زمان کنونی: 2024/11/06, 10:59 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:59 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان تصمیم سخت

نویسنده پیام
پرنسس کارولین
اخراج شده



ارسال‌ها: 915
تاریخ عضویت: Nov 2014
ارسال: #2
RE: داستان تصمیم سخت
سلام اسم من پیتر است 500ساله حتما الان درحال مسخره کردن هستید که چطور یک انسان واقعی میتونه اینقدر عمر داشته باشه؟ولی ومن شوخی کردم در واقع شاید روزی برسه که من همچین سالی رو داشته باشم...حتما باخودتون می گید حتما توی آخرت من جاودانه یا اینقدرسن...درسته؟     خب من الان30سالمه وبا این عذاب هر روز دست و پنجه نرم میکنم واقعا من از کارم پشیمونم که دوراه دارم 1.خود کشی   2.زنده موندن تا ابدیت.  
من بابت این شروع بی مقدمه معذرت میخوام ولی بهتره ازاول شروع کنم.خب از نوجوانی درخیال جاودانگی بودم که مثل دراکولا ها تاابد زنده بمانم ولی از این میترسیدم که روزی برسه و من بمیرم دوست داشتم قدرتی عجیب مثل سوپرمن یا...داشته باشم طوری که مردم ستایشم کنند دیگه هیچکی منو تحقیر نکنه زور نگه          بی احترام نکنه...
.ولی زمانی خوشحال بودم که شب ها به خواب میرفتم چون اونجاعالم من بود خلاصه بعد سالها به خرافات علاقه مندشدم وبه احضار روح روی می اوردم ولی توانایی من حتی بدون آموزش دراین کار عالی بودم ولی انرژیم ضعیف بودخلاصه وقت هایی که ازدرس ومشق فراغت پیدا می کردم به جنگل میرفتم وفقط  می تونستم خیلی کم ازخونه دورشوم به خاطر دلواپسی مادرم اون همیشه دلواپس بود چون بعد مرگ ماری خواهرم دیگه کنترل ناشدنی بود چون دیگه شورونشاط قدیم را نداشت درواقع اتوبوس اردویی توی دره سقوط کردو منفجر شد هیچ جنازه ای باقی نماند اگرهم موند قابل شناسایی نبود هیچ کدوم از جناه های سوختهDNAاونها به ماری ربطی نداشت....
…..من توی جنگل هر روزبه کاوش می پرداختم و از جلوه های زیبا ی خداوند لذت میبردم من بعداز اخذ بورسیه به دانشگاه رفته ودر رشته ژنتیک تحصیل کردم .خلاف انتظارآنان من دررشته ی تحصیلی پیشرفت کردم وخودم درسن24سالگی استاد هم کلاسی هایم شدم.
بعدازان ماجرا باکمک دانشگاه برای خودم آزمایشگاه خریدم ودرتلاش برای رویای جاودانگی بودم ولی هردفعه شکست میخوردم ولی امیدم راازدست نمی دادم  توانستم بعداز4سال تلاش اکسیری بسازم که مدت عمر انسانها رابه1000برساند 
ادامه دارد..........
 
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/01/23 02:46 PM، توسط پرنسس کارولین.)
2015/01/23 02:43 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان تصمیم سخت - پرنسس کارولین - 2015/01/23 02:43 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,680 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,330 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,017 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,165 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,208 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان