شهر میدگار درحال غرق شدن در تاریکی بود. در خیابان های میدگار قدم می.تا به نانوایی رسید ،تعداد زیادی نان سفارش دادو هزینه را همان ابتدا پرداخت:
- میخوام ساعت هفت ونیم آماده باشن.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
رفت تا به بقیه ی کارهای برسد؛ لیست خرید را از جیبش درآورد و نگاهی گذرا به آن انداخت و غرغر کنان گفت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
- چرا الآن این لیستو به من داده ؟ چند روز وقت داشت، آ خه فقط سه ساعت مونده. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
موتور سواری ویراژداد و از کنارش گذشتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
- معذرت سفمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
او کلود بود ، سفیروث بدنبالش پرواز کرد تا به شینرا رسیدند. کلود با عجله از پله ها بالا رفت. و سفیروث روی موتور او نشست و به رافوس که از پشت پنجره نظاره گرش بود لبخند زد . دستانی جلوی چشمانش را گرفت: حدس بزن کیم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
- وینسنت ،تا دستت روی صورتم خط ننداخته برش دار .
پس از احوال پرسی کوتاهی کلود نیز به آنها پیوست، دیگر اضطراب و نگرانی در چهره اش دیده نمی شد. با لبخند رو به سفیروث کرد
- اجازه داد، بالاخره اجازه داد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت : سفیروث ماموریت تو چیه؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاغذ مچاله ای را از جیبش درآورد : نمیدونم چرا جنسیس امروز این لیستو به من داد، درسته من به شینرا برگشتم و بیشتر از اون با فرزند خونده هامون صحبت میکنم ، اما این دلیل نمیشه ،امروز که رئیس بهم مرخصی داده .جنسیس یه کاغذ کف دستم بزاره بگه سه ساعت وقت داری انجامش بدی.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت کاغذ را از سفیروث گرفت: مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
- فکر نمیکنم انقدر بَجِّنس باشه، بده لیستتو ببینم... خب مثل اینکه لیست نظارته ، لازم نیست نگران باشی ما دیروز همه ی این کارا رو انجام دادیم .بجز نون گرفتن ، این مسئولیتو برایت گذاشته.
- به مشتریاش برسه ، کار منم انجام میده.
- سفیروث چی شد با اونا آشنا شدید؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهتعجب کرد اما به روی خود نیاورد :
از یه تیکه نون شروع شد ، بیشتر اونا بچه بودن و کم سن و سال ، بزرگترین ها شونم پونزده شونزده ساله بیشتر نداشتن . از تنهای خسته شده بودیم. پس هرطور شده بود باید زیر پر و بالشونو میگرفتیم. تصمیم بر این شد گه جنسیس راضیشون کنه ، موفق شد اما یه جای سالم هم براش باقی نزاشتن.....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تمام ماجرا را برای وینسنت تعریف کرد تا به نانوایی رسیدند.
نانوا : جناب، سفارشتون آمادس
سفیروث تشکر کرد : چه زود هفت و نیم شد، بهتره بریم خونه
وینسنت : چرا از رافوس و اون مرد غریبه اجازه گرفتید؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهسفیروث که دید سوالات وینسنت تمامی ندارد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه به پرواز در آمد تا به مودهیم برسد
جنسیس : خیلی دیر کردی ،هیچ به ساعتت نگاه کردی ؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ساعت هشت و ربعه... حالا هم با 150 تا نون وایسادی داری منو نگاه میکنی.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث طلبکارانه نگاهش کردمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه: ممنون از خوشامد گوییت .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
همه درحال تماشای ماه عسل بودند
او به آشپزخانه رفت: سلام تیفا.
- سلام خسته نباشید مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.وینسنت دنبالتون میگشت.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه- ممنون از یادآوریتون.
نان ها را با شمشیرش آنها را نصف کرد و روی میز ها چید.مدام به اطراف نگاه می کرد اثری از وینسنت نبود.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک : سف ، خوب جای ما رو تو شینرا پر کردی .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث : چی شده؟ هنوز دیر نشده...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
رافوس: دنبال نیروی کار میگردم.و کی بهتر از توو آنجیل مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.دست تنها واقعا برای سفیروث سخته ،مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه با استادشون صحبت کردم . تربیت با جنسیس ، دفاع و استفاده از جادو با جناب ریتسو و مهارت های جنگی با شینرا.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث خواست صحبت کنه که اذان پخش شد ؛ گروم گروم..... نوجوانان با سرعتی باور نکردنی پشت صندلی هایشان نشستند مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهو روبه بزرگترها کردند :
- بفرمایید بنشینید.
اریس :چه مودب، ممنون
کلود آرام زمزمه کرد: گشنن برای همین به ما میگن بشینیم، تا افطار کنن .
جنسیس نگاهی تهدید آمیز به کلود کرد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهو سفیروث او را تا صندلی اش همراهی کرد. سپس کنار جنسیس نشست ، صندلی کناری اش خالی بود.
ریتسو: مثل اینکه یه نفر نیومده.
بچه ها مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت کنار سفیروث ظاهر شد :معذرت میخوام دیر کردم. کسی که باید راهنماییم میکرد یدفه فرار کرد
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروثمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه :طاعات و عباداتون قبول باشه ، بفرمایید غذا ها سرد شدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
همه زیر لب دعای افطار را زمزمه کردند :
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
روزه یشان را باز کردند.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه