ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[Miikasa Ackerman]

"اتش دقیقا نزدیک یه سانتی متری مارتین منفجر شدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه دستانم را بالا اوردم و گفتم":
یکم باید زودتر منفجر میشد اما مهم نیستمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

_مهم منفجر شدنش نیست مهم اینه که اگه من می تونم چسزی ازش رد کنم ،اونا صد درصد میتونن نابودش کنن

[مین جی]

ماریا :خب این کجاش بده؟ این جوری دیگه کسی نمی تونه کنترلمون کنه یا همچین چیزی...!
اصلا اقای زرنگ فکر دیگه ای داری که بشه کرد؟
در این حالت یه ابرومو به حالت اینکه بهم بر خورده بالا بردم! (رفتار های جدید از خودم بروز می دم ،عجیبه ها)

[Noctis_P]

_معلومه که دارم
چشمانم را می بندم و نفسم را در سینه حبس می کنم پنج دقیقه یعد هاله ی بسیار بزرگی به رنگ سرخ به سوی محفظه می رود
من:حالا مطمئن تر شد

[Miikasa Ackerman]

"شانه ای بالا میندازم و میگویم":
باشه رد کنن،وقتی برگشتن و نفله شدن میفهمنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

ماریا:ولی این محافظ هم مطمئن نیست چون فردی که قدرتش با من برابری کنه میتونه ماه منو بشکونه!
نگفتی چرا ماکت ها رو از بین نبریم؟

[Noctis_P]

با صراحت کامل جواب می دهم:چون ممکنه خودمون هم نابود بشیم
دستی به محافظ می کشم (و به سرعت دستم را عقب می برم ) و ادامه می دهم :بله ولی آتش من از ماه تو و ماه تو از آتش من محافظت می کنه

[مین جی]

ماریا:امیدوارم همین طور باشه.چون اگه ماه من صدمه ببینه.من هم صدمه می بینم.اینو فراموش نکن مارتین.
مارتین لبخند محوی میزنه .
ارورا:الان می خواین چیکار کنین؟ما که نمی تونیم برای همیشه این جا بمونیم!

[Noctis_P]

آهی می کشم و می گویم:می تونیم ،باید بتونیم
همان جا می نشینم و با گیاهان بازی می کنم

[مین جی]

ماریا:شوخی میکنی مگه نه.... م..م... من این همه راه اومدم که ارورا رو میدا کنم و بعد برگردم .من قول دادم دوباره به گروه بپیوندم با ارورا.ا...اصلا تو مگه نباید الان با پرس و وویلا!ما ...ما جدا اینجا داریم چیکار می کنیم؟منتظر چی هستیم... اصلا درک نمی کنم..
حرف هامو به حالت نگرانی به زبون می اوردم و از گفتنشون مطمئن نبودم چون با تته پته حرف می زدم. سردرگم بودم.