زمان کنونی: 2024/11/05, 06:52 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/05, 06:52 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانِ«عشق روباه» فصل دوم

نویسنده پیام
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #1
Animation1 داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
بچه ها اینجا فصل دوم داستانمو‌ مینویسمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gifاگه نظری داشتین بهم بگین تا داستانمو بهتر کنمتصویر: richedit/smileys/YahooIM/8.gifخوشحال میشم نظر بدین..
از توجهتون ممنونتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif!!!!
آریگاتووووو!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/5.gif
خب شروع میکنم!!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gif
2016/07/16 08:00 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #2
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
ُ
«قسمت اول»
فِرِد آرام چشمانش را باز کردتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/32.gifآسمان با رنگ آبی درخشانش روبروی چشمانش میدرخشید!
خورشید تازه از دل شب بیرون آمده بود..تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/20.gif
فرد گیج ومات به طلوع خورشید نگاه میکرد..تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
ف:من این جا چیکار میکنم؟چه اتفاقی افتاده؟ آآخخ!! چقدر بدنم درد میکنه!احساس میکنم تمام استخوانام خرد شدن!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/2.gif
فرد سعی کرد بلند شود ..سپس نگاهی به اطرافش انداختتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/49.gifتا چشم کار میکرد کوهستان بود..فرد درست در در یک مسیر کوهی قرار داشت...تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif.همانطور که آرام از جایش تکان میخورد ناگهان همه چیز را به یاد آورد!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gif
ف:آآآهاا!!من داشتم پرت میشدم!!یادم میاد!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifاون خرس می خواست منو بکشه و بعدش...تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gifنکنه من مردم!!ولی اینجا که اصلاًشبیه بهشت نیست!!نشنیده بودم بهشتم کوه داشته باشه..!!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gifاما اگه من مردم پس چرا بدنم اینقدر درد میکنه؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
اما من چطور نجات پیدا کردم؟؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gif
...
........
.............
2016/07/17 10:01 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #3
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت دوم»
فرد همانطور که مات ومبهوت به اطرافش خیره شده بود ناگهان چشمش به چیز عجیبی افتاد..تصویر: richedit/smileys/YahooIM/15.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
درست روبرویش یک راه فلزی عجیب و غریب قرار داشت...دو میله ی فلزی طویل که موازی بودند و میله های فلزی موازی کوچکتری آن دو را بهم متصل میکردندتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/49.gifفرد همانطور که با تعجب به آن مینگریخت ناگهان صدایی شنید..تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gifصدایی مانند برخورد قطرات باران به سنگی بزرگ....تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gif
2016/07/18 11:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #4
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت سوم»
همانطور که که صدا نزدیک و نزدیک تر میشد فرد جعبه ی فلزی بزرگی را دید که به آرامی بر روی میله های فلزی سر میخورد.تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
او از پس آن چهره ی آشنایی را دید که گمان نمیکرد دیگر هرگز بتواند اورا ببیند.تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifویلیام!!خودش بود...جعبه آرام در نزدیکی فرد ایستاد...تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
ف:ویلیامممم!!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gifچقدر از دیدنت خوشحالم..تصویر: richedit/smileys/YahooIM/8.gifتو اینجا چیکار میکنی؟این چیزای عجیب و غریب اینجا چیکار میکنن؟اصلاًچی هستن؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gif
وی:خیلی خب آروم باش..تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gifسوار شو تا همه چیزو برات توضیح بدم..تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gifفقط قبلش به کوهی که تو دامنش هستی نگاهی بنداز..شاید اینجوری حرفایی رو که برات میزنم راحت تر درک کنی!!!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/21.gif
فرد به آرامی به بالای سرش نگاه کرد...قله ی سرخ رنگ کوه آتش  مثل همیشه در میان اشعه های خورشید خود نمایی میکرد!..تصویر: richedit/smileys/YahooIM/54.gif
2016/07/19 09:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #5
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت چهارم»
فرد آرام سوار شد...ویلیام بعد از کمی مکث به راه افتاد..مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمههمانطور که از میان مِه رقیق صبحگاهی که تازه شروع شده بود میگذشتند کم کم دردِ بدن فرد آرام تر شد..
فرد همانطور مات و مبهوت به ویلیام و پارچه های مسخره ای که به تن داشت نگاه میکر و منتظر بود که بز پیر شروع به صحبت کند مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاما ویلیام حتی به فرد نگاه هم نمیکرد!!
بعد از کمی سکوت سنگین فرد نگاهی به ویلیام انداخت......مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:خب من اشتباه کردم که همچین کار مسخره و خطرناکی رو انجام دادم..!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهولی تو هم مقصر بودی...تو به من گفتی اون تمشکا قدرت جادویی دارن و میتونن منو قدرتمند کنن اما هیچ اتفاقی نیفتاد!!من...
ویل:دقیقاً چندتا از اون تمشکارو خوردی؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه....
فرد:چی؟؟خب راستش۶ تا ...چطور مگه؟؟؟؟!!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویل:خوبه!!!پس وقت نسبتاً زیادی داری..!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:؟؟؟؟؟؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
............
.....................
...............................
2016/07/26 11:41 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #6
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت پنجم»
فرد مات و مبهوت به ویلیام خیره شده بود..مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهیعنی منظور ویلیام چی بود؟؟؟!!!مطمئناً اون چیز هایی رو میدونست که فرد رو از اون حال عجیب در میاورد!!!!!اما داستان چیه؟؟؟؟!!
ویلیام:هی پسر !!!!!اون جوری نگام نکن!!!همه چیزو بهت میگم...صبر داشته باش...!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وقتی ویلیام و فرد به اندازه ی کافی از کوه آتش و نگهبان های خرس دور شدن ویلیام شروع به صحبت کرد.......مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویل:اول از همه میدونی چطور بعد از سقوط ۴۰متریت زنده موندی؟؟؟تو به من گفتی بعد از خوردن اون تمشکا هیچ اتفاقی نیافتاده ولی این دلیل نمیشه که اونا اثری نداشتن!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:پس .....یعنی.....اون تمشکا باعث شدن که من زنده بمونم؟؟؟؟!!!اما چطور؟؟؟؟؟!!!چرا!!!!.....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویل:این یعنی اونا اثر کردن...اما برخلاف انتظار تو اونا به این راحتی به تو قدرت شکست اون خرسرو نمیدن...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبرای همینه که اون خرس تا الان نتونسته ازشون استفاده ای بکنه...!!!!
فرد:پس اونا چطور به من قدرت میدن ؟؟!باید چیکار کنم؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه....
ویلیام:اونا بزودی اثر میکنن اگر تو چیزی رو که کم داری پیدا کنی!!!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
............
....................
............................
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/07/27 08:46 PM، توسط Sachico.aps.)
2016/07/27 08:45 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #7
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت ششم »
فرد چه چیزی رو کم داشت؟اون چیرو باید پیدا میکرد؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه....فرد حسابی گیج شده بود...
فرد:من چه چیزیو کم دارم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه!!!!!!منظورت چیه؟
ویل:تو کلاً کم داری پسر!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبا چه فکری رفتی به قصر اون خرس؟؟!!!من که بهت گفتم نرو؟اگه گوش کرده بودی اینطوری نمیشد!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاصلی ترین چیزی که کم داری مغزه !!!و چیزی که تو کلته به جای مغز حماقته!!!
فرد:اینقدر سرزنشم نکن!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمن که بالاخره تونستم اون تمشکارو بخورم..!!!!
ویل:آره ولی اگه اون خرس بفهمه زنده ای دفعه ی بعد باید جنازه تو پیدا کنم!!اونم به صورت پراکنده تو کل سرزمین!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.....
فرد:صبر کن بینم!!!اصلاً تو چطور منو پیدا کردی؟از کجا میدونستی اینجام؟؟اصلاً از کجا این همه اطلاعات در مورد اون تمشکا داری؟؟!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهچرا اینقدر حرفای عجیب و مرموز میزنی؟این لباس های مسخره چیه پوشیدی؟؟؟؟؟بگو ببینم این راهی که داریم روش حرکت میکنیم چیه؟؟؟؟!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه...تو اصلاً.....
ویل:خیلی خب !خیلی خب!! اینقدر عجول نباش پسر همه چیرو برات توضیح میدم!!فکر کنم تو باید صبر رو اول از همه تو خودت پیدا کنی!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه!!!!!
..............
.......................
..............................
2016/07/28 02:03 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #8
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت هفتم»
فرد نمیدونست باید چیکار کنه؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمههنوز هم حرف هایی رو که ویلیام میزد براش غیر قابله درک بود..
فرد:خب من الان باید چیکار کنم؟!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه...........
ویلیام:تو باید یه مدت از اینجا دور باشی..اینجوری اون خرسه به این راحتیا دستش بهت نمیرسه!!..مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:دور باشم؟!!!ولی کجا میتونم برم؟هرجا برم اون منو پیدا میکنه..مگه چندتا روباه تو این سرزمینه؟فقط من !!!..مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویل: خب اگه روباه نباشی چی؟بازم میتونه پیدات کنه؟؟!!!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد : !!!!!!!!!!روباه نباشم؟؟؟؟؟!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه!!!
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/08/28 03:27 PM، توسط Sachico.aps.)
2016/08/28 03:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #9
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت هشتم»

خورشید دیگر کاملاً طلوع کرده بود..فرد وویلیام آرام از میان کوهستان عبور میکردند.درد بدن فرد آرام تر شده بود اماهنوز هم برای حرکت کمی مشکل داشت!!
ویلیام : فکرشم نکن پسر...من کارمو خوب بلدم!!!میدونم چیکار باید بکنم!!!به من اعتماد کن....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:همین که باید به تو اعتماد کنم برام دلهره آوره!!!!تو جوری حرف میزنی که نمیتونم درکش کنم...بیخیال حالا میگی اینی که توش نشستیم چیه؟از بس که تکون میخوره حالت تهوع پیدا کردم!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویلیام : اوه...یادم رفت بهت بگم...بهش میگن "ریل راه آهن"...به وسیله ی این ریل از دل کوه سنگ آهن بیرون میارن و بعدش باهاش آهن تولید میکنن!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهپدرت وقتی به اینجا اومد این راه رو ساخت تا باهاش آهن
تولید کنه و به وسیله ی اون قصره بزرگشو ساخت ..قرار بود این ریل رو گسترش بده تا برای همه ی حیوانات خونه هایی بسازه اما معدن ریزش کرد وقبل از این که پدرت بتونه اونو دوباره باز کنه از دنیا رفت.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
پدرت امیدوار بود که بعداز خودش تو بتونی اینکارو ادامه بدی!!!اون نمیدونست که چه پسره بی عرضه ای داره!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد : درسته!!!من خیلی بی عرضه ام..اما اگه بتونم از اون تمشکا قدرت بگیرم دیگه بی عرضه نیستم..اگه تو یادم بدی چیکار باید بکنم!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویلیام : اینکه تو باید چیز هایی رو درون خودت پیدا کنی که یاد گرفتن نداره!!!فقط باید سعی کنی...حالا بگذریم..بیا این و بپوش..مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد : این دیگه چیه؟؟؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبه چه دردی میخوره؟؟؟؟؟؟تا حالا همچین چیزی ندیدم..
ویلیام : بهش میگن شنل..زیاد بلند نیست ولی از هیچی بهتره..باید بپوشیش چون داریم به مقصد نزدیک میشیم!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد : به مقصد ؟؟!!!فکرکردم اونجا خیلی دورتر از اینجا باشه!!!درسته؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویلیام : نه خیلی دوره ونه خیلی نزدیک!!!بالاخره میرسیم...فقط زود اون شنلو بپوش چون قراره همه ی موهات بریزه!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد : همه ی موهام بریزه؟؟؟؟؟؟تو دیوونه ای !!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سرعت حرکت اونا بیشتر و بیشتر میشد...مسیر ریل از دامنه ی کوهی به سمت پایین میامد...در نیمه های دامنه کوه ناگهان را ریلی به پایان میرسید ...
فرد : الان سقوط میکنیم ویلیام...وایسا الانه که بیفتیم ......!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهباید نگهش داریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه...ویلللل!!
ویل : نگران نباش پسر..میدونم دارم چیکار میکنم...اگه میترسی چشمانو ببند!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
.......
..........
...............
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/08/29 01:07 PM، توسط Sachico.aps.)
2016/08/29 12:52 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Sachico.aps
ساچیکو سان!!!

*


ارسال‌ها: 67
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 84.0
ارسال: #10
RE: داستانِ«عشق روباه» فصل دوم
«قسمت نهم»
فرد آروم چشماشو باز کرد!!!!صدای گوش نواز پرندگان صبح گاهی به گوش میرسید..فرد کمی که هوشیارتر شد چهره ی ای رو روبرویی صورتش دید!!!
کمی مکث کرد...چشماشو بیشتر باز کردو ناگهان!...چهره ی یه موجود عجیب و غریب ترسناک روبروش ظاهر شد!!!!با وحشت از جا پرید و دو قدم به سمت عقب رفت!!
فرد:ااااههههههه!!!به من نزدیک نشو!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهتو دیگه کی هستی؟!؟!؟!نیا جلو نیا جلو!!!!
موجود عجیب کمی به فرد نگاه کرد...پوزخندی زد و آروم به فرد نزدیک شد!فرد بازهم عقب تر رفت!!!موجودی عجیب آروم گفت:فرد..خیلی خنگی منم ویل!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهفرد با تعجب و حیرت نگاهی بهش انداخت:ویل؟!تو ویلو از کجا میشناسی؟!نکنه خوردیش..ای موجود بدجنس ردش کن بیاد...وگرنه جوری گازت میگیرم که رد دندنام تا ابد بمونه!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهزود باش ..من دندونای تیزی دارما!!
ویل:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهدندون تیز؟!فکر نکنم؛!!!!!
ویل که کمکم حالش جا اومده بود خواست دندوناشو نشون بده که یهو!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه....خبری از دندونای تیز فرد نبود...حتی پوزه هم نداشت.،،فرد خشکش زده بود...نگاهی به پاهاش انداخت..روی دوپاش وایساده بود!!
ناگهان فرد روی زمین افتاد..پنجه هاش...انگشتاش بلند شده بودن....!!!خیلی بلند!همه چیز تغیر کرده بود!!
فرد:نه!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاین امکان نداره...دمم کو؟!؟!؟!موهام کجان؟!؟!چرا اینشکلی شدم؟!نکنه منم خوردن!!؟!؟!؟نههههه..وااییییی...حالا چیکار کنم؟!؟!؟!
ویل::مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهفرد!!!!میشه خواهشا جیغ و داد نکنی؟!اآن پارچه رو بیشتر دوره خودت بپیچون پسر!!!کسی تورو نخورده..منم نخوردن..ما خودمونیم ..فقط یکم عوض شدیم!!نه یکم..خیلی عوض شدیم!!
فرد:چه بلایی سرم اوردی؟ویلیام..منو بر گردون..خواهش میکنم!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ویل:نترس پسر...زیادم بد نیست..خیلی خوشتیپ شدی!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرد:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمن چی میگم تو چی میگی...میگم منو مثه اولم کن...زود!!
ویل:مگه نمیخواستی بدونی اثرات اون تمشکا چیه؟!خب اینم یکی دیگه از اثراتش..ماتوی یه دنیای دیگه ایم..واسه همینم تو این شکلی شدی!!انسانشدی!!!
فرد:انسان؟!انسان دیگه چه کوفتیه..من میخوام خودم باشم!!!منو برگردون!!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/10/29 08:12 PM، توسط Sachico.aps.)
2016/10/29 08:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  عشق مجازی (Abol.Devil) !Sultan 0 818 2019/09/27 06:06 PM
آخرین ارسال: !Sultan
zجدید داستان:دوران تبعید-فصل دوم:سیا...بیدار شو! Бѳнёѫїап 2 1,459 2018/09/18 03:17 PM
آخرین ارسال: Бѳнёѫїап
  داستان "طلوع" (فصل 17) Blacksnake 19 4,173 2017/08/01 04:52 PM
آخرین ارسال: story writers company
  انشا نگاری در بوستان عشق !Sultan 6 1,973 2017/02/19 10:17 PM
آخرین ارسال: !Sultan
documents داستان {(10 ترابایت عشق بر ثانیه)} Ender Creeper 8 1,741 2016/09/14 12:38 PM
آخرین ارسال: Ender Creeper



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان