زمان کنونی: 2024/11/06, 02:01 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 02:01 PM



نظرسنجی: نظر شما در مورد این داستان چیست
این نظرسنجی بسته شده است.
عالی 50.00% 1 50.00%
خوب 50.00% 1 50.00%
متوسط 0% 0 0%
بد 0% 0 0%
در کل 2 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.91
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان شکارچی معلم شیطان

نویسنده پیام
شمشیر
برادر همه دوستان



ارسال‌ها: 145
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 80.0
ارسال: #1
داستان شکارچی معلم شیطان
این داستان کاملا بر گرفته از تخیل خودم است
نقل قول:
داستان درمورد پسر جوانی است که کسانی که دیگر از حدی گذشته اند که حتی پلیس کشورشان یا پلیس بینا لملل هم نمی تواند برایشان کاری کند وآن ها رادسگیر کند به اوسپرده می شوند تا آن هارا ضعیف کند یا دسگیر کند اما به روش کاملا متفاوتی اسم اون پسرسورد( sword) به زبان فارسی می شه شمشیر من هم از همین اسم استفاده می کنم



نقل قول: در مورد شمشیر پسر بااستعداد تقریبا در همه موارد گوشه گیر دوست دار تنهایی وتنهاست چون هیچ کس را ندارد همه افراد خانواده اش را یک خلاف کار بزرگ مثل همین کسانی که با هاشون مقابله می کنه کشته شدن دلیل شکارچی معلم شیطان شدن شم همین بود
درمورد دشمن این بار

نقل قول: آقای(A) فردی نابغه در الکتورونیک که یک کلاه بردار و یک دزد خبره است که بسیاری از جواهرات کم یاب دنیا را دزدیده است
یک روزی پلیس بینا لملل به سراغ شمشیر رفت و به اوگفت که می تونه به آن ها کمک و او قبول کرد آن ها از پرسیدن چه نقشه ای برای او داری وشمشیر گفت شما کاری نداشته باشید فقط اورا به من بسپارید. شمشیر به سراغ جمع آوری اطلاعا ت درمورد آقای( A ) رفت و فهمید که آقایA بیشتراین کار ها را برای هیجان می کند تا پول پس فکری به سرش زد که با او رقابت کند پس از اطلاعاتی که از او بدست آورده بود شکار بعدی او راپیدا کرد و به سراغ آن در همان وقتی رفت که آقایA رفته بود و به او گفت که این شکار من است و آن جواهر را دزدید و برد آقایA به دنبال او رفت شمشیر گفت بیا با هم رقابت کنیم هر کس که بتواند الماس زرد را به دزد پیروز است ومسابقه شروع شد آقایA نقشه کشید که الماس را با وارد شدن به موزه و گذاشتن رباتی در آن جا شبانه با استفاده از ربات جا المس اصلی را باالماس تقلبی که ساخت بود عوزکند آما شمشیر تصمیم گرفت آن رادر روز روشن جلوی چشم همه بدزدد او فردی را که در مورد الماس به افراد بازدید کننده از موزه توضیح می داد را دزدید وبا تعقیر چهره و تقلید صدا به جای او وارد موزه شد والمس را باالماسی که خود ساخته بود جا به جا کرد و در مسابقه پیروز شد و آقاA ارا به مخفی گاه او دعوت کرد و او با چندین نفر از پلیس های بینالملل وارد مخفی گاه اوشد و اورا باتمام مدارک دستگیر کرد وجواهر و الماس را به پلیس بینا لملل داد و رفت
..پایان قسمت اول...
قسمت دوم
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/09/25 01:42 PM، توسط شمشیر.)
2014/09/16 05:20 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
شمشیر
برادر همه دوستان



ارسال‌ها: 145
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 80.0
ارسال: #2
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
سعی می کنم هر 2 روز یک قسمت بنویسم

به موضوع پاسخ هم بدید لطفا
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/09/18 04:50 PM، توسط شمشیر.)
2014/09/17 07:23 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
bita_r
اخراج شده



ارسال‌ها: 1,895
تاریخ عضویت: Jul 2014
ارسال: #3
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
داستانت جالبه ولی این جمله (جواهر و الماس را به پلیس بین الملل داد.) باید مینوشتی یه خورده دقت کنی درست میشه افرین.ادامه بده
2014/09/17 07:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
sanagh
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 24
تاریخ عضویت: May 2014
اعتبار: 0.0
ارسال: #4
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
خیلی جالب و زیبا بود ولی ای کاش داستانو از زبان یه نفر یا حد اقل به شکل خودمونی مینوشتی
2014/09/17 10:17 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
شمشیر
برادر همه دوستان



ارسال‌ها: 145
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 80.0
ارسال: #5
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
داستان 2
دشمن این قسمت
سائو چانگ : قاتلی که در ارتش چین آموزش فشرده وخاص دیده است تا جزوه کماندوهای بسیار خاص که مخصوص نابود کردن گروه های آدمکش است در حدف گیری اول در ارتش چین بوده دیده بسیار خوبی دارد برای جاسوسی تعلیم دیده است

