زمان کنونی: 2024/11/06, 12:27 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 12:27 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان «از خون مینویسم با خون»

نویسنده پیام
veena
تنبل الدوله 0_0



ارسال‌ها: 936
تاریخ عضویت: Aug 2015
اعتبار: 124.0
ارسال: #15
RE: داستان «از خون مینویسم با خون»
قسمت ۱۳:

از شیشه ماشین بیرون رو نگاه میکردم و اون منو نگاه میکرد. متوجه نگاهش میشدم. چندبار سرم رو به طرفش برگردوندم اما نگاهش رو دزدید که نفهمم. به خاطر همین بیخیالش شدم. هرچند که دوست داشتم دستشو رو کنم ٬ اما هرچی فکر کردم گناه داشت!!!
دم ورودی حیاط خوابگاه ماشین توقف کرد. اونم پیاده شد٬ به راننده یه چیزایی گفت!
با من داخل حیاط اومد و بعدشم وارد راهروی خوابگاه شد. سعی میکردم چیزی به روی خودم نیارم. استرس تمام وجودم رو گرفته بود! به خاطر همین پام پیچ خورد ٬ اما به جای اینکه بیفتم زمین افتادم رو دست اون! حالا دیگه همه چیز رو ول کرده بودم ٬ خجالت رو چسبیده بودم.
سعی کردم تعادلم رو حفظ کنم. ولم کرد. جلو در اتاق وایستادم. کلید رو از توی جیبم در آوردم و درو باز کردم. گفتم:« بازم ممنون! شب بخیر. »
گفت:« خواهش میکنم! شب تو هم بخیر! »
وارد اتاق شدم. از بخت بدم جسیکا از تو اتاقش اومد بیرون.
جسیکا - این وقت شب کجا بودی؟!
- توی حیاط. بی خوابی زد به سرم. رفتم که یکم قدم بزنم.
خداروشکر خوابالو بود ٬ چشمش کیفمو ندید. رفتم تو اتاق و در و بستم. همونطور با لباس افتادم روی تخت و خوابیدم...
( صبح شد...)
ساعت ۸ صبح از خواب پاشدم. کیفمو گذاشتم سرجاش و لباسم که... بیخیال عوض کردنش شدم. رفتم توی سالن.
جسیکا - سلام امی! صبح بخیر.
- سلام جسی! صبح تو هم بخیر.
جسیکا - این کاغذ و دادن ٬ گفتن که درباره خودت توش توضیح بدی.
- بده ببینم! « درباره خود توضیح دهید »
جسیکا - دو روز دیگه کلاسا شروع میشه! نظرت چیه امروز بریم یه سری وسایل دیگه بخریم؟
- باشه . بریم.

 
2016/03/22 06:33 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان «از خون مینویسم با خون» - veena - 2016/03/22 06:33 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,680 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,330 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,017 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,165 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,208 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان