بازگشت آلمان

[Schneider]

دوستان هر کس نظر خاصی داره بنویسه به امید خدا میخوام ادامشو براتون بزارم.

[ebrahim 64]

بابا ادامهههه ادامممممههههههههمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Schneider]

بی مقدمه قسمت بعدی رو تقدیمتون میکنم.

-: «بازی کی شروع میشه؟من کجام؟کسی از بقیه بچه ها و مربی خبری نداره؟و...»
اینها سوالاتی بود که اشنایدر با نگرانی از پرستار میپرسید.اما پرستار به حدی از به هوش اومدن اون متعجب شده بود که کلا حرفهای اشنایدرو نشنید و با چند قدمی تاتی تاتی کردن به سرعت به طرف اتاق دکتر شیفت دوید.
پرستار: «آقای دکتر!!آقای دکتر بیمار تخت 7 بیمار تخت 7 به هوش اومده!!!»
دکتر شیفت: «منظورت همون کاپیتان سابق تیم؟»
پرستار: «بله و کاملا هم هشیاره به طوری که روی پاهاش ایستاده»
بعد از این مکالمه دکتر و پرستار به اتاق اشنایدر رفتن و مشغول بررسی وضعیت جسمانی اون شدن و زمانی که از وضعیت اون مطمئن شدن به پدرش خبر دادن تا به بیمارستان بیاد.پ در اشنایدر خیلی سریع به بیمارستان رسید و بدون هیچ صحبتی به اتاق پسرش رفت و اونو در آغوش گرفت.
ریچارد (پدر اشنایدر): «پسرم... چقدر برای اومدن این لحظه دعا میکردم»
اشنایدر: «منظورتون چیه پدر شما که از خیلی وخت پیش میدونستین ما با برزیل مسابقه داریم.»
ریچارد: «منظورت چیه کارل؟ کدوم مسابقه؟»
اشنایدر: «چطور یه همچین مسابقه ای رو فراموش کردی پدر برنده این مسابقه شانس بردن جام جهانی جوانان رو داره»
ریچارد که هنوز کاملا ماجرا رو نفهمیده بود متوجه پرستار شد که از بیرون اتاق به اون علامت میداد.
پرستار: «آقای اشنایدر شما باید صبر داشته باشین تا دکتر پسرتون به برسن.»
ریچارد: «برای چی مگه نمیخواین اون مرخص کنید؟»
پرستار: «موضوع این نیست، با اومدن دکتر همه چیز روشن میشه.»
ریچارد و پرستار چند دقیقه ای با هم بحث کردن که با ورود اسکار (پزشک اشنایدر) بحثشون خاتمه یافت.
ریچارد: «ببین اینا چی میگن.من باید همین حالا پسرمو از اینجا ببرم بیرون»
اسکار: «انقد تند نرو ریچارد اول باید معاینه بشه»
ریچارد: «فقط سریعتر»
معاینات دکتر چند ساعتی طول کشید و بعد از اون ریچارد متوجه شد که پسرش فقط تا 24 ساعت قبل از حادثه یعنی شب قبل از مسابقه برزیل رو به یاد میاره و متوجه گذشت 3 سال و اندی از اون زمان نشده.
اسکار: «فقط کم کم بهش خبر بدین که تو این سه سال چه اتفاقایی افتاده خوت میدونی چرا...»
ریچارد: «حتما،خداحافظ»
ریچارد اشنایدر رو به خونه برد و در طی چند روز تمام ماجرا رو برای اون بازگو کرد.حتی ماجرای قهرمان شدن تیم آلمان در جام ملتهای اروپا رو برای اون تعریف کرد.
اشنایدر هم فقط به حرفهای پدر گوش میداد و چیزی نمیگفت تا اینکه یه روز بی خبر به زمین تمرینات تیم ملی رفت و مخفیانه تمرینات بچه هارو تماشا میکرد.
مربی تیم آلمان: «عالیه بچه ها اما برای قهرمان شدن تو جام جهانی ما باید خیلی بیشتر تلاش کنیم و نباید فقط به مولر و فلیشر تکیه کنیم»
فلیشر: «البته من و مولر هم باید تمرین کنیم چون شکست دادن تیمهایی مث برزیل و ژاپن اونقدرها هم ساده نیست مخصوصا با شوت جدید کاکرو که اسمش...»
مولر: «چنگال ببر جدید، این همون شوتیه که کاکرو در فینال مسابقات ملتهای آسیا در برابر کره تونست باهش هت تریک کنه.البته برزیل هم با وجود ناتورزا و شوت جدیدش که میتونه نامرئی بشه خیلی با برزیل اونسال فرق کرده»
کاتز: «خوب البته ما نباید قدرت خودمونو فراموش کنیم.ما هم صلاح پر قدرتی مثل فلیشر رو داریم فک نمیکنم اون از کاکرو یا ناتورزا کم بیاره»
مولر: «بزرگترین اشتباه دست کم گرفتن حریفه در ضمن سوباسا و سانتانا رو هم فراموش کردید.البته سرعت شوت کاکرو تو هوای بارونی 301 کیلومتر و شوت ناتورزا تو هوای عادی 307 کیلومتر بود که تونست رکورد قبلی فلیشر رو بزنه وتنها 5 کیلومتر از بهترین شوت اون کندتر بود که هر کدوم از این دو بازیکن یه بازیساز ماهر هم کنارشون هست.»
مربی: «با رفتن اشنایدر از تیم هیچ آینده ای برای فوتبال ملیمون تصور نمیکردم اما حالا میفهمم که نبودن اشنایدر در نهایت به تیممون کمک کرد چون باعث بهتر شدن تمام بازیکنا شد.حالا کاتز و شستر یه زوج عالی هستن و مرگوس هم تو موقعیتهای هوایی حرف اول رو میزنه.فلیشر هم جای خالی اشنایدر رو پر کرده و حتی از اون بهتر هم هست.مهارت و سرعت مولر هم که نیازی به تعریف نداره»
اشنایدر از گوشه ی ورزشگاه تمام این حرفها رو شنید و تصمیم گرفت که به وسط زمین بیاد اما با فکری که به ذهنش رسید از تصمیمش منصرف شد و از ورزشگاه اومد بیرون.

پایان قسمت ششم.

ادامه دارد...

[ebrahim 64]

مرسی داداش

خدا کنه این اشنی برگرد

[Mohabat69]

بسیار عالی بود داداش منکه مشکلی توش ندیدم ولی اشنایدر بعد از سه سال زندگی نباتی تمام بدنش افت کرده و حداقل 6 ماه برای برگشت به اوج فرصت لازم داره
به علاوه سه سال عقب ماندگی رو از دنیا باید جبران کنه که این از همه سخت تره
ولی اشنایدر اگه بهشون برسه چه شود؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[ebrahim 64]

من که امیدوارم بهش که حتما برگرد حتما هم بر میگردمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[♥Jun Misugi♥]

ایول داداش ایول دمت گرم ترکوندی ادامه بده

[nig]

اشنی جان عالی بود. همین الان از اول تا آخر داستانو خوندم. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من معمولا اینکارو نمیکنم پس بدون که داستانت قشنگ بود فرزندم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه چیزی الان نظرمو جلب کرد. امکان داره آدمی که تازه از کما بیدار شده روی دو تا پاش وایسه؟ فکر نکنم بتوننن چون قدرت بدنیشون خیلی خیلی پایین میاد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

غلط نگارشی هم پیدا نکردم به جز یه مورد که اون هم مثل همیشه توی نقل قول بود. قبل از نقل قول علامت دونقطه ( : ) رو بذار بعد گیومه رو باز کن. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[ebrahim 64]

یه چیزی الان نظرمو جلب کرد. امکان داره آدمی که تازه از کما بیدار شده روی دو تا پاش وایسه؟ فکر نکنم بتوننن چون قدرت بدنیشون خیلی خیلی پایین میاد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه



اشنایدر استثناست

اره رو پاش وا میسته دیه.. گیر ندهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[nig]

گیر ندادم که سوال کردم. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من میدونم که توی داستان ها هر اتفاقی ممکنه بیفته...