داستان از روزی شروع شد که که جان وانگ با رئیس یکی از گروه های آدم کشی به نام سائو چانگ ملا قات کرد
جان وانگ:سلام
سائو چانگ:سلام با من چه کار داشتی
جان وانگ:تو عضو گروه مقابله با ما هستی
سائو چانگ: اگر باشم چه اتفاقی می افتند نکنه میخواید منو بکشید
جان وانگ: نه چرا دشمنی بکنیم بیا دوست باشیم
سائو چانگ: داری راجب چی حرف میزنی
جان وانگ : اگه باهم باشیم هر دو سود می کنیم
سائو چانگ : کدام سود
جان وانگ :سود من اینه که اطلاعات دارم ازگروه شما وعملیات هیتان سود تو پول ونگه داشتن راز هات
سائو چانگ : کدام راز ها
جان وانگ: همون کارهایی که کردی وهیچ کس خبر نداره مثلاً برداشت مواد مخدر از انبار و فروختن اون
اسئو چانگ : پس که این طور قبوله ولی کسی نباید خبر دار بشه
اون به گروه خود خیانت کرد این کار را انجام داد همین طور به کار های خود ادامه داد و بیشتر در خلاف و تاریکی فرو رفت تا حدی که به آدمکشی روی آورد .
گروه او از کارهای او با خبر شد و او را از گروه بیرون کرد و به دادگاه نظامی برد او از داد گاه فرار کرد و پیش همان رئیس گروه رفت
جان وانگ : برای چی به اینجا آمدی
سائو چانگ : اونا از همه چی خبر دار شدن
جان وانگ : خب حلا من می تونم برات چی کار کنم
سائو چانگ : باید کمکم کنی
جان وانگ : تنها کاری می تونم برات بکنم اینه که عضو گروهت کنم وتبدیل به یه آدمکش بشی
سائو چانگ : چاره ای ندارم باشه قبوله
واز اون به بعد او تبدیل به یک آدمکش حرفه ای شد و بسیاری از افراد مهم جهان را ترور کرد
وبه خاطر این که کسی نتونست او را پیدا کند پلیس بین الملل به سراغ شمشیر رفتن و این کار به سروان کن واتن سپرده شد
کن واتن : سلام بر شکارچی معلم شیطان یا شمیشر
شمشیر: برای این پرونده به سراغ من آمدید
کن واتن :پس پرونده به دست شما رسیده است
شمشیر: بله من کاری را که در موردش ندونم انجام نمی دم
کن واتن : این کا را انجام می دید
شمشیر : بله
کن واتن : چه نقشه ای دارید
شمشیر : حالا می بینید ولی به چیز هایی نیاز دارم که باید برام تهیه کنید اول یک فرد که با گروه
ارطبات داشته باشد دو وسایل جاسوسی جدید سوم من باید تبدیل به یک فرد مهم تبدیل بشم در ضمن من می خوام همه ی گروه را دست گیر کنم نه فقط اون را
کن واتن : انجام میشه
شمشیر کار خود را شروع کرد وبه عنوان یک فرد مهم به کار هاش رسیدگی کرد وبا رابط تماس گرفت وخود را فرد مهم دیگری معرفی کرد و دستور قتل خود را داد گروه سائو چنگ را برای کشتن اوانتخاب کرد شمشیر کاری کرد که همه فکر کند که به عنوان یک فرد مهم برای استراحت به مسافرت رفته است ولی ماند وبا وسایل جاسوسی خود گروه آدمکش ها را زیر نظر گرفت و وقتی به او همله شد او سائو چانگ را دست گیر کرد و بااطلاعتی کی در این چند روز از گروه ومخفیگاه هایشان به دست آورده بود به آن ها حمله کرد وتعدادی را کشت وتعدادی را هم دست گیر کرد از جمله رئیس گروه
پایان قسمت 2
2014/09/26 03:54 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #6
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
دوست عزیز لطفا برای هر قسمت که نوشته میشه یه تاپیک جدید نزن و توی همین تاپیک ادامه داستانت رو ارسال کن
به علاوه یک مورد رو دوبار ارسال نکن
ممنون
2014/10/03 09:21 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
شمشیر
برادر همه دوستان



ارسال‌ها: 145
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 80.0
ارسال: #7
RE: داستان شکارچی معلم شیطان
داستان سوم در راهه تازه یک اتفاق دیگه هم قراربیوفتهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/10/19 02:47 PM، توسط شمشیر.)
2014/10/06 09:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
documents [داستان] آدمانتِم dot. 4 1,680 2021/05/19 09:32 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان:در مرز مشترک آتیش پاره 7 2,330 2021/04/21 07:06 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
documents (داستان کوتاه) انتظار Ilyaa_JA 0 1,017 2021/04/17 04:29 PM
آخرین ارسال: Ilyaa_JA
One Piece-1 [داستان] جلگه‌ی بایر dot. 1 1,165 2021/03/10 12:12 AM
آخرین ارسال: dot.
  کلکسیون داستان های کوتاه دارسی ال.سی dot. 2 1,208 2021/01/24 11:31 PM
آخرین ارسال: dot.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان