اینم از بخش اخر داستان قسمت اول.
منتها چون تند تایپ کردم حتما ایرادات زیاده توش حتما بهم بگید.
سورن اب دهنش را قورت داد و با تعجب:نی...نینا...
حرف سورن تمام نشده بود که نینا جلوی سورن پدیدار شد و لگد محکمی به سرش زد،و به سمت دیوار پرتابش کرد،نینا با عصبانیت:اینجا چه غلطی میکنی؟!میدونی اگه هیراعه بگیرت چه اتفاقی میفته!؟
سورن که مانند ماست به دیوار چسبیده بود به زور خودش را از دیوار جدا کرد و زیر لب:توی عوضی کی انقدر قوی شدی....(سپس رو به نینا با جدیت) نینا،الان وقت سوال و جواب ندارم. یا الان با من میایی،یا به همین زندگی نکبت بارت با هیراعه ادامه میدی.
نینا نفس عمیقی کشید و با لبخند:زندگی نکبت بار رو تو به وجود اوردی و هیراعه ادامش داد.به هرحال مهم نیست گذشته ها گذشته. اما من با تو جایی نمیام.
صدای دویدن هیراعه توجه نینا و سورن را به خود جلب کرد،نینا سرش را به سمت صدا برگرداند سپس یقه سورن را گرفت و در راه رو ها شروع به دویدن کرد:با اینکه قسم خورده بودم دیگه واسم مهم نباشید ولی فقط ی احمقه که وقتی هیراعه انقدر عصبیه جلوی چشمامش میمونه.
سورن خودش را از دست های نینا ازاد کرد و پا به پایش می دوید. راه رو های پیچ در پیچ تیمارستان تمام ناشدنی بودند و برای هر دونفرشان این احساس به وجود امده بود که انگار دارند بر روی تردمیل با سرعت بالا میدوند. ناگهان از پشت سرشان مویی دور پای نینا پیچیده شد و اورا به زمین انداخت و سمت خود کشاند،سورن دست نینا را گرفت و با قدرت اورا به سمت خودش کشید. هیراعه و نینا هر دو بر روی سورن پرتاب شدند.
نینا که زیر افتاده بود:خاک برسرتون که حتی عین ادم هم بلد نیستید بجنگیدT-T(شرمنده اینو توی دفترم واسه دیالوگش همینجوری کشیده بودم دیگه دلم نیومد نذارمش
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
هیراعه خودش را از زیر سورن به بیرون کشید و با استرس و دست پاچگی شروع به شانه کردن موهایش کرد،سورن بلند خندید:حتی دخترا هم انقدر به موهاشون نمیرسن.
نینا:هیراعه واقعا زشته برات با 19 سال سن هنوز رو موهات انقدر حساسی
هیراعه با عصبانیت:دهنتونو ببندید احمقا!(سپس ایینه و شانه اش را درون جیبش گذاشت)اصلا وایسید ببینم من باید شماها رو دستگیر کنم!
گرد و خاک ناشی از رفتن نینا و سورن دوباره موهای هیراعه را بهم ریخت،کاغذ مچاله شده ای محکم به صورت هیراعه برخورد کرد،هیراعه با عصبانیت کاغذ را باز کرد،روی کاغذ با خط خرچنگ قورباغه ای نوشته شده بود
خیلی ببخشید هیراعه،متاسفانه این بار باید باختو قبول کنی من نینا رو نیاز دارم!
هیراعه کاغذ رو مچاله کرد،پس از چند ثانیه صدای فریادش تمامی ساختمان را پر کرد. در قسمتی دیگر سورن درحالی که نینا را به صورت گهواره ای بلند کرده با قدم های کوتاه اما تندش در حال دیویدن است. شاید اگر هر کسی نینا و سورن را از دور ببیند بخاطر خنده هایشان ان ها را سرخوش ادم های روزگار بداند.
_____________________________________________________________________________________________________
خب اینم از چپ یک
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبالاخره تموم شد
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمن توی چک نویسم چپ یک رو خیلی جدی نوشتم!جدی و غمگین!
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبعد یهویی دیدم واقعا جدیت به من نمیاد اصلا اهلش نیستم
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه دیگه فان تموم کردمش
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه امیدوارم توی چپ های بعدی با این حجم ادیت مواجه نشم
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه