white knight
ارسالها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
با وویلا قدم زنان به خارج از شهر میرفتیم که با دو پسر اسکیت باز برخورد کردیم پسرهای خوبی بنظر می آمدند و هم سن خودم،کمی آن طرف تر باغ سرسبزی بود داخل باغ شدیم قبر پدرومادرمان آنجا بود به وویلا گفتم:خواستم بیایم اینجا.
|
|
2016/06/19 03:40 PM |
|
Noctis_P
ارسالها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
خنده ای می کنم و به ساعتم نگاه می کنم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهگه وقتشه
جیمز:الان...الان می خوای بری؟
_آره...فعلا تا بعد
راهی را که آمده ایم بر می گردم تنها فکرم روزی است که دوباره به این مکان بر گردم
دوباره از کنار آن دو دختر رد می شوم و ناگهان انها را به یاد می آورم ؛آنها نیز در مسابقه قبول شده بودند سلام می کنم
|
|
2016/06/19 03:52 PM |
|
white knight
ارسالها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
به پسر سلام میکنم وویلا هم سلام میکند وزیر گوشم خاطر نشان میکند که او هم از پذیرفته شده ها هست خودمون رو معرفی میکنم:من پرسیلا هستم وخواهرم وویلا.
بعد میپرسم:شما دارین به مکان گرد همایی میرین؟اگه موافق باشین باهم بریم فقط چند لحظه من وخواهرم رو ببخشین.
و به قبر ها نگاه میکنم
|
|
2016/06/19 03:57 PM |
|
ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ
![*](images/rank/User-2.png)
ارسالها: 97
تاریخ عضویت: Feb 2016
اعتبار: 12.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
چشم از قبر ها برمیدارم و بدون اینکه کسی بفهمد اشکی که در چشمانم حلقه زده است را پاک میکنم ، واقعا از پرسیلا متشکر بودم که به اینجا امده بودیم .
بودن در کنار قبر پدرو مادرم همیشه حس خوبی به من میداد .
حالا احساس خیلی بهتری داشتم . به سمت پرسیلا و ان پسر برمیگردم و میگویم : اگه میخوایم بریم بهتره که همین حالا حرکت کنیم ، ممکنه برای گردهمایی دیر برسیم ...
|
|
2016/06/19 04:09 PM |
|
Noctis_P
ارسالها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
به سمت گرد همایی میرویم هیچکس حرفی نمی زند سرانجام من می گویم:آمم میتونم بپرسم که شما......برای چی شرکت کردین؟
|
|
2016/06/19 04:14 PM |
|
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه
ارسالها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
از کافه خارج میشم.موهای بلندم در هوا تکان میخورند و هر از گاهی جلوی چشمانم را میگیرند.نگاهی به گل کاملیای بدون ساقه ای که در هوا غوطه ور است می اندازم. دستم را جلو می اورم و گل بر روی دستم جا خوش میکند .ان را بو میکنم و به مکان گردهمایی میروم.چیزی نمی دانم فقط میدانم بانو ناروسه(بانویی که مرا هنگامی که 7 سالم بود پیدا کرد و از من مراقبت کرد ) فکر میکرد برای یافتن حقیقت درباره ی گذشته ام و داشتن اینده ای راحت باید به گروهی خاص که برای ازادی میجنگند بپیوندم و از قضا قبول شدم و باید به مکان گردهمایی بروم .کغذ نقشه را در دست میگیرم و طبق ان از خیابانی به خیابانی دیگر میروم.
|
|
2016/06/19 04:18 PM |
|
Death
ارسالها: 495
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 168.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
در ژاپن ....
دارم حسشون می کنم
- جان .... ازت میخوام تمامی اون افراد انتخاب شده رو بکشی مهم نیست که کین همشون رو هرکس که خواست اونا روبکشه هم از بین ببر .... کار به دست تو انجام بشه فهمیدی !؟
-دریافت شد .. اماده باشید که دارم میام ...
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/06/19 04:34 PM، توسط Death.)
|
|
2016/06/19 04:23 PM |
|
ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ
![*](images/rank/User-2.png)
ارسالها: 97
تاریخ عضویت: Feb 2016
اعتبار: 12.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
نگاهی به پسر انداختم و به سوالش فکر کردم ...
واقعا دلیلش چه بود ؟ ایا فقط بخاطر اینکه من و پرسیلا از قبل در جنگ با ان موجودات شیطانی بودیم شرکت کردیم ؟ یا بخاطر اینکه مرگ پدر و مادرمان تقصیر انها بود ؟ یعنی ما واقعا برای انتقام پیش میرفتیم ؟!!
نه امکان نداشت ، همچین چیزی درست نبود ، من در فکر انتقام نبودم . شاید فقط ...
- برای اینکه نزاریم کسی دیگه ای از جانب اون موجودات شیطانی صدمه ببینه و سرنوشت یکی دیگه براش تکرار بشه و خانواده و عزیزانش رو از دست بده ...
پسر با تعجب به من نگاه کرد ...
|
|
2016/06/19 04:34 PM |
|
Noctis_P
ارسالها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
لحظه ای درنگ می کنم بعد می گویم:اسم من مارتینه می تونم اسم شما رو بدونم؟
|
|
2016/06/19 04:45 PM |
|
white knight
ارسالها: 1,236
تاریخ عضویت: Dec 2014
اعتبار: 560.0
|
RE: ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من
خنده ای میکنم :اگه اینطور حواسپرت باشی برات بد میشه توی جنگ،همین چند دقیقه پیش معرفی کردم من پرسیلا و خواهرم وویلا.
|
|
2016/06/19 04:57 PM |
|