شده بود.
زندگی مردم به روال عادی برگشته بود و همه ی آنها در حال تصمیم گیری برای آینده ی خود بودند.....