ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[bita_r]

بلند گفتم : ایاتو خواهش میکنم یویی رو ول کن خواهش میکنم .........

سونیا داشت نفس نفس میزد ..

[youi]

جون بلند شدن نداشتم چي كار كنم با همون حالم به سختي خودم رو به اياتو رسوندم و پرتش كردم گفتم نمي زارم به سونيا نزديك...بشي چشمام داشتن مي رفتن خيلي بي حال و خسته بودم ولي تا اخرش از دوستام دفاع مي كردم

[زهرا12]

توی ذهنم:هتونو دوست دارم همتونو. امیدوارم تا آخرش زنده بمونین.. ازهمتون ممنونم...
(چشمام روی هم رفتن)

[ali#_#]

ایاتو می خواست منو گاز بگیره و خونم بخوره که ناگهان چشمامم سرخ شد دستش گرفتم(دوباره رفتم تو حالت کنترل)

به ایاتو گفتم تو هیچ شانسی جلوی اوچیها نداری (از اینجا معلوم میشه کسی که منو کنترل میکنه یکی از اعضای خاندان اوچیهاست)می خوای نقشه های منو برای نابودی عید خراب کنی

توی فکر اسونا (دیگه جسمم جون نداره اگه اونی که کنترلم میکنه اینجوری پیش بره هم به دوستام اسیب میزه هم به خودم ولی فک کنم ایاتو شکست بده)

[bita_r]

(بچه ها همه تو داستان از بین رفتن که!!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

اخرش من نمیدونستم چیکار کنم از یه طرف یویی داش از حال میرفت از یه طرف دیگه جون سونیا در خطر بود... به ایاتو گفتم: میدونم تو ادم پلیدی هستی ولی اگه میخوای یویی رو داشته باشی حداقل بهش کمک کن و فعلا خونشو نخور خواهش میکنم ..

[youi]

من افتادم روي زمين نفس نفس مي زدم خون ريزي كردم حالم اصلا خوب نبود روي پهلوم كه زخمي بود رو فشار مي دادم(نه نه اسنا دستم رو طرف اسونا دراز كردم )دوست خوبم طاقت بيار

[ali#_#]

یک ثانیه کنترل خودمو بدست اوردم:گفتم به فکر من نباشین من از پس ایاتو برم میام(من نه کنترل کننده)

لطفا به اسونا و یویی کمک کنین

دوباره کنترلم از دست دادم

[!Miss Elsa]

( دسته یوی روگرفتم) ساکت شو! (و بعد بش چند تا ابمیوه دادم): اینارو بین دوستات پخشکن........من هیچ وقت مهربونی نمیکنم اما تو ....برام فرق میکنی بعدن باید جبران کنی بیگچیچا!


(رفتم سراغ اسونا) نه من الا قدرتم زیاده نمیتونی کاریکنی...(و بعد از دستش گاز گرفتم)

[youi]

به سختي اب ميوه رو گرفتم گفتم منظورت چيه فرق مي كنم؟(به سختي حرف مي زدم)

[youi]

جواب منو ندادي..من نمي تونم بلند شم خودت به بچه ها بده لطفا اياتو التماست مي كنم خودت بده جوني برام نمونده