Melika10
خفاش شب و ماری و گربه پارک انیمه
ارسالها: 327
تاریخ عضویت: Nov 2015
|
داستان '' خانواده عجیب من ''
بازم داستانمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
عشق داستان نویسی منو کشتهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
نظرات '' خانواده عجیب من ''
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/12/25 09:48 PM، توسط Melika10.)
|
|
2015/12/25 11:00 AM |
|
Melika10
خفاش شب و ماری و گربه پارک انیمه
ارسالها: 327
تاریخ عضویت: Nov 2015
|
RE: داستان '' خانواده عجیب من ''
قسمت اول
درست دیدید خانواده عجیب من !!
من یه دخترم یه دختر با یه خانواده عجیب !!
( نکو ( neko) )
داشتم حاضر میشدم که برم مدرسه که ...
صدای آشنا : اوووووه چه قدر به خودش میرسه !!! حالا یه مدرسه میخوای بری ها !!
برگشتم مثل همیشه کانسو مثل خفاش داشت از پشت پنجره ی باز بهم نگاه میکرد .... البته برعکس
آخه خوب از یه کلاغ چه توقعی دارید !!!
گفتم : به تو چه آخه !!!
گفت : برو بابا یه جوری میگی به تو چه انگار مثلا .....
پریدم وسط حرفش گفتم : اول مثل آدم بیا تو !! بعد پررو بازی در بیار !!
از اون طرف یهو یه صدای بلند اومد که باعث شد من بپرم هوا !!
برگشتم دیدم ناچیرو عه این آقا گرگه عادت داشت در رو بکوبه به دیوار !!
گفتم : چته تو ؟!؟!
گفت : بیا بریم دیگه !!!
_ نمی میری دو دقیقه واستی !!!
آکابا گفت : خواهر خوشگلم تموم نشد !؟!
زیر لب : باز این روباه اومد !.....
گفتم : خیله خوب بابا بریم !!!
راه افتادیم به سمت مدرسه ...
نزدیک مدرسه بودیم که .............
|
|
2015/12/25 08:55 PM |
|
Melika10
خفاش شب و ماری و گربه پارک انیمه
ارسالها: 327
تاریخ عضویت: Nov 2015
|
RE: داستان '' خانواده عجیب من ''
قسمت دوم
(نکو)
داداش های من دم های عجیبی هستن اونا آدمن ولی گوش و دم یا بال حیوانات رو دارن !!
بعدا فهمیدم اینکه برن تو اون حالت دست خودشونه !!
تو این فکرا بودم که صدای جیغای دخترای مدرسه !!رشته افکارم رو از هم پاشوندن !!
مثل همیشه با اون نگاه هاشون به برادرای من ابراز احساسات می کردن !!
آخ آخ یادم رفت اصلا حواسم به آناتولی و جامائیکا نبود !!
اون دو تا از حیوانات نبودن اون دو تا فرشته و شیطان بودن !!
نباید میذاشتم غیبشون بزنه !!!
اون دو تا معمولا غیر قابل کنترل میشن !!
ایندفعه بدون توجه به آکابا و ناچیرو و کانسو و بقیه سریع دویدم توی مدرسه تا اون دو تا رو پیدا کنم !!
آناتولی شیطان بود و جامائیکا فرشته !!
باید سریع تر می شدم !!
اون دو تا هر کدوم یه علامت داشتن !!
یکی علامت بال فرشته و اون یکی علامت بال شیطان رو ، روی شونه های چپ و راستشون داشتن !!
با اون علامت ها .....
با صدای کلفت و ناآشنایی سر جام خشک شدم !!
صدا : کجا خانوم کوچولو ؟!؟!
.....
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/01/08 02:07 PM، توسط Melika10.)
|
|
2016/01/08 02:06 PM |
|