ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[مین جی]

دستمو پشتش میزارم و ناز می کنم .
ماریا: چرا؟ سوال بدی بود ببخشید....

[Noctis_P]

(چشمانم را میبندم ،گویی می خواهم جزئیات را به یاد بیاورم) خب ،با برادرم رفته بودیم گردش ،بهم خوش می گذشت ،هم به من هم به اون ،تا اینکه چند نفر دورمون رو گرفتن ،گفتن من رو می خوان ،به برادرم گفتن من رو تحویلشون بده ،اما اون قبول نکرد ....اون به خاطر من ....کشته شد

[مین جی]

ماریا:چی؟ همین؟ا..منظورم این که همین جوری اومدنو تو رو خواستن؟ ممم امیدوارم خانوادم خودشون منو ول کرده باسن تا اینکه به خاطرم مرده باشن. اه... نه این ارزوی بدی بود.

[Noctis_P]

_همین جوری من رو نخواستن ،به خاطر .....قدرت لعنتیم بود

[مین جی]

ماریا:درک می کنم....
صبر کن ببینم اخه تو کدوم جنگلی حیوون پیدا نمیشه؟من به کرمم نمیبینم!!!
چرا اینجا انقدر ساکته؟
مارتین چشماشو ریز کرد که ناگهان...

[Noctis_P]

محتوای مخفی (Click to View)

خلاصه تا الان:کیتارا به تاریکی پیوسته است ،یونو در حال انجام اقداماتی بر خلاف منتخبان است ،پرسیلا و وویلا به دنبال کیتارا هستند ،مارتین و ماریا در جنگل چیز های عجیبی می بینند
فکر می کنین چی در انتظارشون باشه؟صبر کنید تا متوجه بشید
بچه ها خسته نبلشید ایفا تا الان عااالی بوده

[Death]

نزدیکیای جنگل بودم که یه صدایی شنیدم .... اروم حرکت کردم که ببینم اون چیه !؟

[Miikasa Ackerman]

محتوای مخفی (Click to View)

بچه ها تا اینجا من نمیتونم پیام بدم چونکه پرسیلا بیاد بده اما...

"ارورا لبخندی میزند و مییگوید":
سلام....شما کجا میرید؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

 ماریا و مارتین از جا بلند میشن .جنگل مرموز شده بود
و هر از گاهی صدای خش خش برگ ها شنیده می شد.
ماریا:کی این جاست؟

[Death]

از دور نگاشون می کنم ..... مثل اینکه به جز ما کس دیگه هم اینجا ست ... منتظرم ببینم که اون چیه .... ! مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه