زمان کنونی: 2024/11/06, 08:00 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 08:00 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.8
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!

نویسنده پیام
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #1
Fairy Tail1.png مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
سلام !
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاینجا اولین مسابقه تابستانی بخش نویسندگی در سال95 رو داریممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبا موضوع فاینال فانتزی و ماه رمضان!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ماه رمضان سال پیش هم این مسابقه رو داشتیم و چون استقبال خوبی شد ؛ تصمیم گرفتم امسال هم این مسابقه رو برگزار کنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کسانی که توی مسابقات من شرکت کردن می دونن که جوایز نفیس در انتظار برندگان هست!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
پس شانس خودتون رو امتحان کنیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
نکات قابل توجه شرکت کنندگان:
1زمان مسابقه از امروز تا آخرین روز ماه مبارک رمضان هست و از بعد این تاریخ آثار پذیرفته نمی شه
2موضوع داستان شما بر محور دو موضوع اصلی "انیمه فاینال فانتزی" و "ماه رمضان" باید باشه.یعنی شما این انیمه و شخصیت هاش رو در ماه رمضان خلق می کنید!
میتونید از تمام شخصیت های این انیمه کمک بگیرید و محدودیتی در مکان و شخصیت های داستان و استفاده از شکلک ندارید
3معیار های انتخاب برندگان:متن دارای حداقل15خط باشد،علائم نگارشی و استفاده از آرایه ها رعایت شود،
تا حد امکان چارچوب یک نوشته را دارا باشد(مقدمه-بدنه-نتیجه گیری)،تسلط خود نویسنده بر متن(شروع و پایان متناسب و برنامه ریزی شده)
4نوشته خودتون رو بعد از ویرایش های لازم در همین تاپیک قرار بدید اما به هیچ وجه در این تاپیک نظر ندید!
5به همه شرکت کنندگان بدون استثنا6+اعتبار تعلق میگیره اما فقط سه نفر اول جوایز ویژه رو دریافت می کنند
6میتونید برای مشاهده نمونه کارها به مسابقه قبلی یعنی اینجــــــــا مراجعه کنید
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
لطفا از داستان های کوتاه دوستانتون تشکر و حمایت کنید
در صورت وجود هرگونه سوال به تاپیک زیر مراجعه کنید:
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/17 03:15 PM، توسط Aisan.)
2016/06/07 04:50 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #2
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
به دلیل استقبال بی نظیر شما وقت مسابقه تمدید شدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2016/06/10 01:55 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه



ارسال‌ها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
ارسال: #3
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
به نام خدا
ساعت 3:00 صبح
تیفا: ای بمیریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه دو ثانیه بعد لایتنینگ:کوفت بخوریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یک دقیقه بعد فنگ:اه.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مگه مرض داری لگد میزنی!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تیفا ناگهان طاقتش تاق میشود و سرش را کمی بلند می کند و نیم نگاهی به ایل پسران جلوی چشش می اندازد.
قیافه ی تیفا:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
لایتنینگ:یا می خوابین یا بخوابونمتون؟!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
پروپتو یکدفعه سرش را بلند می کند : می خوای بخوابونیم؟ خب من تدی خرسمم رو هم باید بیارما!تازه لالایی هم باید بخونی .ای نازمم کنی بد نیست .تاره من خوابم سبکه .تا من نخوابیدم نباید بخوابی مراقب باشی این اجوج مجوج ها اذیتم نکنن.
لایتنینگ:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یکدفعه بمب خنده منفجر می شود و تیفا،لایتنینگ ،لونا،یوفی،اریس ،لوکرسیا ،یونا،سارا ،فنگ
سرشان را قشنگ بلند میکنند و یک صدا می گویند:اااه!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه که شاهد کلود و کاداج در سمت چپشان می شوند که هنزفیری در گوششان گذاشته اند و هر از چند گاهی چیبس و پففیلی در دهانشان می گذارند و قرچ قروچ می کنند.در سمت چپشان شاهد رینو و پروپتو می شوند که گوشی در دست دارند و با هم اس ام اس بازی می کنند و خنده های ریزی هم می کنند. جلوی ساعت بزرگ وینسنت را می بینند که به ان خیره شده و می گوید :31 دقیقه و 42 ثانیه دیگه!
گوشه ی اتاق جنسیس رو میبینن که با نور گوشی یواشکی لاولس می خواند .
ناگهان صدای ریزی از پشت سرشان می شنوند و همه ی دختران سریع و همزمان سرشان را می چرخانند و ناکتیس ،تیداس و زک را میبینند که پلستیشن بازی می کنند و هر از چند گاهی لگد هایی نثار هم می کنند.
ناکتیس:نکن.نکن! صد بار بهت گفتم یه حرکت رو صد بار پشت سر هم نزن!(و بعد چند لگد به زک زد)
زک:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تیداس:عه .جر.جر !جرزن !
لونا:ناکت .تو هم؟
ناکتیس:به من چه؟!(بعد داد زد ) نکن.نکن .سوخت.دکمه سوخت!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک:نه..نسوخت.نسوخت!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یوفی:جغد به اینا میگن.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
اریس:سفیروت!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سف:بکپین ببینم!
بعد همه زیر پتو رفتن و گفتن:ما خوابیم.
وینسنت:وقت سحره.
همه نرم نرمک سرشونو مثل قارچ بیرون میارن و نیش خندی می زنن.
وقت سحر:
پروپترو:اخیش... مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه و در همون لحظه که چشش سیر میشه و میره که پشت میزی که روش
فرنی و اش گوشت و حلوا و کتلت و پیتزا و نون خامه ای گذاشته بشینه ؛الله اکبر الله اکبر !
قاشق چنگالاشو اماده میکنه که لایتنینگ میاد و میگه :اذانه.مگه کری؟
پرومپتو:من هیچی نخوردم که!
لایتنینگ:چشت کور .مثل ادم میشستی غذا می خوردی.
پرومپت:من شکایت دارم.
جنسیس :شکایت پذیرفته نیست.
پسرا:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سف:از همین الان یک دقیقه وقت دارین.خرت و پرتاتونو جمع کنین،مسواک بزنین ،برین بخوابین.
رینو:من برام یه موضوعی پیش اومد.همه ی این کارا رو باید تو یه دیقه کنیم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سف:5 ثانیه رفت.
و جمعیت مثل جت حرکت کردن.
ساعت 2:00 بعد از ظهر

یوفی :پاشین ببینم لنگ ظهره .مگه خون اشامین.
رینو:ممم
کاداج تکونی به خودش داد:5 دیقه دیگه.
سه دقیقه بعد ...یوفی:پاشین !
کاداج :5 دیقه دیگه.
جنسیس:هنوز دو دیقه مونده.
یوفی:واسه من 5 دیقه ،5 دیقه می کنی؟! من میگم ساعت چنده. فهمیدی یا نه!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه بعد پارچ اب یخی رو بالای سر کاداج میگیره و می گه: 5 ثانیه وقت داری!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاداج:جیغغغغغغ(اییییی،مااااااممممااااننننن پسر جذابتو کشتنننننننن!!!!!)
بقیه پسرا از ترس اون بالا سریع سرشونو بالا اوردن و چششون رو اندازه کله ی فیل کردن و گفتن:من بیدارم!!!!
یوفی:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یونا:اریس فکر کنم باید یه بار دیگه کاداج تست خون بده ببینیم دختره یا پسر!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلود:اخ ... سرم درد می کنه.
کاداج:من می دونم از غم دوری مامانه
کلود:باز هوایی شدی!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاداج:نه والا .نه به خدا
تیفا:دقت کردی خیلی وقته کاداج از این رو به اون رو شده کلود؟ کاداج! خبری از مامان نیست؟
کلود با حالتی پر از غرور گفت:اگه سه روز بهش افطار ندی.حلههه.روش کلی کار کردم.
تیفا:کلود!!!
ساعت 6 بعد از ظهر
پروپتو در حال رویا دیدن: بیا... بیا... بیا پسر گلم... کتلت خوشگلم... عسللل!
رینو:این بدبختو چرا به تخت بستین؟
وینست:نچ .نچ.نچ.قباحت داره.خجالت بکش!!!
رینو:مگه چی گفتم؟
پرومپتو:اخ ..رینو .افرین برو اون اب رو بده من .قربون دستت.
سف با حرکت بسیار تمیزی و به صورت خیلی شیک زد پس کلش کاداج:ایول.خوشگل زدی .کیف کردم !
رینو:ها... فهمیدم....
ساعت 8:00
جنسیس در حال لاو لس خوندن و سف در اتاقی دیگر در حال روزنامه خوندن.زک هم در حال خوش و بش کردن با کلود .تیداس که روی مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد که گفت:
وایی مستم کرد این بوی سیب زنینی !!!
جنسیس در همون حال :سیب زمینی!
که کلود از خنده روده بر میشه!
تیداس که خیط شده بود:عه خوبه خودت تا پارسال می گفتی دیب دمینی. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جنسیس:عمم بودم تا دیروز وصلت عاشقانه با سیب بسته بود میگفت سیب زنمی!!
یونا:تیداسسس!!
تیداس:دروغ میگه.دروغ میگه. اون فقط می خواد روابط رمانتیک ما رو بهم بزنه ؛ندید بدید!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یونا نگاهی مرموز به جنسیس کرد
جنسیس:من؟! ... اصلا کی میاد تو رو بگیره .تو کجا.. من کجا...
یونا:ها... (بعد از چند ثانیه به حالت جیغ جیغی) بلهه؟ اصلا کی میاد زنت شه!!!
جنسیس که بهت زده بود به خودش میاد و می گه:دور و ور من که دختر ریخته. از اسمون واسم گل میریزه هر روز!!!
سفیروت از اتاق بغل داد میزنه:خوب شد گفتی ... پس من بودم پریروز با تیپا از خونه ی اریس شوت شدم بیرون!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک سریع السیر سرش رو به سمت جنی می چرخونه!
جنسیس:برات توضیح می دم. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک استیناشو بالا میزنه و میگه :اگه تا اون موقع زنده موندی!
و در همین لحظه جنسیس می دوه.جنسیس بدو ،زک بدو،جنسیس بدو،زک بدو!
که رینو دوربینشو میاره و میگه:اخ جون!دعوا ،دعوا ،هی... هی...
که کاداج استیل خبر نگارا رو میگیره و صدای مجری فوتبال رو در میاره:
ببینندگان عزیز اینجا جنسیسسس راپسداسس رو می بینیم که به سمت درخت می دوه !ولی زک فیر بهش میرسه!موهاشو میکشه! و میگه:بیا جیییگر! جنسیس بالاخره بالای درخت انار می ره.اما زک هم کم نمیاره و شمشیرشو میاره!و به درخت می کوبونه! از اون طرف تیفا میگه:ذلیل مرده.نمیری الهی.کوفتت نگیره.درخت نازنینم!
کلود هم هنگ می کنه.بعله جنی از درخت میفته و زک.. جان سینا با حرکتی بسیار طلایی دستشو جلوی صورت جنسیس تکون میده و ... گل !!!!گل!!!
(ببخشید !!! از بدی های جوگیریه) 1،2،3 ناک اوت!
لوکرسیا:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت:دو دقیقه و 13 ثانیه به افطار.
و کاداج جوگیر صدای جذاب همیشگیش رو پیدا می کنه و میره جلوی دوربین و میگه :نکنه می خواستین تا فردا طول بکشه!چه توقعاتی دارینا!!
افطار(نویسنده در حال توصیف راز بقا!!)
همه دور سفره جمع میشن و در این لحظات ملکوتی جنسیس جان دعا رو میخونن.سفیروت با جذبه هم لبخندی کمرنگ میزنه و منتظر میمونه. و در اون طرف سفره برخلاف این طرف سفره ،عده ای دایناسور گرسنه نشسته اند!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه و ثانیه شمار پایین تلویزیون را می خوانند.
که ناگهان صدایی شنیده میشود(اشتباه نکنین این نه صدای اذانه نه صدای پرومپتو ،صدای شکم منه.) بله پرومپتو همچون گودزیلا پای سفره می نشیند و بسته ی چیپس ها را بغل می کند و می گوید:دلتنگم بودین نه؟!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه فداتون بشم من .قربون شکل و قیافتون .و بعد بوس های ابداری به ان ها می زند و همین که :الله اکبر الله اکبر.... الله اکبر... اللللله اکبررر!
رینو:حملههههههه!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
پرومپت عین گشنه های سومالی دستش را توی قرمه تا مچ فرو می کند.
جمعیت اجوج مجوج:ایشششش!چندش!!
سف ماسامونه ی براقش را بر می دارد و خطاب به جمعیت می گوید:
بزارین ادما رو از دست این گودزیلای ما قبل تاریخ بی خاصیت چندش اور نجات بدم!!!!!
که کاداج جون باهوش یه سی دی فاینال فانتزی رو میاره جلوی چشش و میگه :واست قاقالی لی گرفتم. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سف هم به طور خیلی معجزه اسایی خرکیف می شود:مال منه؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاداج سری تکان می دهد و بعد دستش را تکانی میدهد و 15 سی دی دیگر نشونش می ده و با جذابیت خاصی میگه :اینام یدکشن(15 تا سری بازی ف ف )
که سف از خر کیفی غش می کند.
جمعیت:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاداج:هه . خودم می دونم چه پسر جذابی ام که ناکتیس می گه:به خودم رفته!!
کلود:اعتماد به نفس به سقفو برم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

نویسنده:خب خدا رو شکر .به خیر گذشت!

به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست!

من جدا خیلی حرص خوردم سر این داستان.چون سه بار پاک شد .نگاه کن ببین چند خط نوشتم.لطفا توجه کنین.چون الان می خواد اشکم در اد!!
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/28 01:49 AM، توسط مین جی.)
2016/06/28 12:18 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #4
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
شما افلاین هستید.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلود:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تیفامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زکمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
اریسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یوفیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلود:چیه مثله مجسمه ابولحول به من خیره شدین.
سفیروث:تبلور ماده تشکیل داده.
زک:از نظر شیمی کلود تبدیل شده به...
ناکتیس:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تمام جمعیتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک:خب بحث سر چی بود؟
کلود:الهی که بمیری!
سفیروث :اخی فیلمش در اومده.یاد اون جمله خودم افتادم. خیلی وقته ندیدمت بربری.
تمام جمعیت:البالویی بربری.گردالویی بربری تورو با نوشابه تیلیت میکنیم بربری.شفتالوییی بربری.
کلود:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک:خخ گیلیلیلی لیلیلی گیلیلیلیلی رفتم پچینم الو جمعیت:دستمو گزید زالو.زک:من که نچیدم الو جمعیت:پس چرا گزید زالو.
سفیروث:واویلا لیلی دوست دارم خیلی
جمعیت :تو لیلی من مجنون.تو شادی من دلخون.
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جمعیت:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلود:تیفا بحثو جمع کن.
اریس:وای الان اذان میده.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تمام دخترای تمام سری های ف.ف به کلود چشم دوختن و هی سعی میکنن بهش چشمک بزنن.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلود:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیس:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک:چرا ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه؟
کلود :به خاطر این مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جمعیتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک:مفهوم نداره
اذان.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث :واه واه چه باحال.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاداج جمعیت راباید لبخند کلود مات ومبهوت کرد و هرچه سر سفره بود را خورد.
چهره لشکر شکست خورده.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دخترامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دخترامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
استلامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کلودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
استلامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ناکتیسمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
استلامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
؟
ناکتیس:مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
استلامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/28 09:52 AM، توسط NoboraHaru.)
2016/06/28 09:49 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
عشق فقط کاداج
اخراج شده



ارسال‌ها: 20
تاریخ عضویت: Jun 2016
ارسال: #5
zجدید RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
ماجرا و داستان خیالی ، جالب و جدید من و دوستام.... این قسمت : بدبختی های روز جمعه .... لطفا تا اخر داستان رو بخوانید...
نظر فراموش نشه هاااا!!!

روز جمعه ، ساعت 7 و نیم صبح!!! :

ای بابا بگیرید بخوابید دیگه کله ی صبحی ، کاداج : من خوابم نمیاد، حوصله ام سر رفته...
یازو : خب امروز تعطیله ،بیاید بریم گردش ،چطوره ؟! ، من : الان ساعت 7 و نیم صبح؟
لوز: چطوره بریم پارک و شهربازی!!؟ّ، اخه نابغه جان کدوم پارک و شهربازی ای این موقع از روز بازه؟؟ اجنه هم الان خوابند... یازو : بریم کوه ، هم باصفاست هم روز تعطیلی می چسبه ، کاداج : اخ جونم ، من تله کابین و برف بازی دوست دارم!!! ;-)-
من: خب بریم ، ولی سر و صدا نکنید ، کلود و یوفی و زاک و بقیه بیدار می شند...سسسسس ،ساکت!!!
اخیش بالاخره از خونه اومدیم بیرون .راحت شدیم ها...لوز : همون بهتر اون ها نفهمیدند ، بزار حسرت بخورند و سماق میک بزنند...
یازو : حالا با چی بریم سمت کوه ؟! ، من: با قالیچه ی حضرت سلیمان.خب معلومه دیگه با موتوررر... کاداج : تو سوار موتور کی میشی سجاد ؟ ، خب معلومه کاداج جونم سوار موتور تو... بالاخره حرکت کردیم به سوی کوه... وای دوباره احساسی شدی...

ساعت 9 و نیم صبح :
آخیش ،بالاخره رسیدیم ، ... عجب هوای دلپذریه به به ، یازو : من گرسنمه !!! ، کارد بخوره به اون شکمت ذیشب دو پرس چلو کباب خوردی... کاداج : اونجا رو ، یه الاچیق اون بالا ست بیاید بریم اونجا.لوز : هوا سرده ، خب بهت گفتم لباس گرم بپوش ...

یازو اون پایین رو بیاید برف بازی !!! :-)
من : بگیر که اومد یازو خان گوله برف رو ،تق ... ، یازو : منو میزنی ،؟ حالا اینو بگیر ...آهان
کاداج : بریزم سر سجاد برف بارونش کنیم،!
لوز : فکر خوبیه ،حمله به سجادددد(!(
یا حضرت عزراییلللل .نه این کار رو نکنید.وااای ....بسه .اخ .له شدم ....باشه من تسلیمم... کاداج :- : خوبی؟ من : بهتر از این نمیشه ،له شدم ،کمرم به فناااا رفت!!(
یازو : ولی خیلی حال داد واقعا ...اخیش...
لوز : بدبخت سجاد رو شده عین ادم برفی،،،،خخخخخخخ
لوز : بچه ها ، بیایید بریم تله کابین سوار شیم یازو : من میترسم از ارتفاع ،نه ،نمی یام...:-(
من : خجالت بکش برادر من ، از خر شیطون بیا پایین سوارشو. کاداج : خب راست میگه دیگه بیا پایین ،تو مرد گنده ای شده...بیا.خب پایین رو نگاه نکن...لوز :ّ میای پایین و یا میام موهاتو با قیچی کوتاه میکنم.یازو : باشه ،خیله خب اومدم ...
ساعت 10 و نیم صبح در بالای تله کابین :
اووووه چقدر قشنگه ... چه حس با حالی بهم دست میده ؛ ایول ، لوز : ببین دیدی گفتم ترسی نداره یازو خان !!! :-* ، یازو : بیاید همه دسته جمعی یک سلفی بگیریم ... قبوله...
کاداج : ای بابا گوشی ما که قدیمیه ... من : فدای سرت برات می خرم ، تو جون بخواه فقط ،با گوشی من بگیریم....همه اماده باشند ! 1 . 2 . 3 همه بگید سیخخخخخخ ....
خب اینو هم گرفتیم ، من : کاداج میشه یه ماچت کنم ؟ فقط یدونه ها ،،، کاداج.: الان نه ، بعدا ، آبرویمان می ره... یازو : خب بزار بچه ماچت کنه توی دلش می مونه ... مگه نمی بینی چقدر دوستت داره؟ ، کاداج : منم دوستش دارم .خب بیا ،فقط یدونه ها. بیاااا
من : اخ جون ، ماچچچچچچ ، چقدر چسبید .
کاداج : خدا بگم چیکار ت نکنه .تف مالیم کردی ... من : چیکار کنم دوستت دارم :-$
یازو : من عاشق هوای ابری و برفی ام ،ارامش بخشه....لوز : حیف گوشی جدیدم رو تو خونه جا گذاشتم ، دیشب 5 تا اتک زدم ... ولی ....
من و کاداج داریم با هنصفری موزیک شاد گوش میکنیم : :-D-
دوست دارم زندگی رو ، خوب یا بد اگه آسون یا سخت ، نا امید نمی شم ، چون امید دوست دارم زندگی رو ......
ما تو حال خودمون کیفور شده بودیم که ناگهان ، صدای زنگ گوشی یازو: الوووو.داد نزن .... اروم تر صحبت کن..گفتم داد نزن ای بابا...
کاداج : کیه یازو ؟ یازو : تیفا بود ، می گفت رد ما رو زده و الانم به دنبال ماست با دوستاش..
لوز : مشگل اش چیه ؟ چی میخواد :
؟
ادامه ی داستان من:

اصلا گوشی ات رو خاموش کن یا بزار رو حالت سکوت ::::: لوز. : من میرم دست به اب ، من : زکی ،الان ؟ خب برو بدو سریع بیا ، ما بالای اون کوه ایم ...کاداج و یازو بیاید بریم ،معطل نکنید ، کاداج : من میخام با کلود مبارزه کنم و مثل سوسک لهش کنم !!! من : کاداج جان الان وقتش نیست ، بیا بریم ، به خاطر من بیاااا ، کاداج : ،خب داداش گلم تو برو و منم میام ، من : من هیچ وقت تو رو تنها نمی زارم ... هرچی تو بگی همونه....
یازو : بس کنید شما دو تا هم ، عین لیلی و مجنون با هم دارند عشق بازی می کنند...جمع کنید بریم بالا ،،،، عجله کنید...
من : غلط نکنم کم کم دارند سر و کله شون پیدا میشه ، اونجا رو نگاه کنید ، کلود با اون شمشیر که مثل ساطور قصابیه داره میاد ، تو پش هم پره ... کاداج : اونجا رو زک و تیفا و یوفی هم باهاش هستند ...
من : از این دختره پرو حاضر جواب اصلا خوشم نمی یاد.... لوز بدو بیا دیگه ...وضعیت قرمز ه ... الفرار...
یازو : سجاد اونجا رو بالای اون قسمت کوه یک ریل قدیمی وجود داره ،،،بیایید امتحان ش کنیم...من : برادر من ، اون ریل برای معدنچی هاست ،!!! :O
لوز : چاره ای نداریم بریم تو یکی از واگن هاش سوار شیم...کاداج : بدوید بچه ها ،الان وقتشه...سوار شید...زود باشید دیگه اونا دارند میاند سمت ما...
ساعت 11 : عجب ....لوز : پشت سرت رو نگاه کن بببن دنبالمونند ، اوه ... یازو : ا ، چه جالب ، سجاد یک شمع بزرگ قرمز پیدا کردم ، بزار روشنش کنم ،،،اره ... # کاداج : روش رو بخوون ببین مارک اش چیه و مال کجاست :؟-
یازو : واااااای ، بدبخت شدیم ،روش نوشته دینامیت ایتالیه ، بنداز زمین ...گفتم این واگن ها برای استخراج معدنه...
کاداج : نه وایسا ، می ندازیم و پرتاپ میکنیم سمت کلود و رفیقاش ...بگیر که اومد...شترق...
اوه مراقب جلو باش ، راه مسدوده ...باید بپریم ... # کاداج : همه اماده باشید ....من : اما نمی تونم بپرم کمکم کن .کاداج : دستت رو بده به من ،نترس ، 1 ، 2 ، 3 -ّوااااای ترق...
لوز : به خیر گذشت ... وای خدا جونم...
من : امروز از اون روزاست!!! ممنونم کاداج جونم ..مرسی ،کاداج قابلی ندارهّ عزیزم
یازو : بیاید بریم اسکی سوار ی !!!وای خدا محشره... من ّ : تو رو خدا بسه به اندازه ی کافی هیجان دیدم ....
ناگهان یوفی میاد پیش ما :اهای ارواح بیگانه ، چرا فرار میکنید ؟ من : ا سلام خانوم دزده و فضوله ، علیک سلام ،شما هایید که عین بربرها به جون ما افتادی ! کم دارید ! مختون تاب داره :-D
کلود ؛ اهای با شمام مرد بودید وای می سادید .حالم ام رو گرفتی و حالتون رو میگیرم ...لوز : برو بچه با بزرگتر از خودت شوخی نکن..برو عمو ،این شکلاتم بگیر....
کاداج : برو که اصلا حال و حوصله ات رو ندارم... کلود : دوباره هوس شمشیر کردی-؟
من : هی اقا ، عجله نکن .دستت به کاداج بخوره از این بالای کوه بهمن راه می اندازم :
تیفا :- تو ؟ من : اره خودم ، یازو : کی ؟
من : ننه ی فرانکی ، برادر استکان نلبکی...دهه
ببین تیفا اگه مرد دعوا بودید امشب سر خیابان ، توی خراب بزرگه بیاید ... ببینم چیکار میکنید ؟
کاداج : بیا بریم سجاد ، این ها یک تخته شون کمه ، وقتی که یگانه سازی کنم حال همشون رو می گیرم ... من : ول کن این یگانه سازی رو ،نکنه دوباره میخای به سفیروت تبدیل بشی ،؟
کاداج : خودمم نمی دونم ...اصلا ولش کن . بیا بریم صفا کنیم ،بیا اسکی ،،،
ساعت 13 در کوهستان : اخ ننه چقدر چسبید ولی از کت و کول افتادم ،اخ کمرم .اخ اخ ....
یازو : بریم خونه :؟من خسته ام ، بسه دیگه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهلوز : اره بریم منم گرسنمه ، وای خدا جون
کاداج : روز خوبی بود اما البته پر حاشیه...
من : بریم استراحت کنیم امشب باید بریم دعوا ... # همه بزنیم به چاک!!!
تا قسمت بعدی داستان که دعوا تو خرابه است فعلا بای بای

نظرات و پیشنهادات یادتون نره
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/07/01 02:10 PM، توسط عشق فقط کاداج.)
2016/07/01 12:50 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
suisen
اخراج شده



ارسال‌ها: 1,054
تاریخ عضویت: Jun 2014
ارسال: #6
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
شهر میدگار درحال غرق شدن در تاریکی بود. در خیابان های میدگار قدم می.تا به نانوایی رسید ،تعداد زیادی نان سفارش دادو هزینه را همان ابتدا پرداخت:


- میخوام ساعت هفت ونیم آماده باشن.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
رفت تا به بقیه ی کارهای برسد؛ لیست خرید را از جیبش درآورد و نگاهی گذرا به آن انداخت و غرغر کنان گفت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


- چرا الآن این لیستو به من داده ؟ چند روز وقت داشت، آ خه فقط سه ساعت مونده. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
موتور سواری ویراژداد و از کنارش گذشتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


- معذرت سفمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
او کلود بود ، سفیروث بدنبالش پرواز کرد تا به شینرا رسیدند. کلود با عجله از پله ها بالا رفت. و سفیروث روی موتور او نشست و به رافوس که از پشت پنجره نظاره گرش بود لبخند زد . دستانی جلوی چشمانش را گرفت: حدس بزن کیم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


- وینسنت ،تا دستت روی صورتم خط ننداخته برش دار .
پس از احوال پرسی کوتاهی کلود نیز به آنها پیوست، دیگر اضطراب و نگرانی در چهره اش دیده نمی شد. با لبخند رو به سفیروث کرد


- اجازه داد، بالاخره اجازه داد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت : سفیروث ماموریت تو چیه؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
کاغذ مچاله ای را از جیبش درآورد : نمیدونم چرا جنسیس امروز این لیستو به من داد، درسته من به شینرا برگشتم و بیشتر از اون با فرزند خونده هامون صحبت میکنم ، اما این دلیل نمیشه ،امروز که رئیس بهم مرخصی داده .جنسیس یه کاغذ کف دستم بزاره بگه سه ساعت وقت داری انجامش بدی.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


وینسنت کاغذ را از سفیروث گرفت: مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


- فکر نمیکنم انقدر بَجِّنس باشه، بده لیستتو ببینم... خب مثل اینکه لیست نظارته ، لازم نیست نگران باشی ما دیروز همه ی این کارا رو انجام دادیم .بجز نون گرفتن ، این مسئولیتو برایت گذاشته.


- به مشتریاش برسه ، کار منم انجام میده.


- سفیروث چی شد با اونا آشنا شدید؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهتعجب کرد اما به روی خود نیاورد :
از یه تیکه نون شروع شد ، بیشتر اونا بچه بودن و کم سن و سال ، بزرگترین ها شونم پونزده شونزده ساله بیشتر نداشتن . از تنهای خسته شده بودیم. پس هرطور شده بود باید زیر پر و بالشونو میگرفتیم. تصمیم بر این شد گه جنسیس راضیشون کنه ، موفق شد اما یه جای سالم هم براش باقی نزاشتن.....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تمام ماجرا را برای وینسنت تعریف کرد تا به نانوایی رسیدند.
نانوا : جناب، سفارشتون آمادس
سفیروث تشکر کرد : چه زود هفت و نیم شد، بهتره بریم خونه
وینسنت : چرا از رافوس و اون مرد غریبه اجازه گرفتید؟
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهسفیروث که دید سوالات وینسنت تمامی ندارد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه به پرواز در آمد تا به مودهیم برسد
جنسیس : خیلی دیر کردی ،هیچ به ساعتت نگاه کردی ؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ساعت هشت و ربعه... حالا هم با 150 تا نون وایسادی داری منو نگاه میکنی.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث طلبکارانه نگاهش کردمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه: ممنون از خوشامد گوییت .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
همه درحال تماشای ماه عسل بودند
او به آشپزخانه رفت: سلام تیفا.


- سلام خسته نباشید مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.وینسنت دنبالتون میگشت.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه- ممنون از یادآوریتون.
نان ها را با شمشیرش آنها را نصف کرد و روی میز ها چید.مدام به اطراف نگاه می کرد اثری از وینسنت نبود.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک : سف ، خوب جای ما رو تو شینرا پر کردی .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث : چی شده؟ هنوز دیر نشده...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


رافوس: دنبال نیروی کار میگردم.و کی بهتر از توو آنجیل مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.دست تنها واقعا برای سفیروث سخته ،مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه با استادشون صحبت کردم . تربیت با جنسیس ، دفاع و استفاده از جادو با جناب ریتسو و مهارت های جنگی با شینرا.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروث خواست صحبت کنه که اذان پخش شد ؛ گروم گروم..... نوجوانان با سرعتی باور نکردنی پشت صندلی هایشان نشستند مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهو روبه بزرگترها کردند :


- بفرمایید بنشینید.
اریس :چه مودب، ممنون
کلود آرام زمزمه کرد: گشنن برای همین به ما میگن بشینیم، تا افطار کنن .
جنسیس نگاهی تهدید آمیز به کلود کرد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهو سفیروث او را تا صندلی اش همراهی کرد. سپس کنار جنسیس نشست ، صندلی کناری اش خالی بود.
ریتسو: مثل اینکه یه نفر نیومده.
بچه ها مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
وینسنت کنار سفیروث ظاهر شد :معذرت میخوام دیر کردم. کسی که باید راهنماییم میکرد یدفه فرار کرد
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
سفیروثمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه :طاعات و عباداتون قبول باشه ، بفرمایید غذا ها سرد شدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
همه زیر لب دعای افطار را زمزمه کردند :
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
روزه یشان را باز کردند.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2016/07/04 12:55 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
popak
ميگ ميگ



ارسال‌ها: 31
تاریخ عضویت: Jun 2016
ارسال: #7
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
شب بود و ماه زيباتر از هميشه مى درخشيد همه در جاى خود ايستاده بوديم و منتظر يك حادثه بوديم!
من بيشتر نگران بودم زيرا فكر ميكردم وقوع اين حادثه براى دوستانم ناخوشايند باشد اما.....
انها انگار كه نه انگار با خوشحالى در سراى جاى خود ايستاده بودند تا صداى شيپور را بهتر بشنوند.
و ان اتفاق بلاخره افتاد صداى شيپور موئذن به صدا در امد.....
فرمانده ى لشكر كلود اعلام كرد كه ميتوانيد حمله كنيد و همه هجوم اوردند....
خب طبق معمول سفره انداختيم و اين يه سفره ى معمولى نبود با بقيه فرق داشت تو اين سفره غذاهاى مختلف چون چلو كباب،رنگينك،ژله،و خلاصه هر چى بگيم تو سفره به چشم ميخورد..
من مونده بودم واقعا نگرانيم واسه چى بود؟!!به سفره چشم دوخته بودم كه تيفا اومد كنارم نشست با لحنى شيرين گفت:چى شده؟چرا غذا نميخورى؟
به او نگاهى كردم خودمم نميدونستم چرا گشنم نبود فقط ميدونستم نميخوام اين روز هاى شيرين كه من با بچه ها سر يه سفره جمع ميشيم و افطار باز ميكنيم تموم بشه.....چون ارامش خاصى تو اين روزا بهم دست ميداد....
كه باعث ميشد فكر كنم يكى مراقبمه ولى نميتونم ببينمش ...
ناگهان فهميدم تيفا منتظر جواب منه گفتم:هيچى فقط گشنم نيست...يه خورده چايى ميخواستم بنوشم كه يكدفعه سرا(خواهرم)بهم برخورد كرد و همه ى چايى ها روى لباسم ريخت و تمام بچه ها شروع كردن به خنديدن و جالب اينجاست كسى كه داشت از خنده جون ميداد كاداج بود البته طبيعى بود براى يكى مثل من اين اتفاقا بيفته!!دندون هام رو به هم كوبوندم و سعى كردم خودمو كنترل كنم تا غرورم پايكال نشه.خواهر خجالت كشيد و عذر خواهى كرد ...
بعد از خوردن رفتم بيرون تا حال و هوايى عوض كنم....
بادى دلنشين مرا نوازش ميكرد.....با ارمش دستى بر روى سرم كشيد و رفت ايا ان فقط بود؟!........
نگاهى به دور و برم انداختم يك دخترى رو ديدم با بقيه فرق داشت!يك پارچه كل بدنش رو پوشونده بود و چون رنگش تاريك بود دقيق نميتونستم ببينمش اما وقتى نزديك شد تونستم صورتش رو ببينم ...باورم نميشد !!امكان نداره!!
يعنى اون دختر.....
سلام لايتينگ خيلى وقت بود نديدمت!باد خوبى مياد مگه نه ميدونى منم يه بار اين احساسى كه تو داشتى رو داشتم اونموقعى بود كه چشام رو به تاريكى ميرفت و نميتوستم كسى رو ببينم و اخرين اشكم رو همون موقع ريختم فكر ميكردم ديگه تمومه من ديگه هيچى نيستم اما ..... من رفتم يه جايى زيباتر تر سرنوشتم اين بود ولى ناراحت نيستم جايى كه من هستم خيلى زيباتر از اينجاست تو هم ميتونى اونجا رو ببينى ...بزودى....خب من ديگه برم اونجا ميبينمت.....
من:وايسا ايريس وايسا..... چرا اون اين حرفا رو زد منظورش چى بود!
ناگهان صدايى از اسمان به گوشم رسيد بله بلاخره عيد فطر اغاز شد بچه ها فشفشه ها و جرغه هاى خودشون رو اماده كرده بودند و هنگام روشن كردن اونها اسمان بر از نور هاى رنگين شد .....
من هنوز در فكر بودم كه منظور ايريس از اون حرف چى بود .......... و بعد از طى شدن ماه ها و سال ها بلاخره ان روزى كه به حرف ايريس پى بردم فرا رسيد....
هنگامى كه شب به پايان رسيد و ماه رمضان نيز همانند شب خاموش شد من نيز بعد ها به اسمان به پرواز در امدم!
2016/07/05 08:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #8
RE: مسابقه فاینال فانتزی و ماه رمضان2!
اعلام نتایج مسابقه!
اصلا انتظار نداشتم اینقدر استقبال کمی از مسابقه بشه
قبلا مسابقه هارو می ترکوندین اما این دفعه با وجود اینکه تابستون هم بود اصلا استقبال نشد
برای همین میزان اعتبار هدیه برای برنده ها از قبل بیشتر میشه
بهشون تبریک میگم و ازشون تشکر میکنم که ارزش قائل شدن



نفر اول؛30اعتبار+10سرمایه
نفر دوم؛25اعتبار+7سرمایه
نفر سوم؛20اعتبار+5سرمایه
2016/07/09 09:34 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
zتوجه مسابقه داستان نويسي كوتاه سری اول farshad 82 26,600 2015/08/16 04:24 PM
آخرین ارسال: دختر شاه پریان
zتوجه مسابقه توصیف کردن زاواره 32 15,859 2014/12/15 07:05 PM
آخرین ارسال: زهرا12



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان