Aisan
ارسالها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
نام: کیتارا آنومی
لقب:دختر مرگ
وابستگی ها:قبیله بزرگ جیگو
محل تولد و زندگی:ژاپن-قبیله جیگو در کوهستان طلسم شده اژدها
اخلاقیات: مغرور و بی احساس
قدرت: احضار: 8 موجود افسانه ای یا تبدیل شدن به آنها که در داستان مشخص خواهند شد + سلاح:شلاقی که به یک کاتانای بلند و یک جفت تسون و کلت دستی تبدیل میشود + مهارت در استتار و براقراری ارتباط با بعدهای دیگر در مواقع حساس +برای شکست دشمنان خود از راه افسرده کردن آنها وارد میشود
ظاهرمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبا عکس بعدا اضافه میشه)
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/20 08:11 PM، توسط Aisan.)
|
|
2016/06/16 03:03 PM |
|
Hitara
ارسالها: 225
تاریخ عضویت: Dec 2015
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
نام: هیتارا
جنسیت : مونث
لقب:دریای قرمز خون (یه لقب دیگه هم داره که بهش میگن مآه قرمز خون )
ظاهر : چشم های آبی و مو های مشکی
شخصیت: سرد و بی رو ح ، از شیطونی خوشش میاد ،بعضی وقتا هم شوخ
زندگی:......بدون شرح.....
خانواده: دو تا داداش به نام های ناکتیس و پلامپتو داره
سن:16
قدرت: میتونه قدرت های دیگران رو جذب کنه و حرکاتشون هم کنترل کنه،صدای خیلی زیبایی داره که اگه بخواهد میتونه دیواری صوتی رو بشکونه،شمشیر زن خوبی هم هست
اینم بگم که یه نیمش شیطانه که وقتی فعال میشه چشمش قرمز میشه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/22 11:53 PM، توسط Hitara.)
|
|
2016/06/16 03:08 PM |
|
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه
ارسالها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
اسم:ماریا-Maria نام خانوادگی:نا معلوم در اصل :استار-star
سن:17
محل تولد:نامعلوم
خصوصیت:ارام ،مهربان ،دلسوز ولی در شرایطی شکاک و سرسخت
علایقمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهدن اسمان شب،گل کاملیا
قابلیت ها:جذب نیروی ستاره ها و پرتاب ان و یا استفاده از ان به عنوان سپر مدافع و...(هیچ کس نمیداند )
سلاح:خنجر بلند دو سر
مرتبه:نا معلوم در اصل:شاهزاده خانوم- الهه
بیوگرافی :به دلیل صانحه چیزی به یاد ندارد.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/22 10:44 PM، توسط مین جی.)
|
|
2016/06/16 04:24 PM |
|
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه
ارسالها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
ماریاااا بروووووو....
ها!!چشمامو باز میکنم.پوشس محوی چشمامو میپوشونه که پشت ان نور خورشید رو حس میکنم کم کم همه چیزی واضح میشه. اروم میشینم روی تخت و به پنجره کنار تختم نگاه میکنم که پشت اون میتونم درختان سرو رو تماشا کنم که قطرات بارون روی برگ های ان ها غوطه وره.
دیشب بارون بارید.بارون... هنوز میتونم صدای قطرات بارونو توی گوشم بشنوم.
دستم میلرزه .با خودم میگم:یه رویای تلخ....
|
|
2016/06/19 02:37 PM |
|
Noctis_P
ارسالها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
سرم را بالا میگیرم جیمز هنوز کنارم نشسته و گریه می کند زیرلب می گویم:تمومش کن ...کاریه که شده ،راه برگشت نداره پاشو ...این چند ساعت می خوام بهم خوش بگذره
به اطاعت از من بلند می شود؛هنوز هق هق می کند
به سمت کافه ای میرویم؛دو تا قهوه درخواست می کنم و می گویم :یکیش تلخ باشه
اطاعت میکنه و میره
رنگ چشم های جیمز قرمز است به او می گویم:چرا اسم من رو...
هنوز حرفم تمام نشده که می گوید:مارتین...قسم می خورم قوانینش رو نمی دونستم ،هرچی بگی حق داری ،نباید ...نباید اسمت رو می انداختم..
_خیله خب بابا دوباره گریه نکن
|
|
2016/06/19 02:48 PM |
|
white knight
ارسالها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
جیغ زنان به سمت وویلا رفتم:وِوی بیدار شو ما پذیرفته شدیم اونم دوتامون باهم!
میدونستم هردومون با هم قبول میشیم میدونستم.
من جیغ جیغ میکردم وبالا و پایین میپریدم وویلا بلند شد وبا چشمانی خواب آلود نگاهم میکرد
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/19 03:00 PM، توسط white knight.)
|
|
2016/06/19 02:58 PM |
|
aika_chan
ارسالها: 4,205
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 1016.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
(یونو در تاریکی)دارن برای مقابله با ما ارتش تشکیل میدن؟
دوست دارم همه رو له کنم!آخجون سر بعضی هاشونم به کلکسیونم اضافه میکنم.
|
|
2016/06/19 03:08 PM |
|
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه
ارسالها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
مثل هر روز صبح اماده میشم زخم روی دستمو که به حالت هلاله رو زیر لباسم پنهان میکنم و مقل هر روز به کافه دار با لبخندی ملیح میگم:مقل همیشه.
و بعد او با لحنی شاد میگه:البته با شیر و شکر برای خانوم...
در همون بین فکر هایی ذهنمو مشغول میکنه.
|
|
2016/06/19 03:26 PM |
|
Noctis_P
ارسالها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
بعد از خوردن قهوه بلند می شویم و بیرون میرویم رو به جیمز می کنم و می گویم:میای یکم اسکیت بازی کنیم؟...مسابقه ای
اسکیت هایش را در می آورد و می گوید:البته...هر کی باخت اونیکی رو یه دست کتک میزنه
_خوبه
با سرعت حرکت می کنیم در راه به دو دختر (پرسیلا و وویلا) بر می خوریم عذر خواهی می کنیم و بعد با سرعت بیشتر ادامه می دهیم و در آخر من برنده میشوم
جیمز با حالتی عصبی به من نگاه می کند
می گویم:نترس ...کتک نمی زنم،ولی خوش گذشت هااا
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/19 03:47 PM، توسط Noctis_P.)
|
|
2016/06/19 03:28 PM |
|
ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ
ارسالها: 97
تاریخ عضویت: Feb 2016
اعتبار: 12.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
با صدایی از ته گلو میگویم : چیههه ؟ چرا انقدر سروصدا میکنی ؟ بزار بخوابم دیگه اول صبحی ... و سرم را دوباره زیر بالشت مخفی میکنم
پرسیلا خنده کنان میگوید : پاشو دیگه تنبل ، منو تو جز اونایی هستیم که قبول شدن ، از این بعد خیلی کار داریم ...
دستم را میگیرد و مجبورم میکند که بلند شوم قبل از اینکه اعتراض کنم سریع میگوید : اماده شو باید بریم .
با تعجب نگاهش میکنم : کجاا !؟؟ چشمکی میزند و بدون پاسخ به جواب سوالم از اتاق بیرون میرود .
اهی از سر بی حوصلگی میکشم و من هم بلند میشوم ... با اینکه ته دلم خیلی خوشحال بودم که من و خواهرم قبول شدیم اما با این حال یک ترس مبهمی هم در دل داشتم چون معلوم نبود که از این به بعد قرار است چه اتفاق هایی بیفتد ...
|
|
2016/06/19 03:30 PM |
|