زمان کنونی: 2024/05/21, 09:50 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/21, 09:50 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 22 رأی - میانگین امتیازات: 4.59
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت آلمان

نویسنده پیام
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #21
RE: بازگشت آلمان
آره دیگه سوباسا همیشه بچه مثبته.حدثت در مورد مولر هم درسته انشاا... هفته دیگه تو قسمت چهارمش ماجرای تمرینات مولر و ماجرای شماره 13 رو مینویسم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2012/03/28 01:20 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
farshad
キャプテン翼の生成



ارسال‌ها: 10,334
تاریخ عضویت: Jul 2010
اعتبار: 1019.0
ارسال: #22
RE: بازگشت آلمان
خب ديه من قدرت نويسنده رو تخمين زدم و فهميدم ...
كارت درست اشنايدر هه هه ... مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2012/03/28 02:35 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #23
RE: بازگشت آلمان
بازیکنان تیم آلمان در حالیکه با ناباوری و تعجب به هم نگاه میکردن وارد رختکن شدن.
مولر«خوب مربی دیدی همونطور که قول داده بودم تیممون برنده شد؟امیدوارم شما هم سر قولتون باشید.»
مربی«با اینکه میدونم مقامات بالاتر از این تصمیم ناراضی خواهند بود اما سر قولم هستم تو و این بازیکن تازه وارد میتونید جزء اعضای تیم باشید»
و اسکار بعد از گفتن این جملات نگاهی به بازیکن تازه وارد کرد و
گفت «امروز استثنآ اجازه دادم که با لباسی که خودت آوردی بازی کنی اما برای بازیهای دیگه باید لباسی بپوشی که پشتش اسمت نوشته شده باشه.خب تا من بر میگردم گرمکنها رو پوشیده باشین و آماده رفتن به هتل شید.»
و از اتاق بیرون رفت.با رفتن مربی بازیکنها دور مولر جمع شدن و همه با هم سوال پرسیدنو شروع کردن.«کجا بودی مولر؟چطور اون شوتو تونستی بگیری؟با مربی چه قراری گذاشته بودی؟چرا از بیمارستان فرار کردی؟و...»
مولر«لطفا اجازه بدین،لطفا یه لحظه ساکت باشین تا همه چیزو توضیح بدم.»اما با گفتن این جملات باز هم سر و صدا نمیخوابید و مولر مجبور شد برای ساکت کردن بچه ها فریاد بزنه.
مولر«ساکککککککککت»با نعره ی وحشتناک مولر همه ساکت شدن و به اون خیره شدن.
مولر«ببخشین که داد زدم اما انقدر همهمه زیاد بود که مجبور شدم.میدونم همتون سوالای زیادی راجع به من و دوست تازه واردمون دارین اما اگه اجازه بدین من ماجرا رو به طور مفصل براتون تعریف کنم جواب همه سوالاتونو می گیرین»در همین لحظه مربی وارد اتاق شد و گفت «خوب شوالیه های آلمانی وقت رفتنه»که مولر از اون خواست که نیم ساعتی به اونو بچه ها وقت بده تا با هم صحبت کنن.اسکار اولش مخالفت کرد اما وقتی اسرار بچه ها و مولر رو دید قبول کرد.
مولر«یک سال پیش مثل همچین روزهایی بود که من برای صدماتی که به دستم وارد شده بود تو بیمارستان تحت درمان بودم مدام به این فکر میکردم که چرا با وجود اونهمه تمرینات سخت لووین تونست مهارت دروازه بانی من رو زیر سوال ببره و این مسئله عذابم میداد و در حقیقت بیشتر برای آبروی خودم و تیم آلمان ناراحت بودم،تا صدمه ای که دستم دیده بود.که در همین حین خبردار شدم که بهترین بازیکن تیممون هم به کما رفته.با شنیدن این خبر افسردگی سرتاسر وجودمو گرفت.درست شبی که از به کما رفتن اشنایدر با خبر شدم خواب عجیبی دیدم.خواب اشنایدر رو دیدم که به دور دست اشاره میکرد مرتبا دو کلمه رو تکرار میکرد(ژومولانگما فنگ)و(برونو فلیشر).کلمه اول به زبان دیگه ای بود و معنیش رو نمیفهمیدم و کلمه دوم اسم شخص خاصی به نظر میومد. یهو از خواب پردیم و احساس عجیبی بهم دست داد حس کردم اون کلمات به چیزی اشاره داره که روح اشنایدر از من میخواد.با دست چپم که کمتر آسیب دیده بود گوشیمو روشن کردم و معنی کلمه ای که اشنایدر گفته بود رو تو اینترنت سرچ کردم.کلمه چینی بود و معنیش مادر زمین میشد که به کوه اورست هم نسبت داده میشد که بین نپال و چین قرار داشت،اما در مورد کلمه دوم که اسم بود نتونستم چیزی بدست بیارم.کنجکاوی کاملا به من چیره شده بود،اما میدونستم که هر جور هست باید به کوه اورست از سمت چین برم.شبانه راه افتادم و چون هنوز بازیهای جام جهانی ادامه داشت و کسی به فکر برگشتن به کشور خودش نبود تونستم یه بلیط برای چین بگیرم و قبل از طلوع آفتاب به پکن رسیدم.دو سه روزی تو راه اورست بودم،در اواسط راه وقتی سوار قطار شده بودم به پیر مردی برخوردم که بودایی به نظر میرسید و با من هم مقصد بود با دیدن بانداژ دستم جملاتی رو به من گفت که من چیزی ازش متوجه نشدم.چند لحظه بعد مرد جوونی که کنارم نشسته بود به انگلیسی حرف پیرمرد رو برام ترجمه کرد.در مورد اتفاقی که برای دستم افتاده بود میپرسید و من هم همه چیز رو براش بازگو کردم و اون به من درمان با طب سوزنی رو پیشنهاد کرد.وقتی به شهری که نزدیکیهای اورست بود رسیدم نشونی کسی رو که به این طب وارد بود گرفتم و دستام رو معالجه کردم بعد از یک هفته دستهام کاملا بهبود پیدا کردن و البته چهار،پنج جمله ای هم چینی یاد گرفتم. و به راهم ادامه دادم.وقتی به شهری که به اورست منتهی میشد رسیدم از هرکسی تونستم اسم برونو فلیشر رو پرسیدم اما فایده ای نداشت تا اینکه از یه کارگر معدن نشونیش رو گرفتم و اون گفت که فلیشر هم مثل اون کارگر معدن و من رو پیش فلیشر برد وقتی فلیشر رو دیدم ناخوداگاه به آلمانی خدا رو شکر کردم و این کار توجه اونو به من جلب کرد و فلیشر با نگاهی متعجب ملیتم رو پرسید و وقتی فهمید که آلمانی هستم محکم منو در آغوش گرفت اولش تعجب کردم اما وقتی بیشتر باهاش آشنا شدم علتش رو فهمیدم.اجداد فلیشر در زمان جنگ جهانی دوم در آلمان به چین کوچ کرده بودن و اونجا موندگار شده بودن.برونو هم به علت فقر از بچگی مجبور به کار کردن توی معدن شده بود و نیمی از 8 ساعتی که بیکار بود فوتبال بازی میکرد و نیمی دیگر رو به خانواده و استراحت اختصاص میداد(چون کار معدن 16 ساعته بود)خانواده فلیشر خیلی فقیر بودن و تنها کسی که تو خانواده کفش داشت برونو بود که البته کفشهای برونو هم مال خودش نبود و کفش کاری بود که صاحب معدن به اون داده بود.برونو با همون کفشهای کار تمرین فوتبال هم میکرد که به علت سنگینی کفشها پاهاش قدرت عجیبی گرفته بودن.مدتی بود که هر روز برای دیدن برونو به معدن میرفتم.یه روز براش یه جفت کفش فوتبال گرفتم و با یه توپ به اونجا رفتم.بعد از کار کفشهارو پوشید و با هم تمرین کردیم.شوتاش واقعا حیرت انگیز بود و همون درخششی رو که تو بازی امروز داشت رو اونموقع دیدم،اسم شوتش رو گزاشته بود شوت الماسه یا دایمند شوت.جالبه حتی یکی از شوتاشم نتونستم بگیرم و همین باعث شد تا یک سال اونجا بمونم و مهارتم رو بهتر کنم.برای شروع پیش یکی از راهبهای بودایی رفتم و یوگا تمرین میکردم و شبها هم با برونو تمرین فوتبال میکردم و این تمرینات باعث شد تا علاوه بر قدرت جسمم قدرت روحم رو نیز بالا ببرم و بتونم جهت هر شوتی رو حدس بزنم.بالاخره هفته پیش تونستم جلو یکی از شوتهای برونو رو بگیرم و امروز با هم به اینجا برگشتیم تا آلمان رو قهرمان اروپا کنیم.البته اولش مربی با ورود ما به تیم مخالفت کرد ولی وقتی به اون قول دادم که تیم تو این بازی نبازه اجازه برگشتن به تیم رو بهم داد.راستی حال اشنایدر چطوره؟»
کاتز«بهتره،دکتر میگه شاید همین روزا بهوش بیاد.راستی چرا فلیشر هیچ حرفی نمیزنه؟»
مولر«آخه با خودش عهد بسته زمانی که از کار کردن داخل معدن فارغ بشه به شکرانش تا یک ماه با کسی حرف نزنه.»صحبتها که به اینجا رسید آلمانیها به هتل برای استراحت برگشتن.تلویزیون هتل: (پارگی ریه مدافع فرانسوی)دکتر تیم فرانسه از شکستن دنده های بازیکن فرانسه و سوراخ شدن ریه ی اون بر اثر اصابت دایمند شوت خبر میده.دکتر«بله ضربه ای که به بدن مدافع ما برخورد کرده اونقدر قوی بوده که یکی از استخوانهای ریه اونو شکسته و به درون ریش فرو کردهو...»
شستر«چی؟مگه توپ چه قدرتی داشته؟»
مولر«ضربه الماسه شوخی بردار نیست ویژگی ضربه طوریه که چرخشش دو طرفس یعنی هر لحظه به سمتی میچرخه به همین دلیل همچین اثر مخربی داره»در دیدارهای نیمه نهایی آلمان پرتقال و لهستان ویونان رو با نتایج بسیار خوبی در هم کوبید وحالا آلمان،سوئد،هلند وایطالیا هستن که برای جام ملتهای اروپا میجنگن.(دقایق پایانی بین هلند و سوئد)
گزارشگر«چیزی به پایان مسابقه نمونده و کاپیتان کرایفورد با نا امیدی به سمت دروازه سوئد میره،با تمام قدرت میشوته اما اینبار هم الاهه ی مرگ جلو شوتش رو میگیره و یه ضد حمله ترتیب میده»
لووین«کارتون تمومه!این شوت الاهه ی مرگ رو به خاطر بسپار کرایفورد»
لوین باز هم از شوت الاهه مرگ استفاده میکنه ونتیجه ی بازی رو 6 بر 2 به میکنه.و صدای سوت داور در زمین بازی طنین انداز میشه.
مولر«همین شوت بود که کار منو به بیمارستان کشوند»و فلیشر با پوسخند حرف اونو تایید میکنه.فردای اونروز دیدار مجدد ایطالیا با آلمان شروع میشه.
گزارشگر«بازی شروع شده و آیطالیاییها با سرعت هر چه تمامتر به سمت دروازه آلمان حمله میکنن اما مولر با یه حرکت سریع خط حمله ایطالیا رو ناکام میزاره و بلافاصله توپ رو به فلیشر پاس میده فلیشر با سرعت وحشتناکی به سمت دروازه ایطالیا میتازه و...بله از ابتدای 18 قدمی به سمت هرناندز یه دایمند شوت شلیک میکنه هررناندز برای گرفتنش شیرجه ی بلندی میزنه اما بی فایدس و توپ تور دروازرو میشکافه،هرناندز هنوز تو شوک و نمیتونه چیزی رو که دیده باور کنه با عجله به سمت مربی در کنار زمین میره و چند کلمه ای با اون صحبت میکنه و مربی هم سری تکون میده و به بازیکنهای ایطالیایی میگه که از زمین بیان بیرون.چی!!!از زمین بیان بیرون؟!!!اوه فکر میکنم سر مربی ایطالیا از ادامه بازی انصراف داده در اینصورت بازی 3 بر0 به نفع آلمان تموم میشه.میرم کنار زمین تا با مربی ایطالیا در این مورد صحبتی بکنم...»
مربی ایطالیا«ما بعد از شنیدن مقدار صدمات وارده به بازیکن فرانسوی تصمیم گرفتیم که با آلمان رو به رو نشیم اما به خاطراسرار هرناندز وارد زمین شدیم چون اون با تمریناتی که کرده بود فکر میکرد که میتونه جلو این شوت رو بگیره اما زمانی که خودش نوع حرکت و اثرات مخرب اونو از نزدیک دید با ما همصدا شد و انصراف دادیم»
هرناندز«من...من...من در حال حاضر توانایی مصاحبه با شما رو ندارم.فقط اینو میتونم بگم که تا به حال هیچکس اینجور شوتی رو نزده چه از نظر قدرت و چه از نظر سرعت»
گزارشگر«خوب،امیدوارم از این مصاحبه خوشتون اومده باشه دوستان اتاق کنترل از اون طرف به من میگن که فدراسیون سرعت توپ رو303 کیلومتر در لحظه ی برخورد اعلام کرده واقعا سرعت زیادیه برای یک شوت،دقیقا 48 کیلومتر از رکورد قبلی که متعلق به ریجوشوت کاکرو بود بیشتره و...»
لووین«خوبه.اینطوری شکست دادنشون لذتبخشتر میشه»
هینو(بازیکن اوروگوئه ای) «آره اونا هنوز نمیدونن که تو بازی فردا من هم همراهیتون میکنم»و بالاخره روز مسابقه نهایی بین سوئد و آلمان میرسه.
گزارشگر«لحظه ی با شکوهیه.دیدار این دو قول دنیای فوتبال واقعا جالبه»و گزارشگر لیست بازیکنهای دو تیم رو میخونه.
گزارشگر«البته در تیم سوئد ستاره ی شوتزن اروگوئه هینو هم قرار داره که گویا بصورت مهمان وارد تیم شده.داور در سوتش میدمه و بازی شروع میشه هینو و لووین بازی رو شروع میکنن و باسرعت به سمت دروازه آلمان پیش میرن.به نزدیکی های دروازه که میرسن فلیشر یه تکل سری روی هینو میره اما هینو خیلی سریع به لووین پاس میده و لوین هم تو هوا الاهه ی مرگ رو به سمت دروازه آلمان روانه میکنه.این شوت همون شوتیه که باعث کناره گیری 1 ساله مولر از فوتبال شد»
کاتز«مراقب باش چرخشش خیلی زیاده!!!»
گزارشگر«اوه غیر از واکی هیچکس این شوت لووین رو تا به حال نگرفته باید ببینیم که مولر بعد از یکسال میتونه جلو این هیولا رو بگیره یا باز هم صدمه میبینه.خدای من اون به تیرک عمودی دروازه آویزون شده و با پای چپش الاهه ی مرگ رو به گوشه ی زمین درست در جایی که هینو قرار داره میفرسته»
هینو«بسپرش به من لووین»
گزارشگر«هینو تورنیدو شوتش رو از همونجا نثار دروازه آلمان میکنه.مولر هنوز درست جاگیری نکرده که فلیشر ساق پاشو سپر دروازه آلمان میکنه و توپ دقیقا جلو محوطه جریمه به هوا میره.هینو و لووین با سرعت هرچه تمامتر خودشونو به توپ میرسونن»
لووین«اگه این توپ گل نشه برای همیشه فوتبالو کنار میزارم!»
هینو«منم همینطور!»
گزارشگر«این غیرممکنه!دو بازیکن همزمان به توپ ضربه میزنن.تورنیدو مرگبار داره با نوسان عجیبی به سمت دروازه میره مولر با بدنش جلو اونو میگیره اما خودش با توپ میره تو دروازه وگللل،گل برای تیم سوئد در دقیقه 8 بازی.بالاخره طلسم دروازه مولر شکسته میشه...»
پایان قسمت چهارم

ادامه دارد
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/04/05 08:12 PM، توسط Schneider.)
2012/04/05 08:10 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : yahiko(+2.0) ، ♥MATSUYAMA-KUN♥(+1.0) ، xBeHnaMx(+2.0)
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #24
RE: بازگشت آلمان

شرمنده قسمت بعدیش یکم دیر شد.لطفا اگه خوندینش نظرتونو راجبش بنویسین.من آماده شنیدن انتقادات سازنده شما هستم.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


بالاخره دروازه تیم آلمان پذیرای اولین گل میشه.
گزارشگر«دروازه بان افسانه ای تسلیم این ضربه مرگبار شد...»
کاتز
«حالت خوبه مولر ؟طوریت شده؟!!!»
مولر در حال ایستادن
«ببخشید بچه ها گلی که خوردیم تقصیر من بود زیادی دست کم گرفتمشون»
شستر«خدای من از دسکشت داره خون میچکه!!!»
مولر
«نه چیزی نیست یه خراش جزئیه»
لوین
«دستت نسوزه؟!!!»
هینو
«آخی دستت اوف شده؟بزرگ میشی یادت میره!!!»
کاتز
«الان صداتونو میبرم!!»
مولر
«ولشون کن کاتز اونا همینو میخوان.مسابقه تیمتون با اشنایدر که هنوز یادت هست»
و کاتز عقب نشینی میکنه.
بازی دوباره ادامه پیدا میکنه.اینبار توپ رو در ابتدای بازی به فلیشر میرسه و اون هم از وسط زمین شلیک میکنه.اما هینو میره که جلوشو بگیره.
گزارشگر
«سرعت توپ خیلی زیاده هینو نباید جلوش بایسته اما هینو با نوک کفشش به توپ ضربه میزنه.ولی توپ همینطور به مسیرش ادامه میده اما به بیرون میره»
و هینو با نگاهی تحقیر آمیز به فلیشر پوزخند میزنه.
مولر
«خیلی بد شد اونا نقطه ضعف شوت فلیشرو پیدا کردن»
کاتز
«منظورت چیه؟»
مولر«اشکال شوت الماسه اینه که اگه به جای نوک تیز و کم سطحی برخورد کنه به راحتی از مسیر منحرف میشه اما در مورد قسمتهایی که سطحشون زیادتره این مشکل وجود نداره.خیلی طول کشید تا اینو بفهمم،نمیدونم اونا چطور انقدر سریع متوجه شدن»
گزارشگر«دقیقه 31 بازی هست وتیم آلمان با وجود مولر و فلیشر باز هم از سوئد عقبه.سوئد داره دوباره پیشروی میکنه که ناگهان فلیشر با تکلی خشن صاحب توپ میشه.چند نفرو دریبل میزنه و میرسه به جلو دروازه سوئد و با تمام قدرت میشوته.دروازه بان خشکش زده و گل.بازی مساوی میشه.اما نه!!!فلیشر تو تله آفساید گیر افتاده و گلش مردود اعلام میشه.سوئدیها حمله میکنند ولی باز هم بی نتیجست و نیمه اول تموم میشه.»
مولر
«بچه ها همونطور که دیدید ما نمیتونیم به فلیشر متکی باشیم چون اون دائم تحت نظره.باید کار تیمیمونو از سر بگیریم.وگرنه میبازیم.کاتز تو و شستر مسئول حمله اید.من هم دیگه نمیزارم گل بخوریم»
گزارشگر«دو تیم وارد زمین میشن و دوباره بازی شروع میشه.آلمان با آرایش تیمی دیگه ای وارد زمین شده.داور سوت شروع بازی رو میزنه و بازیکنها بازی رو شروع میکنن.کاتز و شستر با هم به سمت دروازه سوئد میرن که لوین خیلی سریع جلوشونو میگیره و ترتیب یه ضدحمله رو میده.هینو جلو دروازه آلمان منتظر توپه و لوین بهش پاس میده یکی از اون شوتهای پرقدرتش رو به سمت دروازه شلیک میکنه.اما مولر با یک دست مهارش میکنه وتوپ رو به کاتز میرسونه کاتز هم با یه یک دو عالی از سد مدافعین عبور میکنه.دروازه بان اومده بیرون از دروازه و میخواد توپ کاتز رو بگیره که کاتز جاخالی میده وتوپ به شستر میرسه.شستر هم از همونجا میشوته و گل.نتیجه بازی 1-1 مساوی در دقیقه72.»
لوین«زیادی دست کم گرفتیمشون»
هینو
«حق با توئه باید بازی دونفرمونو نشونشون بدیم»
بازی دوباره شروع میشه.
گزارشگر
«لوین و هینو دارن با یک دو به دروازه آلمان نزدیک میشن و همینطور مدافعین رو پشت سر میزارن که میرسن به فلیشر.فلیشر توپ هینو رو میزنه اما توپ به لویین میرسه.دوباره موقعیت اول بازی تکرار میشه با این تفاوت که اینبار دروازه بان آلمان دستش صدمه دیده.»
هینو
«چطوری مولر؟»
لوین
«از مسیر توپ برو کنار تا از ادامه زندگیت لذت ببری!!!»
گزارشگر
«هر دو بازیکن به توپ ضربه میزنن و توپ با سرعت و چرخش ترسناکی به سمت دروازه آلمان میره.»
مولر
«نشونتون میدم.»
گزارشگر
«مولر پای چپش رو به تیرک عمودی میزنه و به سمت جلو میپره و در همون حالت از رو به رو توپ رو در آغوش میگیره.سرعت و قدرت توپ خیلی زیاده و موجب میشه که مولر به سمت دروازه پرت بشه اماتوپ رو قبل از اینکه به داخل دروازه بره نگه میداره.»
مولر«حالا نوبت توئه فلیشر.»
گزارشگر
«فلیشر که در وسط زمین منتظر این لحظه ایستاده بود پا به توپ جلو میره.و توپ رو به شستر پاس میده شستر میشوته اما دروازه بان با مشت دفعش میکنه و توپ به کرنر میره.الان دیگه دقایق طلف شده شروع میشه و باید دید این کرنر نتیجه بازی رو میتونه تغییر بده یا نه.ضربه کرنر رو فلیشر میزنه.باید دید میخواد به کی پاس بده.اما اون شوت میکنه.توپش کاد جالبی برداشته اما واضحا ضربه الماسه نیست.چون نه اون سرعت و نه اون درخشش رو داره.توپ داره یه راست به سمت دروازه بان میره و دروازه بان آماده گرفتنش میشه.که ناگهان بازیکنی درشت هیکل به سمت توپ شیرجه میزنه و توپ گل میشه.مولر!!!!مولر دروازه بان آلمان در این لحظه از دروازه بیرون اومده و از غفلت سوئدی ها استفاده میکنه و گل برتری تیمش رو میزنه.واقعا این گل جزو عجیب ترین گلهایی بود که تا به حال دیدیم.در کمال ناباوری امسال آلمان قهرمان اروپا میشه و...»
تمام این بازی در رادیو اتاق اشنایدر پخش شد اما اثری از بهبود در اشنایدر دیده نشد.اشنایدر کم کم داشت از یاد مردم و حتی دوستان و همتیمیهاش میرفت.اعضای تیم دیگه حتی یک بار در ماه سراغش نمیرفتن انگار نه انگار که روزی دوست و کاپیتانی به اسم اشنایدر داشتن.2سال از زمانی که اشنایدر به کما رفته بود میگزشت و حالا دیگه برای زنده بودن نیازی به دستگاه نداشت و به عقیده پزشکان هر روز ممکن بود به زندگی برگرده.(یک ساعت بعد یا 20 سال بعد کسی زمانشو نمیدونست)تا اینکه در صبح یکی از روزهای پاییزی وقتی پرستار برای چک کردن علائم حیاتیش به اتاق اشنایدر رفت پسر جوان مو طلایی رو دید که از اون ساعت رو میپرسید....

پایان قسمت پنجم

ادامه دارد...
2012/05/16 10:15 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : yahiko(+2.0) ، ♥MATSUYAMA-KUN♥(+1.0) ، xBeHnaMx(+2.0)
پاییز
فنا ناپذیر



ارسال‌ها: 228
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 185.0
ارسال: #25
RE: بازگشت آلمان
نقد فصلهای 1 تا 3:

1- (سوار شدن بچه ها چند دقیقه ای طول کشید و بعد از اون اتوبوس راه افتاد.هنوز چند دقیقه ای از راه افتادن اتوبوس

نگذشتهبود که اشنایدر از جاش بلند شد و رو به بچه ها گفت «خب کسی برای سوالی که پرسیدم جوابی نداره؟)

تو دو جمله پشت سر هم از کلمه(چند دقیقه ای ) استفاده شده شاید باید اون جمله ها رو کمی ویرایش کنی


2- مگه مربی با بچه ها تو اتوبوس نبود؟چطور نفهمید اشنایدر همراهشونه؟

3-
خط آخر فصل اول:
دنیا جلو چشم مربی رو به سیاهی گزاشت>>>>
گذاشت(غلط دیکته)



4-گفت: «نمیزارم با این حال رانندگی کن >>نمیذارم

5-
ولی پییر اشتباها توپ رو به سمت هوا میشوته>>> همون شوت میکنه مینوشتی بهتر بود


6- دیکته( یی یر ) فکر میکنم جدا درست تر باشه.
2012/07/13 10:18 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+2.0)
farshad
キャプテン翼の生成



ارسال‌ها: 10,334
تاریخ عضویت: Jul 2010
اعتبار: 1019.0
ارسال: #26
RE: بازگشت آلمان
پاييز جان پيير نوشته ميشه هر دو اشتباه كردين .

اشنايدر من هنوز وقت نكردم ادامه بدم . به زودي ادامشو ميخونم نظر ميدم .
2012/07/13 01:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #27
RE: بازگشت آلمان
(2012/07/13 10:18 AM)پاییز نوشته شده توسط:  نقد فصلهای 1 تا 3:

1- (سوار شدن بچه ها چند دقیقه ای طول کشید و بعد از اون اتوبوس راه افتاد.هنوز چند دقیقه ای از راه افتادن اتوبوس

نگذشتهبود که اشنایدر از جاش بلند شد و رو به بچه ها گفت «خب کسی برای سوالی که پرسیدم جوابی نداره؟)
تو دو جمله پشت سر هم از کلمه(چند دقیقه ای ) استفاده شده شاید باید اون جمله ها رو کمی ویرایش کنی
100/100 حق با شماست دوست عزیز و اون قسمت ویرایش شد.


2- مگه مربی با بچه ها تو اتوبوس نبود؟چطور نفهمید اشنایدر همراهشونه؟
این قسمت رو توضیح ندادم که مربی با ماشین خودش داشته برمیگشته.

3- خط آخر فصل اول:mall">
دنیا جلو چشم مربی رو به سیاهی گزاشت>>>>
گذاشت(غلط دیکته)



4-گفت: «نمیزارم با این حال رانندگی کن >>نمیذارم

5- ولی پییر اشتباها توپ رو به سمت هوا میشوته>>> همون شوت میکنه مینوشتی بهتر بود



6- دیکته( یی یر ) فکر میکنم جدا درست تر باشه.
من تو دیکته این دوتا همیشه مشکل داشتم،ولی بازم حق با توئه.نباید غلط املایی داشته باشم،البته میشوته رو هم از روی گزارش دادن خود گزارشگر کارتونش نوشتم.

از نقد با دقت و زیرکانه ای که داشتی بی نهایت ازت ممنونم.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/07/13 01:35 PM، توسط Schneider.)
2012/07/13 01:32 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
پاییز
فنا ناپذیر



ارسال‌ها: 228
تاریخ عضویت: Sep 2011
اعتبار: 185.0
ارسال: #28
RE: بازگشت آلمان
ممنون از توجهتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
نقل قول:
سوار شدن بچه ها مدتی طول کشید و بعد از اون اتوبوس راه افتاد.هنوز چند دقیقه ای
از راه افتادن اتوبوس
نگذشته بود که اشنایدر از جاش بلند شد
الان بهتره ولی
از راه افتادن اتوبوس رو حذف کنی بهتر نمیشه؟



نقل قول:
پاييز جان پيير نوشته ميشه هر دو اشتباه كردين .

پی یر درسته.
2012/07/14 01:39 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #29
RE: بازگشت آلمان
میدونی چون سریع نوشتمش یه ذره بی دقت شده.راستی نظرت رو راجع به موضوع و پرداختش نگفتی.اصلا شبیه داستانهای سوباسا شده؟
2012/07/14 01:59 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
farshad
キャプテン翼の生成



ارسال‌ها: 10,334
تاریخ عضویت: Jul 2010
اعتبار: 1019.0
ارسال: #30
RE: بازگشت آلمان
پاييز پيير درسته . دلپييرو مينوسن مثلا !
2012/07/14 02:03 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان