زمان کنونی: 2024/11/06, 05:12 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 05:12 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان:معلم

نویسنده پیام
cheryl
اینجا دیگه جای موندن نیست😊



ارسال‌ها: 3,106
تاریخ عضویت: Jan 2016
اعتبار: 401.0
ارسال: #6
RE: داستان:معلم
قسمت ششم

سوزان با عصبانیت کتاب آشپزی رو کنار گذاشت و گفت:آخه برای چی ما باید ناهار درست کنیم؟
هیچی از این این کتابای لعنتی نمیدونم!
جودی گفت:
انقدر داد نزن سوزان از اون موقع تاحالا یا تو غر میزنی یا سارا...
سارا گفت:
من کی غر زدم جودی؟
سوزان گفت:
جودی تو که خودت از اون موقع تاحالا داری میخونی چی فهمیدی؟
جودی گفت:
من طرز یاد گرفتن امورایس رو درست یاد گرفتم
سوزان گفت:
خب چطوره درستش کنیم؟
سارا گفت:
فکر بدی نیست...
جودی گفت:
اما کلی غذای دیگه اینجا نوشته نمیخواید اونا رو....
سوزان حرفش رو قطع کرد و گفت:
آخه کی حوصله داره بشینه این همه غذا رو مطالعه کنه تازشم ما زیاد وقت نداریم!
جودی یه نفس عمیق کشید و گفت:
باشه درستش میکنیم الانه که دیگه مامان سارا برشه
سوزان،سارا و جودی دست به کار شدن رفتن توی آشپزخونه
جودی گفت:باید عجله کنیم درست کردن امورایس 20
دقیقه طول میکشه!
و شروع به خوندن کرد:
پیاز متوسط خرد شده 1/2
روغن زیتون یک قاشق غذا خوری
سبزیجات یخ زده ی مخلوط 1/2 فنجان
فلفل سیاه به میزان دلخواه
نمک به میزان دلخواه
برنج پخته شده 3/2 فنجان
سس کچاب یه قاشق غذا خوری
ران مرغ یک عدد
تخم مرغ بزرگ یک عدد
شیر یک قاشق غذا خوری
پنیر چدار تند سه قاشق غذا خوری
20 دقیقه گذشت و سوزان،سارا و جودی تونستن به کمک هم امورایس رو درست کنن...
سارا امورایس رو روی میز گذاشت
سوزان هم چند لیوان نوشابه روی میز گذاشت
و جودی هم
قاشق هارو روی میز گذاشت
چند دقیقه بعد زنگ در به صدا در اومد
سارا دوید و در رو باز کرد...
مامان سارا بود
سوزان و جودی هم دنبال سارا اومدن...
مامان سارا گفت:
خب منتظرم ببینم ناهار چی داریم
مامان سارا اومد تو
و سوزان،سارا و جودی هم پشت سرش اومدن تو خونه
مامان سارا تا امورایس رو دید خوشحال شد
سوزان گفت:
ما این غذا رو سه تایی با کمک هم درست کردیم امیدوارم خوشمزه شده باشه!
مامان سارا روبه سوزان،جودی و سارا لبخندی زد و گفت:
بزارین لباسام رو عوض کنم الان میام
مامان سارا دستاش رو شست و لباس کارش رو عوض کرد و اومد نشست سر میز...
سوزان،سارا و جودی هم نشستن
مامان سارا قاشق رو بر داشت و یکمی از امورایس رو خورد
سوزان،سارا و جودی استرس داشتن که نکنه غذاشون خوشمزه نشده!
مامان سارا چیزی نگفت
هر سه نفر نگران شدن
سوزان گفت:ام...چیزه...خوب...نش
یهو مامان سارا گفت:
عالیه
واقعا خوشمزه اس
و تند تند از امورایس می خورد...
سوزان،سارا وجودی به هم دیگه لبخند زدن قاشق هاشون رو برادشتن و شروع کردن به خورد
وافعا خوشمزه شده بود با اینکه از این سه نفر بعید بود
اما خودشون هم خیلی از دستپختشون راضی بودن

بعد از ناهار... 

سوزان گفت:
واقعا که خیلی عالی بود حتی فکرشم نمیکردم انقدر خوشمزه درست کنیم
جودی گفت:
خب حالا دیگه اینجوری حداقل دیگه شام یا ناهار رو مجبور نیستیم درست کنیم
چون با یه امورایس خودمون رو نشون دادیم!
سارا گفت:چیزه بچه ها...
سوزان و جودی به سارا نگاه کردن و گفتن:چی شده؟
سارا گفت:
خب...چطوری بگم...بخاطر اینکه امروز...توی غذا پختن کمک کردین...م...ممنو...
سارا حرفش رو ادامه نداد...
سوزان گفت:
هی چیه سارا؟
چی میخواستی بگی؟
سارا چشمهاش رو بست و داد زد:بخاطر اینکه امروز توی پختن ناهار کمک کردین ممنون!
و دوید و رفت توی اتاقش...
سوزان و جودی به در اتاق سارا خیره شده بودن...
سوزان گفت:هی جودی اون چی گفت؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
جودی گفت:گفت ممنون؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
سوزان گفت:اونم به ما؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
2017/06/30 12:45 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
داستان:معلم - cheryl - 2016/08/14, 05:04 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2016/08/15, 08:09 AM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2016/08/15, 12:28 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2017/06/25, 08:40 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2017/06/27, 12:07 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2017/06/30 12:45 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2017/07/05, 02:37 PM
RE: داستان:معلم - cheryl - 2017/07/09, 12:34 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,670 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,327 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,015 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,163 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,204 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان