زمان کنونی: 2024/11/06, 02:55 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 02:55 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان های کوتاه من

نویسنده پیام
white knight
I.T.N.O.G.savior



ارسال‌ها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
ارسال: #1
داستان های کوتاه من
با سلاممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

من توی این تایپیک داستان های کوتاه نوشته شده توسط خودم رو قرار میدم^^

امیدوارم خوشتون بیاد ^^
2016/09/18 10:42 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
white knight
I.T.N.O.G.savior



ارسال‌ها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
ارسال: #2
RE: داستان های کوتاه من
پرنده 
کودک کنار پنجره ی اتاقش نشسته بود و بازی بچه ها را در کوچه تماشا میکرد،برای چندین دقیقه خودش را تصور میکرد که کنار آن ها میدود و بازی میکند...
از دیدن دویدن هم سالانش به وجد آمده بود
برای یک لحظه همه چیز را فراموش کرد ، خواست بلند شود و در میان آن ها بدود،جیغ بکشد و بازی کند
اما پاهای سنگین و بی حسش همراهش نیامدند،سرش را پایین انداخت،نگاهش به پاهای نحیفش افتاد که روی صتدلی ویلچر به خواب فرو رفته بودند،دستش را به سر تراشیده اش مالید و به حماقت و فراموشی اش خندید.
از وقتی که به یاد داشت همینطور بود بخاطر بیماری نادر و عجیبش نه میتوانست راه برود نه نور را تحمل کند بخاطر همین به ندرت بیرون از اتاقش را میدید، موهایش هم بخاطر این بیماری از دست داده بود.
ویلچر را از کنار پنجره چرخاند و به گوشه ی اتاقش رفت، قفس بزرگی آنجا بود و پرنده ی سفید زیبایی داخل قفس نشسته بود.
کودک ویلچر را کنار قفس نگه داشت، دستش را داخل قفس برد وپرهای نرم پرنده را نوازش کرد;برای مدتی همانطور که به پرنده خیره شده بود فکر میکرد،بالاخره افکارش را به زبان آورد:"تو هم مثل منی!
تو هم مثل من زندانی شدی..."
دستش را داخل قفس برد و پرنده را میان دستانش گرفت،از قفس بیرون آوردش وروی پاهایش گذاشت نگاهی به به پاهای خودش و پال های بسته پرنده انداخت:"اما بالای تو سالمه..."
ویلچر را  با یک دست چرخاند و نزدیک پنجره برد"...پس نباید زندانی بشی"
دوتا دستش را بالا برد و پرنده را بیرون از پنجره رها کرد صدای بال زدن پرنده اتاقش را پر کرد وپرنده پر کشید و اوج گرفت انگار به سمت خورشید میرفت لبخند با دیدن پرواز پرنده روی لبان کودک نشست... .
2016/09/18 10:45 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,666 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,327 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,014 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,161 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,200 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان