زمان کنونی: 2024/11/06, 12:27 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 12:27 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.63
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!

نویسنده پیام
Ender Creeper
Push the button to sick



ارسال‌ها: 364
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 90.0
ارسال: #21
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
قسمت بعدیش کجاست؟! من موخوام!
2016/07/12 09:34 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Diana2
شاگرداعظم



ارسال‌ها: 1,286
تاریخ عضویت: Jul 2016
ارسال: #22
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
هه تپل
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
من اونجاشو دوست دار م که با لذت ران مرغ را گاز می زنه
تصویر: richedit/smileys/YahooIM/8.gif
2016/07/15 08:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Merliya
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 1,902
تاریخ عضویت: May 2016
اعتبار: 1636.0
ارسال: #23
Information RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
قسمت جدید
ما دوبار برگشتیم با قسمت جدیدی از مستند تپل.قسمت ها ی گذشته با مفهوم تپل،ساختار و واکنش فیزیکی حین نبودن غذا اشنا شدیم،و اما این قسمت.در این قسمت ما با واکنش فیزیکی تپل در هنگام خواب دیدن مواجه میشویم.ذهن تپل را تحریک کرده و او را خوابانده ایم.
تپل در عالم خواب:
آرام و شمرده قدم بر میدارد.عینک دودی اش او را ترسناکتر کرده،با صدای بلند و رسا:یک بار دیگه میپرسم،چه بلایی سر اون مرغ بریونی بیچاره اوردین؟
-آقای تپل...
-جناب سرهنگ فرانکی تپل.
-جناب سرهنگ فرانکی تپل به خدا من کاری نکردم.قسم میخورم من حتی یه تیکه از بال اون مرغ رو نخوردم.
محکم دستش را روی میز میکوبد:منظورت چیه؟من خودم با چشمای خودم دیدم که تو یه استخون از جناق سینه ی مرغ رو لیس میزنی.یا میگی و یا...
-باشه...باشه میگم.اسمش ادوارده.اون کسی که ازم خواست اون مرغ بریونی رو بدزدم ادوارده.اون وعده ی خوبی داد و من...
-تو چی؟
-من ... من هم قبول کردم.
-بله تو قبول کردی و اون هم به عنوان پاداش قسمتی از سینه رو داد تا بخوری.
-نه قسم میخورم که من حتی تیکه ای از گوشت اون مرغ رو نخوردم .ادوارد اونو واسه ی خودش میخواست.من از بوی مرغ خوشم اومد و یه استخون از باقیمانده ی اون مرغ رولیس زدم.
جناب سرهنگ فرانکی تپل پس از اینکه اطلاعات بیشتری در مورد ادوارد به دست اورد از اتاق بازجویی بیرون امد. خبرنگاران دورش کردند.یکی از خبرنگاران:اقای تپل...
-جناب سرهنگ فرانکی تپل.
-بله عذر میخوام.میشه بگین چه اطلاعاتی در مورد مرغ بریان به قتل رسیده دارید
جناب سرهنگ ارام اشک میریزد و با بغضی که در ته گلو داردمیگوید:فقط همین رو بدونید که به طرز وحشیانه ای خورده شده.
روزها میگذرد و جناب سرهنگ فرانکی تپل روی پرونده ی مرغ بریانی کشته شده اش کار میکند.
او بهترین مرغی بودکه تا حالا داشته.اولین دیدارش را در رستوران فلوریدا به انجام رسانید.ان روز خیلی به او و مرغ بریانش خوش گذشته بود.
.jpg  download (4).jpg (اندازه: 5.71 KB / تعداد دفعات دریافت: 81)
این قسمت ادامه دارد...تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
2016/07/16 07:55 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Merliya
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 1,902
تاریخ عضویت: May 2016
اعتبار: 1636.0
ارسال: #24
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifادامه ی قسمت قبلتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
ادامه:جناب سرهنگ فرانکی تپل روی صندلی مخصوصش نشسته بود و به عکسی که در دستش بود خیره شد بود !
تق تق ،صدای در او را از عالم خواب و رویا بیدار میکند!
-کیه؟چی میخوای؟
-جناب خبر مهمی دارم!
-بیا تو!
مردی که کتی سورمه ای  رنگ به همراه شلواری کهنه پوشیده بود وارد اتاق میشود ورو به روی جناب سرهنگ مینشیند!
-چیکار داری؟
مرد عکسی را که در دستش بود را نشان جناب سرهنگ میدهد! جناب سرهنگ به عکس خیره ماند! با صدای بلند فریاد میزند:سرباز،سرنخ،سرنخ پیدا کردم! زود و سریع افراد رو آماده کن تا به مرغ فروشی  آنارا بریم!
جناب سرهنگ به همراه سرباز های دیگر با ماشین های پلیس به سمت مرغ فروشی حرکت میکنند!
...
-بگو ببینم تو به این مرد مرغ فروختی ؟
مرغ فروش در حالی که داشت مرغ ها را به تکه های کوچک تقسیم میکرد گفت: آره این یارو رو خوب میشناسم ،اسمش ادوارده!  و نگاهی به مرغ توی عکس کرد وگفت:این مرغه هم همین طور،قبل از اینکه بکشنش و تبدیل به خوراک بشه مرغ خوبی بود،خواب و غذا و درس و مشقش به موقع بود،قیافش هم ایده آل بود ،آرزوی خیلی از خروس ها بود که باهاش ازدواج کنند اما حیف!روزگار نذاشت بیشتر از این عمر کنه !
-اون مرد الان کجاست؟
-توی خیابون وال زندگی میکنه! از اون آدمای نا رفیقه! ازم مرغای زیادی خریده بود ولی هیچی مثه اون مرغه نمیشد!
...
-از پشت بوم حرکت میکنیم! سه تا سرباز از پشت ،سه تا از جلو و بقیه هم با من بیان!
جناب سرهنگ و افرادش به داخل ساختمان هجوم می آورند! ادوارد که شوکه شده بود ،در حالی که مرغ خامی در دستش بود بلند شد! 
-اون مرغ رو ول کن!بذار بره!
-مگر اینکه تو خواب ببینی!    و چاقویی به گردن مرغ نزدیک کرد و گفت:اگه نزدیک بشین،این مرغ خوشمزه میمیره!
-تصمیم احمقانه ای نگیر!
ترق...صدای شلیک گلوله! اما این شلیک از جانب که بود؟
بله جناب سرهنگ تپل تیر خورده بود!
آرام پهلویش را گرفت و به زمین افتاد اما دوباره بلند شد مانند ببری به ادوارد حمله کرد و...


-مامااااااااان! ماماااااان کمک! مامان فرانکی وحشی شده!ماماااان!
-
چی شده پسر ارشدم! چرا جیغ میزنی!
موجود خبیث با هق هق:مامان فرانکی...وح...حشی شده...آیییی مامان موهام بیا از من جداش کن!
-آخی!عزیزم داره خواب میبینه! و آرام فرانکی را از موجود خبیث جدا میکند!
پهلوان:حتما بازم داره خواب میبینه که مرغ بریونیش رو دزدیدن!
2016/07/19 11:40 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Diana2
شاگرداعظم



ارسال‌ها: 1,286
تاریخ عضویت: Jul 2016
ارسال: #25
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
چه مرغ بریونیه نازی!
2016/07/19 07:15 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Merliya
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 1,902
تاریخ عضویت: May 2016
اعتبار: 1636.0
ارسال: #26
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gifقسمت جدیدتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/400.gif
با سلامی دوباره! امروز با  قسمت جدیدی از مستند تپل همراه هستیم !

تپل با علاقه روبروی تلویزیون نشسته: تا ساعت چهار دو دقیقه مانده بود! منتظر بود تا برنامه ی همیشگی اش«طرز تهیه ی مرغ بریانی»را مشاهده کند!موجود خبیث از اتاقش خارج میشود! با نگاهی به تپل کنترل را از دست او میقاپد و روی مبل لم میدهد!کانال را عوض کرده و با صدای بلند قهقهه میزند! کانال دوم:با سلام خدمت بینندگان عزیز و ارجمند...موجود خبیث با تعجب به تلویزیون نگاه میکند!کانال را عوض کرده بود ولی همان برنامه ی قبلی!تپل به موجود خبیث نگاهی معنی دار می اندازد، موجود خبیث با عصبانیت کانال را عوض میکند ،کانال سوم:با سلا م خدمت بینندگان عزیز و ارجمند امروز...باز هم در کمال تعجب همان برنامه! موجود خبیث عصبانی میشود و برای اینکه جلوی تپل کم نیاورد تلویزیون را روی بخش دی وی دی میگذارد و یکی از سی دی هایش را درون دستگاه دی وی دی میگذارد.اما موقع پخش سی دی :با سلام...سریع دی وی دی را در می آورد و با صدای بلند داد می زند:الیناااا !
فرشته از اتاق بیرون می آید و  میگوید:چیه؟چرا داد میزنی؟ و بعد به سی دی های توی دست موجود خبیث نگاه میکند:آهان،آره سی دی هات به درد نخور بودن رفتم ریختمشون دور به جاش برای فرانکی چند تا برنامه ی آشپزی مرغ بریونی گرفتم!
-تو چیکاااااااااار کردییییییی؟
-کار درست رو!
تپل با قیافه ای موذیانه به موجود خبیث نگاه میکند و  نیشخندی میزند!
موجود خبیث اعصابش خورد میشود و تلویزیون را از برق میکشد! تلویزیون صدای پقی می دهد و میسوزد! موجود خبیث سی دی های آشپزی را نیز میشکوند!
موجود خبیث:هه هه دیگه نمیتونی برنامه ات رو ببینی!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif
تپل آرام بلند میشود سرش را پشت تلویزیون میکند و چیزی را از آن بیرون میکشد،آن چیز مموری بود!
موجود خبیث:اون دیگه چیه؟
تپل نگاهی به موجود خبیث میاندازد  و لپ تاب خواهرش را برمیدارد،روی مبل مینشیند و مموری را داخل آن میکند،صدای لپ تاب را بلند میکند!
موجود خبیث:اون چی...
صدایی پخش میشود:با سلام به بینندگان عزیز و ارجمند امروز طرز تهیه ی مرغ بریانی به همراه خوراک جدید یاد داده میشود.
موجود خبیث:چیییییی؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gifتمام این مدت داشتی برنامه ای رو ضبط میکردی؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
تپل  سرش را تکان می دهد!
موجود خبیث حسابی عصبانی میشود و به تپل نزدیک میشود تا مموری را از او بگیرد! اما صدای باز شدن دَر توجهش را  جلب میکند! تاکسی مادر وارد میشود و با تعجب به سی دی های شکسته و تلویزیون نگاه میکند!
موجود خبیث:به خدا کار من نبود ماما...
تاکسی مادر نعره ای میزند و میگوید:جاااانااااتاااااااااان...
موجود خبیث:تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/2.gif
تاکسی مادر:تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
فرشته:تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/17.gif
تپل:تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif
2016/07/23 12:17 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Dazai.B
A Pure Suicide



ارسال‌ها: 7,843
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 2427.0
ارسال: #27
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
خخخخخخخخخخخ وای خدا ...
دختر نابغه ایاااااا مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خیلی باحال بووووودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2016/07/23 01:31 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
justguilmon
خداحافظ



ارسال‌ها: 141
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 30.0
ارسال: #28
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
چه داستان بی مزه و مسخره و بی معنی ای !!!! البته اصلا اصلا قصد توهین ندارما اصلا مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
داستان تکراری بدون محتوای خاصی هست و همه ی قسمت ها به نوعی یک قسمت هستند قسمت اولش بد نبود ولی بعد در توصیف و بیان مشکل پیدا شد و یه جورایی بی مزه شد !!! البته نظر منه اکثرا خوششون اومده از این مستند مانند و نظر من هم به تنهایی اهمیتی نداره ادامه بدید !!!
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/07/23 02:25 PM، توسط justguilmon.)
2016/07/23 01:39 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Ender Creeper
Push the button to sick



ارسال‌ها: 364
تاریخ عضویت: Nov 2015
اعتبار: 90.0
ارسال: #29
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
لعنت تمام موجودات زنده بر تپلِ اعصاب خورد کن و {...} {...} {...}!
2016/07/23 01:51 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Sherlock Holmes
کارآگاه پارک انیمه



ارسال‌ها: 2,205
تاریخ عضویت: Jul 2016
اعتبار: 1481.0
ارسال: #30
RE: داستان«مستند تپل ها».قسمت جدید اضافه شد!
وای مرلیا من تازه اینارو خوندم !
معرکه ست ! ایول ادامه بده !
2016/08/06 10:13 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,680 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,330 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,017 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,165 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,208 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان