ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[!Miss Elsa]

(رو به یوی کردم) ساکت شو! فقط کاری که گفتمو بکن این ابمیوه ها بهتون جون دوباه ای میدن....

(( میخوای بهت بگم عاشقتم واست میمیرم؟اه اه اه))

[ali#_#]

رو به ایاتو کرد (بدن کنترل شدم)

داد زد ایاتو به تو این کارا به تو نمیاد ولی داری نقشه های منو خراب میکنی باید از دستت خلاص شم

ناگهان دستام حرکات عجیبی از خودشون نشون دادن و یه گلوله اتشین بسیار بزرگ از دهنم بیرون اومد و به ایاتو خورد انگار ذغال شد ولی ناگهان غیب شد
رو به بچه ها کرد گفت اون سالمه فقط احضارش کردم
(انگار وقتی کنترل میشم قدرت های کنترل کننده رو بدست میارم)

ناگهان چشمام به شکل عادی تغیر کرد

از حال رفتم دوباره زخمم باز شد و شروع به خونریزی کرد

[youi]

اب ميوه رو به صورت اياتو پرت كردم و گفتم اب ميوت بخوره تو سرت و از هوش رفتم ديگه هيچ جوني برام نمونده بود بي هوش روي زمين افتادم و از گردنم خون مي رفت.
(يه سوال عاشقي كيلو چند)

[ali#_#]

(2015/03/27 07:41 PM)'يويي' نوشته شده توسط:  اب ميوه رو به صورت اياتو پرت كردم و گفتم اب ميوت بخوره تو سرت و از هوش رفتم ديگه هيچ جوني برام نمونده بود بي هوش روي زمين افتادم و از گردنم خون مي رفت.
(يه سوال عاشقي كيلو چند)

 

راست میگیا کیلو چنده ولی ریختی رو جنازش


بچه ها ببخشید دوباره دارم میمیرم


خدا حافظ تا دیر وقت

[!Miss Elsa]

((دختر جوگیر دیونه دوستاتو نجات میدادی!، کیلو 5هزار نمیدونم مفت نمیرزه مگه عشق اکابانه باشه که جونمو واسش میدم!))
(غیب شدم و پشت اسونا ظاهر شدم) ابله فکر میکنی اینطوری من شکست میخورم؟( محکم دستشو تاب دادم و زدمش ....)من ایاتو هستم سرورتون....

(بهطرف یوییرفتم اونو در اغوشم گرفتم) دختر دیونه(ابمیوه رو بش دادم) بهوش میای

[ali#_#]

دوباره چشمامم قرمز شد ایندفعه شارینگان تو چشمام معلوم بود


گفتم نمی خوای نقشه رو رعایت کنی؟

[youi]

Spoiler (Click to View)

خب يكي هم بايد جون من رو نجات بده دوستان الان بي هوشم خير سرمامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[ali#_#]

بدنم داشت برای یویی و اسونا گیره میکرد ولی روحم هیچ کنترلی نداشت


گفتم :ایاتو تو داری اونا میکشی ما به اونا نیاز داریم داخلدجنگ اصلی

[!Miss Elsa]

Spoiler (Click to View)

بچه ها خیلیا نیستن بهتر ادامه ندیم
اینطوری خیلی  عقب میمونن

[youi]

اين جمله ها همش از ذهنم مرور مي شد:
خدايا به دوستام كمك كن نمي خوام سونيا فكر كنه فقط باعث اسيب زدن مي شه نمي خوام اسونا و سونيا بميرن مي خوام بعد اين جنگا ازشون عذرخواهي كنم براي بدرفتاري و حرفام خدايا كمكم كن دوباره بتونم بلند شم(ولي هيچ تواني براي بلند شدن نداشتم)