خلاصه کارتون فوتبالیست ها در راه جام جهاني

[my london]

قسمت سی و یکم – درخشش تیم ژاپن
پاس به موقع سوبا به کاکرو، او با یه شوت ببرآسا تونست گل دوم ژاپن رو بزنه؛ ژاپن حالا ۱-۲ از آلمان جلوتره، ولی آیا این نتیجه تا پایان بازی ثابت میمونه؟




۱۵ دقیقه از شروع نیمۀ دوم گذشته و ژاپن با نتیجۀ ۱-۲ جلو هست و آلمان بازی رو شروع می کنه. پای اشنایدر هم مثه بخاطر برخورد شدید مصدوم شده.
تارو بزحمت پاسی رو که برای کارتر ارسال شده رو قطع میکنه و توپ رو به اوت میفرسته؛ دفاع ژاپن آلمانیا رو متعجب میکنه.
اشنایدر با وجود درد پاش یه شوت آتشین میزنه که واکی اونو میگیره



حالا نوبت کارتره که پاس ماتسویاما رو قطع کنه، او به شوستر پاس میده، شوستر به اشنایدر و اشنایدر آماده میشه که شوت کنه، سوبا تکل میکنه ولی اشنایدر توپ رو یه کم بالا میندازه، سوبا دست بردار نیست و دوباره شیرجه میزنه، لمس توپ توسط شونۀ سوبا باعث میشه که توپ جلوی پای چپ اشنایدر قرار بگیره. هر چند اشنایدر همیشه با پای راستش شوت میزنه ولی اینبار با پای چپ شوت میزنه؛ اشنایدر بازی رو مساوی می کنه



کمتر از ۵ دقیقه تا پایان بازی مونده، سوبا به بچه های ژاپن روحیه میده و ازشون میخواد که ناامید نشن
کاکرو که دو بازیکن رو جلوش می بینه به سوبا پاس میده ولی سه نفر جلوی سوبا رو میگیرن؛ سوبا با یه پرش از تکل دو نفرشون رد میشه ولی کارتر توی هوا توپ رو دور میکنه



کارتر به شوستر پاس میده و سوبا زمین میخوره و شدیداً مصدوم میشه، او بزحمت بلند میشه ولی بعد از چند قدم دوباره زمین میخوره؛ هر کدوم از بچه های ژاپن که دریبل میشن از سوبا میخوان که بلند بشه
روبرتو بلند میشه و با صدای بلند از سوباسا میخواد که بلند بشه؛ شنیدن صدای روبرتو به سوبا روحیه میده هر چند که هنوز روی زمینه.
اشنایدر توپ رو میگیره و از سه مدافعی که بطرفش میان رد میشه و شوت میکنه، واکی از روی عادت به سمت راست میره ولی اشنایدر سمت چپ دروازه رو هدف میگیره؛ واکی از تیرک عمودی دروازه برای انتقال سریع به اونطرف دروازه استفاده می کنه



و از تیرک افقی برای کم کردن سریع ارتفاع؛ او یه بار دیگه موفق به گرفتن شوت اشنایدر میشه



واکی بایاشی در عین ناباوری همه به سوباسایی پاس میده که هنوز نتونسته از روی زمین بلند بشه. سوبا تموم توانشو جمع می کنه و توپ رو میگیره و به تارو پاس میده، تارو توپ رو برای کاکرو ارسال می کنه ولی کاکرو جاخالی میده تا توپ به سوباسا برسه؛ سوبا میخواد شوت کنه ولی اشنایدر جلوش رو میگیره، توپ به هوا بلند میشه و به دنبالش سوبا و اشنایدر هم میپرن
سوبا زودتر به توپ میرسه و شوت می کنه



توپ به تیرک افقی میخوره و به زمین برمیگرده، سوبا با یه برگردون دوباره شوت میکنه؛ مولر میپره که توپ رو بگیره ولی توپ ناگهان تغییر مسیر میده و گل میشه



همین لحظه بازی هم تموم میشه و ژاپن با نتیجۀ ۳-۲ قهرمان جام جهانی میشه. اشنایدر به سوبا و واکی بایاشی تبریک میکنه و بازوبندش رو با بازوبند کاپیتانی سوبا عوض میکنه، او از هم تیمیهاش هم میخواد که ناامید نشن و دوباره تمرینات شروع کنن
سوبا جام جهانی فوتبال جوانان رو میگیره



اشنایدر بخاطر درد پاش برای چند لحظه به دیوار بیرونی رختکن تکیه میده و همین موقع پدر و مادر و خواهرش به دیدنش میان



اعضای تیم ملی ژاپن در ورزشگاه دور افتخار میزنن؛ وسط صحبت کردن، آدریانو متوجه میشه که روبرتو کنارش نیست. روبرتو شتابان و با کارت عبور کاتاگیری خودشو به زمین بازی میرسونه تا هم به سوبا تبریک بگه و هم اونو برای حرفه ای شدن به برزیل دعوت کنه

[my london]

قسمت سی و دوم – به سوی زمین جدید
بازی سوباسا توی تیم برانکوس برزیل مقابل دومینگو ۱۹۰۸ رو هنوز یادتونه؟ او به په په پاس میده ولی بازی همون موقع با نتیجۀ ۱-۲ به نفع برانکوس تموم میشه



فصل بهار شروع شده و سوباسای جوون توی خونه اش از پدر و مادرش خداحافظی می کنه و با بدرقۀ رسمی دوستاش سوار اتوبوس به مقصد فرودگاه میشه که به برزیل بره



جای یه قهرمان توی نانکاتسو خالی نمی مونه؛ تارو میزاکی دوباره به ژاپن برمیگرده



میزوگی از طریق نامه برای سوباسا آرزوی موفقیت در امر حرفه ای شدن رو میکنه و واکی هم در آلمان به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کرده. هواپیمای حامل سوبا در فرودگاه شهر سائوپائلوی بزریل فرود میاد و سوبا توسط روبرتو مورد استقبال قرار میگیره



روبرتو سوبا رو به استادیوم اختصاصی تیم برانکوس میبره، سوبا از دیدن بزرگی اون استادیوم حیرت زده میشه، بعد از اون روبرتو سوبا رو به محل عضوگیری تیم برانکوس میبره؛ جمعیت زیادی اونجا جمع شدن و سوبا متوجه میشه که برای پذیرفته شدن توی این تیم کار سختی داره (هر چند که از طریق صحنه های ابتدایی قبلاً لو رفته که سوبا عضو تیم میشه )
بعد از اون روبرتو سوبا رو برای استراحت به هتلی که برای کسانیکه میخوان عضو تیم بشن در نظر گرفته شده، میبره؛ اتاق شمارۀ ۱۲ جایی هست که سوبا برای اولین بار با په په آشنا میشه



په په مشغول تمیز کردن کفشهای ورزشی کهنه و قدیمیش هست، اون که سوبا رو رقیب خودش میدونه به سردی باهاش برخورد میکنه، حتی وقتی که سوبا میگه منو روبرتو فرستاده تغییری در احساس په په بوجود نمیاد؛ وقتی سوبا ساکش رو روی تخت میذاره، کفشهای نو و مارک دارش که توسط همسر آیندش بهش هدیه شده از توی ساک بیرون میفته این صحنه په په رو بیشتر ناراحت می کنه



په په از خانوادۀ فقیری هست که به امید حرفه ای شدن در فوتبال روستا و خانواده اش رو ترک کرده و به سائوپائلو اومده. سوبا کمی قبل از په په بیدار میشه و خودش رو به محل آزمون میرسونه؛ چن تا از شرکت کننده ها سوبا رو به خاطر جوونیش و په په رو بخاطر سر و وضع فقیرانش مسخره میکنن؛ حتی طرفداری سوبا از په په باعث نمیشه که او در مورد سوبا تغیر نظر بده



برای آزمون شرکت کننده ها به دو تیم زرد و سبز تقسیم میشن، با شروع آزمون سوبا توپ رو میگیره و دو نفر رو دریبل میکنه و پاس میده، توپ به تیم حریف میرسه ولی سوبا دوباره توپ رو پس میگیره و حمله میکنه؛ په په با وجودیکه توی تیم سوباست، توپ رو از جلوی پاش برمیداره و خودش حمله می کنه
یه نفر به طرف په په میره و سوبا که پشت سرش حرکت میکنه ازش میخواد که بهش پاس میده، په په اهمیتی به سوبا نمیده و توپ رو از دست میده، سوبا توپ رو میگیره و از په په میخواد که دنبالش بیاد؛ بعد از دریبل کردن چن نفر سوبا در حین ناباوری په په بهش پاس میده و اونم گل میزنه؛ حالا دیگه په په خیلی از سوبا بدش نمیاد



سوبا با شوت چرخشی یه گل هم میزنه. در نهایت او و په په و یه نفردیگه در تیم سائو پائلو پذیرفته میشن

[my london]

قسمت سی و سوم – جنگندۀ فوتبال
سوبا عضو تیم حرفه ای برانکوس شد؛ این تیم حالا برای برگزاری هفتمین مسابقه در مقابل تیم دومینگو به اونجا مسافرت می کنه




سالها قبل یک روز صبح که کارگر ورزشگاه برای تمیز کردن اونجا اومده بود با نوزادی مواجه میشه که درست وسط زمین فوتبال گذاشته شده و داره گریه میکنه. سایۀ صلیب مجسمۀ عیسی مقدس روی نوزاد افتاده و او خیال میکنه که این پسر از طرف خدا فرستاده شده



اون بچه بزرگ میشه و همه اونو به اسم کارلوس سانتانا؛ پسر خدای فوتبال می شناسن.



با تصمیم مربی، په په روی نیمکت ذخیره ها میشینه و سوباسا از همون اول بازی می کنه. بازی با ضربۀ تیم برانکوس شروع میشه؛ سوبا بطرف سانتانا میره ولی او سعی نمی کنه توپ رو بگیره



سوبا تیم دومینگو رو بهم میریزه ولی کارلوس سرجاش میایسته و فقط توپ رو نگاه میکنه. سوبا یه پاس چرخشی میده؛ در حالیکه بنظر میرسه توپ داره اوت میشه، به عقب برمیگرده و یکی از بازیکنان برانکوس اونو میگیره و سانتر میکنه، دروازه بان و یکی از مدافعان دومینگو جلوی توپ رو میگیرن. توپ هنوز توی هواست که سوبا به هوا بلند میشه وبا یه برگردون اولین گل رو میزنه



کارلوس توپ رو میکاره و بازی شروع می کنه؛ او با سرعتی باور نکردنی دریبل میزنه و جلو میره. او با سوبا روبرو میشه و برمیگرده و با تکنیک چرخش سانتانا توپ رو از روی سرش رد می کنه



کسی نمیتونه جلوی سانتانا رو بگیره تا اینکه جلوی دروازه سه مدافع آخر تیم موفق میشن اونو متوقف کنن ولی نمیتونن توپ رو ازش بگیرن، توپ به هوا بلند میشه ودروازه بان جلو میاد که توپ رو بگیره ولی کارلوس میپره و با یه برگردون گل مساوی رو میزنه



بعد از گل زدن کارلوس خوشحالی نمی کنه؛ مربی تیم دومینگو اونو بخاطر سرد و بی احساس بودنش روبات میدونه، هر چند طرفداراش تواناییهاش رو جادو میدونن.
با شروع مجدد بازی هر دوی سوبا و کارلوس بشدت توسط مدافعان حریفاشون مراقبت میشن و توانایی انجام کاری رو ندارن. یه لحظه سوبا از کمند مدافعان بیرون میاد و دست به حمله میزنه؛ کارلوس هم که منتظر حرکت سوبا بود حمله ور میشه. سوبا با سانتانا مواجه میشه و از تکنیک چرخش سانتانا استفاده می کنه ولی نمیشه از اسلحۀ سانتانا علیه خودش استفاده کرد



توپ بدست یاران سوبا میفته، چیزی به پایان نیمۀ اول نمونده که سوبا در حالیکه سانتانا حرکتی نمی کنه، با یه شوت چرخشی جدید گل برتری رو میزنه



سوبا توی مصاحبۀ بین دو نیمه اعلام میکنه که سه مچ بند (نماد آرزو) رو برای این به دستش بسته که این بازی به خوبی تموم بشه و برانکوس بهترین بشه و در نهایت ژاپن قهرمان جام جهانی بشه
توی رختکن سانتانا برای اولین بار با هم تیمیهاش حرف میزنه و ازشون میخواد که توپ رو بهش پاس بدن.

[my london]

قسمت سی و چهارم – سرنوشت پسر خدای فوتبال
سانتانا کوچولو برای بهبودی پدربزرگ و مادربزرگش (کسیکه اونو توی ورزشگاه پیدا کرد و همسرش) دعا میکنه ولی دعاش مستجاب نمیشه؛ سانتانا دیگه از خدا خوشش نمیاد




هر چند او دیگه اعتباری برای خدا قایل نیست، طرفداران سانتانا هنوز اونو به اسم پسر خدا می شناسن؛ او خودشو روبات فوتبال میدونه



نیمۀ دوم بازی توسط دومینگو شروع میشه، سوبا توپ رو میگیره و گل سوم رو میزنه



مربی دومینگو که تیمش دو گل عقبه لئو دوست دوران خوشبختی سانتانا رو به زمین میفرسته، لئو خاطرات بچگی و آشنا شدنش با سانتانا رو مرور می کنه؛ قبل از اینکه پدر و مادر خوندۀ سانتانا فوت کنن، سانتانا مثه سوباسا با توپ دوسته و بیشتر وقتشو با توپ میگذرونه



هرچند از اون روز ببعد سانتانا و لئو به دوستان خوبی تبدیل شدن؛ لئو تا حالا سانتانا رو اینقدر سرد و بیروح ندیده بود. با شروع بازی لئو توپ رو به سانتانا پاس میده ولی برخلاف تصور همه سانتانا وسط زمین رو به دروازۀ خودشون شروع به تمرین روپایی میکنه



به محض اینکه مربی روبرتو از اعضای تیمش میخواد که توپ رو از کارلوس بگیرن، او با یه شوت محکم به لئو پاس میده و لئو توپ رو دوباره به کارلوس پاس میده؛ کارلوس از فاصلۀ ۳۰ متری با یه شوت چرخشی شبیه به شوت چرخشی سوبا دومین گل رو میزنه



هرچند سانتانا دوباره دست به حمله زده ولی روبرتو اعتقاد داره که این بازی رو نمی بازه. لئو دوباره خاطراتش رو مرور میکنه؛ بعد از درگذشت پدر و مارد خوندۀ کارلوس، سانتانا به ورزشگاهی که پدرخونده اش مالک اونجا بود میره، مالک ورزشگاه، آقای بارا علاوه بر اینکه بهش میگه که اونا پدربزرگ و مادربزرگ واقعی سانتانا نبودن، اونو به فرزند خواندگی قبول میکنه.
او به سانتانا میگه براش امکاناتی رو فراهم میکنه که یه بازیکن حرفه ای فوتبال بشه و اونو تحت شدیدترین تمرینات قرار میده و اعتقاد داره که سانتانا به علم و احساس احتیاجی نداره؛ او سانتانا رو یه ربات فوتبال میدونه



یه شب لئو و بقیۀ دوستان کارلوش بهش کمک میکنن که فرار کنه ولی آقای بارا همون شب اونو گیر میندازه، لئو یه بار دیگه به کارلوس کمک میکنه که فرار کنه ولی بارا تهدید میکنه که فرار کارلوس منجر به بیکار شدن پدر و مادر دوستاش میشه؛ سانتانا پیش بارا برمیگرده و تصمیم میگیره روبات فوتبال بشه



سانتانا یا یه شوت گل تساوی رو هم میزنه.



سوباسا تصمیم میگیره بازی گروهی رو به سانتانا یاد بده؛ سانتانا برای اولین بار می خنده. سانتانا توپ رو میگیره و با یه شوت سوبا رو پرت می کنه؛ او میگه که خدا آرزوها رو برآورده نمیکنه؛ اونا رو نابود میکنه و با یه شوت دیگه سه بند آرزو رو از روی مچ سوبا پاره میکنه

[my london]

قسمت سی و پنجم – درخشش پیروزی
توی نیمۀ دوم بازی کارلوس دو گل بثمر میرسونه و نتیجه رو مساوی می کنه؛ حالا باید دید آیا او میتونه در ادامۀ بازی نتیجه رو تغییر بده؟




هرچند شوت محکمی که کارلوس کرد و مچ بندهای سوبا رو از بین برد به دستش هم صدمه زد ولی داور دستور به ادامۀ بازی میده. دروازه بان برانکوس بزحمت جلوی شوت کارلوس رو میگیره ولی کارلوس به هوا بلند میشه و با یه برگردون گل چهارمش رو میزنه



سوبا که کتفش مصدوم شده به کارلوس میگه که مهم نیس که کارلوس آرزوها و رؤیاهاش رو نابود کنه و بلند میشه. لئو دوباره خاطرات گذشته رو مرور میکنه؛ بعد از یه بازی بین المللی فوتبال، کارلوس با اسم خودش (کارلوس بارا) خداحافظی می کنه، در جواب اتهام خیانتی که از طرف بارا بهش زده میشه، کارلوس میگه که من فقط فوتبال رو قبول دارم



تیم برانکوس بازی رو شروع می کنه؛ کارلوس عمداً به شونۀ مجروح سوبا ضربه میزنه و با یه تکل سوبا رو سرنگون میکنه ولی توپ به یکی از هم تیمیهای سوبا میرسه



از اونجایی که سانتانا شونه به شونۀ سوباسا حرکت می کنه، تیم برانکوس تصمیم میگیره توی حمله به سوبا تکیه نکنن؛ اونا بدون کمک سوبا گل تساوی رو میزنن



زمان زیادی تا پایان بازی نمونده و تیم دومینگو بازی رو شروع می کنه. لئو توپ رو بین سوباسا و کارلوس میندازه؛ هر دو به هوا میپرن ولی قدرت هردوشون مساویه، رویه زمین هم هیچکدوم نمی تونن توپ رو از اون یکی بگیرن



سوبا هرچند زمین میخوره ولی موفق میشه توپ رو پاس بده، سانتانا بلاخره متوجه اهمییت بازی گروهی میشه و از هم تیمیهاش میخواد که سوبا رو محاصره کنن. با این وجود سوبا موفق به گرفتن توپ میشه، کارلوس بهش تنه میزنه ولی باز توپ دست تیم برانکوس میفته. سوبا دوباره آمادۀ شوت زدن میشه که کارلوس جلوش رو میگیره او به عقب پاس میده تا یکی دیگه از هم تیمیهاش شوت کنن؛ سانتانا جلوی شوت هم تیمی سوبا رو هم میگیره



توپ در برگشت جلوی سوبا قرار میگیره و او در حالیکه سانتانا رو در مقابلش داره شوت می کنه؛ سانتانا موفق نمیشه جلوی توپ رو بگیره و سوبا موفق به زدن پنجمین گل تیمش میشه



بازی همینجا تموم میشه. لئو به رختکن میره و به سانتانای غمگین دلداری میده. سوبا سه تا مچ بند آرزوهاش رو که آسیبی ندیدن رو از زمین برمیداره



دوباره به زمان حال برمیگردیم، تیم برانکو در آخرین بازی فصل و در نیمۀ دوم با گل سوبا با نتیجۀ ۲-۳ از تیم دومینگو جلو افتادن و بیشتر از ۱۰ دقیقه تا پایان بازی نمونده



بعد از این بازی سوبا میتونه به اروپا بره. کارلوس که حالا مسیحی شده و به خدا ایمان آورده بخاطر مصدومیت پای چپش روی نیمکت ذخیره هاست. لئو توپ رو بیرون میندازه و مربی تصمیم میگیره که کارلوس رو به زمین بفرسته؛ سانتانا از خدا بخاطر اینکه بهش اجازه داد دوباره با سوبا روبرو بشه تشکر میکنه



وقتی که کارلوس و لئو با هم دست به حمله میزنن، دومین ترانۀ این سریال رو میشنویم. سانتانا سعی میکنه از سوبا رد بشه ولی قدرتشون باهم برابره

[my london]

قسمت سی و ششم – سرزمین جدید آرزوها
با گل سوباسا، تیم برانکوس در آخرین بازی لیگ با نتیجۀ ۳-۴ در مقابل دومینگو به پیروزی رسید




سوبا هرچند نمیدونه چه تیمی رو میخواد انتخاب کنه ولی ترجیح میده به اسپانیا بره. او در آرزویه بازی مقابل واکی بایاشی هست



در ژاپن کاکرو یوگا که دیگه ستاره شده به تبلیغ صابون میپردازه سوبا از بارسلونای اسپانیا به دوستش زنگ میزنه و از رفتن کاکرو به ایتالیا با خبر میشه



به لطف قدرت جادویی مدیربرنامۀ کاکرو، خانم ماتسوموتو اون میتونه عضو یکی از تیم های ایتالیایی یعنی پیرمونت بشه. در یک کنفرانس مطبوعاتی کاکرو هدفش از رفتن به ایتالیا رو شکست دادن اونا نعریف می کنه



سوبا توی فرودگاه عکسی از بازیکنی رو با یونیفرم کاتالونیا می بینه ولی این چه معنی ای می تونه داشته باشه؟ سوبا تصمیم میگیره به ورزشگاه تیمش بره و اونجا با سرپرست تیم آشنا میشه



سوبا بعد از دیدن زمین بازی کاتالونیا تصمیم میگیره به اون تیم ملحق بشه. توپ یکی از بازدیدکنندگان از ورزشگاه سر میخوره و وارد زمین میشه و سوبا با پس دادن اون توپ هنرش رو نشون میده



هر چند بازیکنان اصلی نیستن ولی سوبا تصمیم میگیره از محل تمرینات تیم بازدید کنه، اونجا اعضای تیم دوم در حال تمرین هستن و به محض رسیدن سوبا، به گونه ای عجیب مورد استقبال قرار میگیره



در واقع سه مدافع اصلی تیم مأمور شدن که از بین اعضای تیم دوم بهترینها رو انتخاب کنن. اونا از بازیکنا میخوان که یه گل بزنن، ساده بنظر میرسه ولی تا رسیدن سوباسا کسی موفق به اینکار نشده؛ سوبا دعوت به مبارزۀ اونا رو قبول میکنه



سوبا بازی رو سه نفر در مقابل سه نفر میدونه؛ او توپ و زمین رو هم از یاران خودش بحساب میاره. سوبا از حلقۀ مار کلمنته آزاد میشه و موفق به عبور از حملۀ اولنتا که با نقشۀ کلمنته بهش حمله کرد بود میشه



با این وجود سوبا لیز میخوره و به زمین میفته. گنزالس حمله می کنه و در مقابل قدرت بدنی گنزالس سوبا ضعیف بنظر میرسه ولی اون دست از تلاش برنمیداره و با اولین شوتش توی اسپانیا موفق به گل زنی در مقابل سه مدافع معروف میشه



سه مدافع کاتالونیا شکستشون رو میپذیرن ولی مشکل اینه که توی پست سوباسا یه بازیکن معروف دیگه داره بازی می کنه که بهترین بازیکن اروپا و معروفه به عقاب کاتالونیا؛ لیبائو

[my london]

قسمت سی و هفتم – مبارزۀ کاکرو برای آینده
کاکرو با بدرقۀ خیل عظیم طرفدارانش ژاپن رو به مقصد ایتالیا ترک میکنه. او در آخرین مصاحبه اش در ژاپن اعلام میکنه که برای یادگرفتن به ایتالیا میره




سوباسا اوزارا موفق میشه که با تیم کاتالونیا قرارداد ببنده، هرچند دیگه پیراهن شمارۀ ۱۰ رو نمی پوشه.



خبر پیوستن کاکرو به تیم پیرمونت قبل از خودش به ایتالیا رسیده. پیرمونت تیم معروفی توی ایتالیا هست و طرفداران این تیم نگران هستند که آیا خرید کاکرو که اولین بازیکن ژاپنی توی باشگاه محسوب میشه، برای باشگاه فایده ای داره یا نه. مدیربرنامه های کاکرو به این خاطر نگرانه ولی کاکرو میگه که من هر جا باشم کاکرو خواهم بود



مدیر برنامه های کاکرو کمدش رو توی رختکن تیم بهش نشون میده و کاکرو نوار اسم خودش رو روی کمدش می چسبونه



کاکرو با وجودیکه تازه از راه رسیده وارد زمین میشه که تمرین کنه. ویلیام یکی از اعضای تیم اونو مسخره میکنه و کاکرو اونو دعوت به مبارزه می کنه.



بازی اونا شروع میشه، کاکرو نمی تونه از ویلیام رد بشه و توپ رو به یکی از هم تیمیهاش پاس میده. اونا توپ رو جلوی دروازه میبرن و به کاکرو پاس میدن، کاکرو شوت میکنه ولی ویلیام جلوی توپ رو میگیره. بازی ادامه پیدا می کنه تا اینکه کاکرو خسته میشه ولی دست از تلاش برنمیداره تا اینکه موفق میشه توپ رو از ویلیام بگیره و حمله کنه ولی یه لحظه قبل از اینکه شوت کنه ویلیام با استفاده از قدرت بدنیش اونو به عقب پرت میکنه



کاکرو خیلی عصبانی میشه و با یه مشت قدرتش رو به ویلیام نشون میده



البته ویلیام هم بیکار نمیشینه وبهش جواب کوبنده ای میده



بازیکنان دو تیم اونا رو از هم جدا می کنن ولی موفق نمیشن به درگیریشون خاتمه بدن



هر چند که بازیکنان هلند ژاپن رو در حد خودشون نمیدونن ولی کاتاگیری مربی ژاپن مشغول رأیزنی برای برگزاری یک دیدار تدارکاتی بین ژاپن و هلنده. خبر درگیری ویلیام و کاکرو به سوباسا هم میرسه، البته ویلیام بخاطر درگیریش با کاکرو از اون به فدراسیون شکایت نمی کنه.
رییس باشگاه کاتالونیا از سوباسا میخواد که تواناییهاش رو توی بازی ژاپن مقابل هلند نشون بده

[my london]

قسمت سی و هشتم – دورۀ طلایی امید
جوانان ژاپن ۴ سال بعد از قهرمانی جهان حالا به سمت دنیا در حال حرکتند؛ واکی توی آلمان، سوباسا در اسپانیا، کاکرو در ایتالیا و حالا تارو میزاکی هم تصمیم گرفته به فرانسه بره




تمام لژیونرهای ژاپن دارن به بازی در مقابل هلند فکر می کنن، کارتر به واکی میگه که بازی ژاپن در مقابل هلند احمقانه بنظر میرسه.
کاتاگیری لیست بازیکنان مورد نظرش برای بازی در مقابل هلند رو انتخاب کرده ولی مشکل بزرگی وجود داره؛ جز سوباسا، تارو، واکی و کاکرو بقیۀ بازیکنان از اعضای کم تجربۀ لیگ ژاپن انتخاب شدن. او در مقابل رییس و هیئت مدیرۀ فدراسیون فوتبال ژاپن از انتخابش دفاع میکنه



مربی روبو که تا حدی با کاتاگیری موافقه وظیفۀ انتخاب اعضای تیم و مربیان دیگه رو بعهده میگیره.
ایشی زاکی و کیزوگی به زمین فوتبالی که دورۀ دبستان توش بازی میکردن میرن، بقیۀ دوستان سوباسا هم بهشون ملحق میشن؛ قراره با برگشتن سوباسا دوستش اونو بی خبر به زمین بازی بیاره



هر چند دوستان سوباسا میخواستن اونو شگفت زده کنن ولی با اومدن واکی خودشونم سورپرایز میشن



بچه ها تصمیم میگیرن به یاد گذشته ها دوباره با هم بازی کنن و همین موقع مربی کاتاگیری سرمیرسه



او در مورد ترکیب تیم صحبت میکنه؛ ایشی زاکی یکی از بازیکنان تیم ژاپن خواهد بود



در حالیکه اردوی آماده سازی اعضای تیم ژاپن شروع شده، تیم هلند به اینکه بازیکنان اصلی ژاپن توی بازی شرکت نمی کنن اعتراض میکنه و اعلام میکنه که در صورتیکه اعضای تیم عوض نشن با تیم دومش شرکت خواهد کرد؛ کاتاگیری تصمیم میگیره برای حل این مشکل به هلند بره



در حالیکه کاتاگیری جوون کاپیتان تیم ژاپنه، اونا سه بر صفر از کره میبازن و در نتیجه نمی تونن در مسابقات مقدماتی مقامی کسب کنن که به جام جهانی برسن



با این شکست او از لیگ انصراف میده با به تربیت بازیکنان جوون بپردازه. خبر شرکت نکردن بازیکنان اصلی هلند هرچند قطعی نشده ولی به بچه های تیم میرسه، میزوگی به اونا حق میده و کاکرو میگه که هر تیمی که جلوی ما بازی کنه رو باید شکست بدیم
تلاش کاتاگیری نتیجه نمیده و رییس فدراسیون هلند اونو بیرون میکنه؛ در حالیکه همه چیز ناامید کننده بنظر میاد، سرپرست هلند سر تمرین ژاپن میاد و با مربی روبو صحبت میکنه



رییس فدراسیون هلند داره جلسه رو ترک میکنه که سرپرست تماس میگیره، او به رییس فدراسیون میگه که بازیکنان اصلی رو برای بازی انتخاب کرده، همچنین به کاتاگیری هم میگه که قدرتشون رو توی بازی نشون بدن

[my london]

قسمت سی و نهم – ورود شینگو
بالاخره فدراسیون فوتبال هلند با فرستادن اعضای اصلی تیمش در مقابل ژاپن موافقت کرد ولی لیست بازیکنان ژاپن ثابت نمیمونه؛ به صلاحدید کاتاگیری شینگو به ترکیب تیم ملی ژاپن اضافه میشه




هرچند شینگوی شوخ طبع توی تیم رومبرت ایتالیا بازی میکرده ولی توی ژاپن کسی اونو نمی شناسه



او اعلام میکنه که کسی نمیتونه جلوش رو بگیره، سوباسا برای خوشامد گویی جلو میره ولی خبرنگارها ازش میخوان که مصاحبه اش رو ادامه بده. واکی هم توی مصاحبه اعلام میکنه که نقشه اش برای هلند گرفتن تمام توپها هست.
واکاشیمازو از مربی روبو در مورد دروازه بان اصلی تیم سؤال میکنه؛ واکی بعنوان دروازه بان اصلی انتخاب شده. واکاشی ناراحت میشه و توی تمرین میگه با وجود واکی امکان برنده شدن وجود نداره و قهر میکنه



شینگو و کاکرو سعی میکنن جلوی واکاشی رو بگیرن ولی موفق نمیشن، سوبا از بچه ها میخواد که بذارن واکاشی به حال خودش برگرده
شینگو زمانی رو یادش میاد که توی مسابقۀ ناکاهارا در مقابل نانکاتسو با نتیجۀ ۲-۱۱ از سوباسا شکست خورده؛ بعد از بازی میخواست از فوتبال کناره گیری کنه ولی با تشویق سوباسا ادامه داد



تمرین پنالتی شروع میشه و شینگو در مقابل واکی توپ رو به خارج از چارچوب میزنه. واکاشیمازو که از دور بازی رو میبینه تعجب میکنه و کاتاگیری براش توضیح میده که شینگو فرصتهاش رو خودش ساخته؛ او در ۱۵ سالگی به ایتالیا رفت و یه نفر اونو برای تست دادن توی تیم رومبرت گول زد و تموم پولهاش رو گرفت



او با کفاشی و نمایش هنرنماییش با فوتبال پول درمیاره تا اینکه یه آپارتمان اجاره میکنه



بعد از مدتی یادش میاد که برای فوتبال به ایتالیا اومده او به زمبن تمرین رومبرت میره و مشغول واکس زدن کفش بازیکنان این تیم میشه تا اینکه با مصدومیت یکی از بازیکنا فرصت بازی پیدا میکنه
واکاشی تحت تأثیر سرگذشت شینگو قرار میگیره و تصمیمش رو عوض میکنه؛ او با شینگو تمرین پنالتی میکنه



او متوجه گردبند شینگو میشه؛ سکه ای برزیلی که سوبا موقع رفتن به برزیل بهش یادگاری داده بود و الان طلسم پیشرفته شینگو محسوب میشه
فردا صبح یه بازی تمرینی بین اعضای تیم انجام میشه و شینگو در تیم مقابل سوبا قرار میگیره و به یاد اولین رویارویی با سوباسا میفته و تصمیم میگیره اولین گل رو بزنه ولی سوبا که هنوز اونو با اسم شمارۀ ۱۲ ناکاهارا میشناسه، توپش رو به اوت میزنه



بازیکنان سرشناس هلند شب قبل از بازی به ژاپن میرسن و تا دقایقی دیگر بازی هلند در مقابل ژاپن شروع میشه

[my london]

قسمت چهلم – تیم ملی جدید ژاپن
بازی هلند و ژاپن با تموم حاشیه هاش داره شروع میشه




ایشی زاکی بازیکنان هلند رو مثه هیولا می بینه سوباسا بعنوان کاپیتان ژاپن با وجود تفاوت سایزش با کاپیتان هلند دست میده



جون میزوگی، شینگو و واکاشیمازو و برادران تاچی بانا ذخیره های ژاپن هستن. رییس فدراسیونهای هر دو کشور و کاتاگیری در جایگاه ویژه هستن و مربی تیم کاتالونیای اسپانیا هم که هلندی هست برای تماشای بازی بین تماشاگرا نشسته



بازی بزرگی که مربی روبو اونو مقدمه ای برای رسیدن به جام جهانی میدونه با ضربۀ ژاپن شروع میشه. سوباسا با دریبل کردن یه مدافع هلند به کاکرو پاس میده و کاکرو با وجودیکه یه مدافع جلوشه یه شوت ببرآسا میزنه؛ اون مدافع براحتی توپ کاکرو رو میگیره ولی تارو با این عقیده که سایز بزرگ اون مدافع مانع از سریع بودنشه توپ رو میگیره



ولی اون مدافع تارو رو نقش زمین میکنه و توپ رو به خط حمله پاس میده. ویلیام حمله میکنه و واکی خط دفاعی رو مرتب میکنه، تارو برای دفاع برمیگرده ولی ویلیام اونو دوباره زمین میزنه. زوگیتو جلو میاد که توپ رو از ویلیام بگیره ولی اون به ارل بروت پاس میده و ارل هم با واکی تک به تک میشه و شوت میکنه؛ واکی توپ رو میگیره



واکی توپ رو به سوبا پاس میده ولی ویلیام اونو زمین میزنه وتوپ رو میگیره. شون نیتا و تاکی تکل میکنن ولی ویلیام میپره و شوت میکنه، واکی به زحمت توپ رو دور میکنه ولی بروت با یه شوت سریع اولین گل هلند رو میزنه



هنوز ده دقیقه از شروع بازی نگذشته که ژاپن یه گل عقب میفته. هلند مثل سیل به طرف دروازۀ ژاپن حمله می کنه ولی واکی توپ رو میگیره و به تاکه شی پاس میده که اونم براحتی توپ رو از دست میده؛ هلند یه بار دیگه حمله میکنه، واکی نمیتونه شوت ویلیام رو بگیره ولی سوبا از راه میرسه و جلوی توپ رو میگیره



سوبا بشدت زمین میخوره و توپ اوت میشه. سوباسا جلوی شوت زدن یکی از بازیکنا رو میگیره و در نهایت واکی توپ رو برای کاکرو میفرسته. کاکرو با ویلیام مواجه میشه و ویلیام براحتی توپ رو میگیره



سوباسا به خط دفاع میاد و توپ رو میگیره ولی توسط بازیکنان هلند محاصره میشه. در حالیکه ژاپن به لاک دفاعی رفته، ارل بروت با یه حرکت توپ رو میگیره و به ویلیام پاس میده. ویلیام به یکی از بازیکناش پاس میده و اونم شوت میکنه؛ سوباسا توپ رو به اوت میزنه. هلند دروازۀ ژاپن رو به توپ میبنده و در نهایت واکی توپ رو میگیره



پنج دقیقه بیشتر تا پایان نیمۀ اول نمونده و شینگو این بازی رو برای قلب مضر میدونه میزوگی و مربی روی نیکمت به دنبال راهی برای خروج ژاپن از بحران هستن. سوباسا تقریبا موفق میشه از سد ویلیام رد بشه و توپ رو به کاکرو پاس میده ولی او با سدی به اسم کوستابا، ودافع قوی هیکل هلند مواجه میشه، کاکرو از یه شوت چرخشی ببری استفاده میکنه تا توپ رو از روی سر کوستابا رد کنه ولی دروازه بان توپ رو میگیره



نیمۀ اول بازی با نتیجۀ ۰-۱ به نفع هلند تموم میشه.