زمان کنونی: 2024/07/01, 06:35 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/07/01, 06:35 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 20 رأی - میانگین امتیازات: 4.95
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان کوتاه

نویسنده پیام
an Uchiha
شوالیه ی تبعیدی



ارسال‌ها: 2,631
تاریخ عضویت: Aug 2013
ارسال: #61
RE: من منم تو تویی!!!!
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
من کتاب کاملشو دارم.................

با اینحال قشنگ بود....
2013/10/12 10:56 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #62
خیلی وقت ها........
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می‌پرسند:
Winter is hard on you before
«آیا زمستان سختی در پیش است؟»

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید»
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»
پاسخ: «اینطور به نظر میاد»…
پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند
و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:

«شما نظر قبلیتون رو تایید می کنید؟» پاسخ: «صد در صد»
رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.

بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»
پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!
رییس: «از کجا می دونید؟»
>> پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!!




خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/10/16 01:20 PM، توسط zari.f.)
2013/10/16 01:16 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #63
RE: داستان کوتاه
شماره


هفت شماره را میگیرم …
(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)
… بــــــــــــــــــــوق …
شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا” مجددا” شماره گیری نفرمایید !
.
.
هفت شماره دیگر
(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )
… بــــــــــــــــــــوق …
مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !
.
.
باز هم هفت شماره دیگر
(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)
… بــــــــــــــــــــوق … بــــــــــــــــــــوق …
… لطفا” پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید
… بــــــــــــــــــــوق …
.
سلام … خدای من !
اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا” تماس بگیرید، فقط یکبار !
من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد !
شماره تماس من :
(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)
منتظر تماس شما هستم . انسان !
2013/10/16 06:39 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : kiana1(+2.0)
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #64
RE: من منم تو تویی!!!!
خواهش:

قهوه نمکی
اون (دختر)را در یک مهمانی ملاقات کرد.خیلی برجسته و خاص بود وخیلی پسر ها دنبالش بودند؛ در حالی که اون (پسر)کاملا طبیعی بود و هیچ کس بهش توجهی نمکرد !
اخر مهمانی ،دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد. دختر شوکه شد!اما از روی ادب ،دعوتش را قبول کرد.در یک کافی شاپ نشستند. پسر از روی عصبانی تر از اون بود که بخواد چیزی بگوید ،دختر هم اخساس داحتی نداشت و با خودش فکر میکرد.
یک دفعخ پسر، پیشخدمت را صدا کرد و گفت : میشه لصفا یه کم نمک برایم بیاورید ؟ میخوام بریزم توی قهوم !همه بهش خیره شدند؛خیلی عجیبه !چهرش قرمز شد ،اما اون نمک رو ریخت توی قهوش و اون رو سر کشید .دختر با کنجکاوی پرسید :چرا این کارو میکنی؟!چسر چاسخ داد :پسر بچه که بودم ،نزدیک دریا زندگی میکردم .بازی تو دریارو خیلی دوست داشتم ،میتونستم مزهی دریارو بچشم ،مره ی قهوه نمکی مثل مزه ی دریاست.
حلا خر وقت قهوه میخورم به یاد بچگی ام می افتم؛باری شهرمون خیلی دلم تنگ شده ، برای والدینم که هنوز اون جا زندگی میکنند...همین طور که صحبت میکرد ،اشک از گونه هایش سرازیر شد.دختر به شدت تحت تاثیر قرار گرفت.یک احساس واقعی از ته قلبش ... مردی که میتونه داتنگیش رو به زبون بیاره ،اون بایو مردی باشه که عاشق خانواده شه ونسبت به خوانواده ش مسئولیت پذیره...بعد دختر شروع به صحبت کرد ، در مورد زاداه دورش،بچگیش و خانوادش.
ماکالمه ی خوبی بود ،شروع خوبی هم بود . انها به قرار گذاشتن ادامه دادند...دختر،کم کم متوجه شد در واقع اون مردیه که تمام انتضاراتش رو برآورده میکنه ؛خوش قلبه ،خونگرمه ،دقیق و مسئولیت پذیره.اون ان قدر خوبه که مدام دلش براش تنگ میشه !ممنون قهوه نمکی!
بعد ،قصه مثل تمام داستان های عشقی زیبا شد.پرنسس با پرنس ازدواج کرد و با هم در کمال خوشبختی زندگی می کردند...هر وقت میخواست قهوه برایش درست کند یک مقدار نمک هم داخلش میریخت ،چون میدانست با این کار ،اون حال می کنه.
...بعد از چهل سال،مرد در گذشت یک نامه برای زن گذاشت؛توی نامه نوشته بود :
عزیزم لطفا منو ببخش.بزرگ ترین دروغ زندگی رو ببخش.این تنها دروغی بود که بهت گفتم؛قهوه نمکی!
یادت میاد اولین قرارمون؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم،در واقع یه کم شکر میخواستم ،اما هول کردم و گفتم نمک!برام سخت بود حرفم رو عوض کنم، بنا بر این اوامه دادم . هرگز فکر نمیکردم که این شروع ارتباطمون باشه !
خیلی وقت ها تلاش کردم تا این رو بهت بگم ،اما ترسیدم ؛چون بهت قول داده بودم که به هیچ وجه بهت دورغ نگم ...حالا من دارم میمیرم و دیگه نمیترسم که واقعیت رو بهت بگم .من قهوه نمکی رو دوست ندارم ،خیلی بدمزست...اما من در تمام زندگیم قهوه نمکی خوردم ،چون تورو شناختم . هرگز برای چیزیتاسف نمی خورم چون اینکارو برای تو کردم . تورو داشتن ،بزرگترین خوشبختی زندگی منه. اگه یک بار دیگه بتونم زندگی کنم،ختوز میخوام با تو اشنا شم و تورو برای کل زندگیم داشته باشم؛حتی اگه کجبود باشم دوباره قهوه نمکی بخورم.
اشک های زن کل نامه رو خیس کرده بود ...
د راخر نامه اش نوشته بود : یه روزی فردی از من پرسید که مزهی قهوه نمکی چه جوریه؟من بهش گفتم :<شیرینه>.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/10/25 12:38 PM، توسط naruto106.)
2013/10/25 12:36 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : an Uchiha(+2.0)
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #65
RE: من منم تو تویی!!!!
شما با خودتون چه میکنید؟؟
1شمش اهن رو در نظر بگیرید که ارزش ان حدود 5دلار است.اگر از این شمش اهن در کورهی اهنگری ،نعل اسی یسازید ،ارزش نعل های ساخته شده تقریبا20 دلار خواهد بود.چنانچه همین شمش اهن را به کارگاه سوزن سازی بدهم ،بهای زورن های ساخته شده حدودا 2800دلار خواهد شد ؛ولی اگر همین شمش را به کار گاه ساعت سازی در سویس بدهیم تا از ان فنر و چرخ دنده و ....بسازد که مورد استفاده در ساخت ساعت است،قیمت ساعتیکه در نهایت از ان ساخته و پرداخته میشود حدود 5000دلار خواهد شد .در واقع تفاوت ارزش ایجاد شده، بین 5دلار تا 5000دلار است!!
2013/10/25 12:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #66
RE: من منم تو تویی!!!!
ابتدا مطمئن شوید
مایکل، راننده ی اتوبوس شهری ،مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد.در چند ایستگاه اول ،همه چیز معمولی بود ؛تعدادی مسافر پیاده و تعدادی هم سوار می شدند..... در یکی از ایستگاه ها ،مردی با هیکلی بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد.او در حالی که به ماسکل زل زده بود گفت:<تام هیکل، پولی نمیده!>و رفت و نشست.
مایکل که تقریبا دیز جثه و اساسا ادم ملایمی بود پچیزی نگف ،اما راضی هم نبود.
روز بعد، دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد و.....
این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود،خیلی او را ازار میداد.یعد از مدتی مایکل دیگر نمی توانست این موصوع را تحمل کند،لذا تصمسم گرف با او برخورد کند؛اما مسئله این جا بود که چطوری میتوانست از پس ان هیکل بر می آمد؟؟؟بنابو این در چند کلاس یدنسازی،کاراته و جودو و ...ثبت نام کرد. در پایان تابستان ،مایکل به اندازه ی کافی اماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود.
بنابو این روز بعد که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت:<تام هیکل ،پولی نمیده!>مایکل ایستاد و به او زل زد و فریاد زد :<برای چی؟؟؟!!>
مرد هیکلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت:<تام هیکل ،کارت استفاده ی رایگان داره!!>
2013/10/25 12:39 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #67
RE: من منم تو تویی!!!!
خدایا،چرا من ؟؟
ارتور اش قهرمان افسانه ای تنیس،هنگامی که تحت عمل جراحی قرار گرفت،به اشتباه با تزریق خون الوده ،به بیماری ایدز مبتلا شد.
طرفداران ارتور سر تا سر جهان ،نامه هایی محبت امیز برایش فرستادند.یکی از این دوستداران وی در نامه یخویش نوشته بود:
<چرا خداوند تو را برای ابتلا به چنین بیماری حطرناکی انتخواب کرده است؟؟؟>
ارتور اش،در پاسخ به این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا ،بیش از 50میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به اموزش میکنند.حدود5میلیون نفر از ان ها ،بازی را به خوبی فرا میگیرند.از ان میان،قریب به 500 هزار نفر تنیس را حرفه ای می اموزند و شاید 50 هزار نفر در مسابقات شرکت کنند. 5هزار نفر به مسابقات تحصصی تر راه می یابند. 50 نفر اجازه شرکت در مسابقات مین المللی<ویمبلدون> را میگیرند.4نفر به مسابقات نیمه نهایی راه میابند و 2 نفر هم به مسابقات نهایی.وقتی من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم ،مرگز نپرسیدم که <خدایا چرا من ؟؟؟>و امروز هم وقتی من درد میکشم، باز هم اجازه ندارم از خدا بپرسم :<خدایا چرا من ؟؟؟>
2013/10/25 12:39 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #68
RE: من منم تو تویی!!!!
مر زلزله ی <سی چوان>چین ،وقتی گروه نجات یک زن جوان را زیر اوار پیدا کرد او مرده بود؛ اما کمک رسان زیر نور چراغ قوه،چیز عجیبی دیدند!!
زن با حالتی عجیب روی زمین زانو زده بود و جالت بدنش زیر فشار اوار کاملا تغییر یافته بود. ناجیان تلاش می کردند جنازه ی او را بیرون بیاورندکه گرمای موجودی ظریف را احساس کردند.چند صانیه بعد...سرپرست گروه نجات ،دیوانه وار فریاد زد :بیایید!!بیایی انجا!!!یک بچه این جاست...
وقتی اوار از روی جنازه ی مادر کنار رفت ، نوزادی 3 یا 4 ماهه از زیر ان بیرون کشیده شد. نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیقی بود.او در خواب شیرینش نمیدانست چه فاجعه ای ،مطنش را میران کرده و ماردش هنگام حفاظت ار او ،قربانی شده است.مردم وقتی بچه را بغل کردند،یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه ی او این پیام دیده میشد:
<عزیزم ، اگر زنده ماندی ، هیچ وقت فراموشم نکن که مادرت با تمام مجودش دویتت داشت....>

پایان شب
استادی شاگردانش را جمع کرد و از ان ها پرسید :چگونه میتوانیم لحظه ی شب را از روز تشخیص بدهیم ؟؟؟
یکی از شاگردان گفت:وقتی از دور بتوانیم گوسفندی را از سگی تشخسص بدهیم.
شاگرد دیگری گفت:وقتی میفهمیم روز شده که بتوانیم یک دانه زیتون را از انجیر تشخیص بدهیم.
اما استاد از این پاسخ ها راضی نبود .... شاگردان پرسیدند:پس چگونه میفهمیم؟؟؟
استاد گفت :وقتی غریبه ای نزدیک شود و گمان کنیم برادرمان است؛این لحظه ای است که شب یه پایان میرسد و روز اغاز میشود...
2013/10/25 12:41 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
naruto106
کاربر فعال پارک انیمه



ارسال‌ها: 147
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 17.0
ارسال: #69
RE: من منم تو تویی!!!!
معجزه ای به نام اراده
داستانی بشنوید از زندگی نابغه ی مکانیک ژاپن ،<سوئی چیرو هوندا>که امپراتوری اقتصادی <هوندا>را تاسیس کرد.
زمانی که <هوندا>دانش اموز بود،از نصر فیزیکی بسیار ضعیف بود. یک روز او به فکر اموختن سنا افتاد.به همین منظور به سراغ یکی از هم کلاسی های خود رفت ،تا از او شنا کردن را بیاموزد.همکلاسی او گفت:این که کاری ندارد،فقط یک ماهی <مداکا>(ماهی کوجک،سیاه و بد مزه ای است که بیشتر شبیه بچه قورباعه است)را بگیر و قورت بده،ان وقت خود به خود شنا یاد میگیری!
هوندا با سادهلوهی به کنار رود خنه رفت و کورکورانه به راهنمایی های عجیب و غریب هم کلاسی اش عمل کرد .او یک مداکا گرفت و قورت داد و اب فراوانی نوشید تا مرگ ماهی کوجولو را اسان کند.سپس چند به خیال اینکه دبگر غرق نخواهد شد،در اب پرید. و چند بار دست و پا زد و مقداری اب بلعید و سر انجام پذیرفت که معجزه ای در کار نیست.
با خود فکر کرد که اجتمالا ان پسرک همه چیز را به او نگفته و یا شاید هم بدن ضعیف و لاغر او،اجازه نمیداد تا همانند دیگر همسالان خود شنا کند.هوندا ازرده خاطر بود،اما تسلیم نشد . او نزد پسر باز گشت تا علت ناکامی اش را جویا شود. پسرک گفت:من فکر کنم که علت اون ،فیزیک بدن تو ست؛اگر یک بار دیگر به کنار رود خانه بروی و یک ماهی بزرگ تر بگیری و قورت بدهی ، موفق میشوی.
سخو پسرک چنان مخکم و مطمئن بود که خوندا در ان تردیدی نکرد.او به کنار رودخانه بازگشت و بار دیگر خود را ازمود ،اما این بار هم تلاش او سودی نکرد.
هوندا هرگز تسلیم این فکر نشد که نمی تواند مانند همسالان خود شنا کند...دوباهر شروع به دویدن در کنار ردوخانه کرد...او هر بار با بلعیدن یک ماهی ،بهدرون اب پرید. جریان پر قدرت و سریع اب ، او را دستخوش امواج میکرد و تقریبا هر بار شکست میخورد...او بالاخره شنا کردن را یاد رفت. هوندا بعدا در مورد ان روز میگوید:
<چند سال بعد از ان ، دانستم که معجزه فقط در نیروی اداره و پشتکار من نهقته بود چون تصمیم گرفته بودم که اگر به قیمت بلعیدن تمام اب های رودخانه عم شد،شنا کردن را بیموزم!>
2013/10/25 12:41 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
naruto-kyuubi
کاربر معمولی

*


ارسال‌ها: 76
تاریخ عضویت: Aug 2013
اعتبار: 8.0
ارسال: #70
RE: من منم تو تویی!!!!
خیلیی خوبه ممنونمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/10/25 01:19 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
smile شیوه ی زندگی کاراکتر کدوم داستان رو دوست داری؟! diana king 12 3,222 2021/02/26 06:30 PM
آخرین ارسال: آتیش پاره
  داستان ها مهم ترن یا نویسنده ها؟ diana king 33 6,953 2021/02/26 05:19 PM
آخرین ارسال: heraa
  چطور داستان فانتزی بنویسیم؟ diana king 5 1,447 2021/02/04 06:43 PM
آخرین ارسال: diana king
  داستان کوتاه : گفتگو با خدا Franky 4 1,263 2018/10/27 07:52 PM
آخرین ارسال: Franky
  داستان کوتاه : چقدر پول می گیری ؟ Franky 8 2,068 2018/09/28 07:23 PM
آخرین ارسال: Franky



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 12 مهمان