زمان کنونی: 2024/06/26, 01:18 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/26, 01:18 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

"پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت

نویسنده پیام
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #1
"پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
ژان مونیه پرسید: سهام فولاد؟

یکی از دوازده خان ماشین نویس جواب داد: یک چهارم 59 دلار.

تق تق ماشین‌های تحریر گویی موسیقی جاز اجرا می‌کرد. از پنجره، ساختمانهای غول آسای مانهاتان پیدا بود. تلفن‌ها همه به کار بود و نوارهای باریک کاغذ، پوشیده از حروف و ارقام؛ با مارپیچ‌های شوم خود فضای دفتر را می‌انباشت.

ژان مونیه باز پرسید: سهام فولاد؟

خانم جرترود آون جواب داد: 59 دلار.

جرترود لحظه ای دست نگه داشت و به ژان مونیه نگریست: فرانسوی جوان در مبل فرو رفته بود و سر را میان دو دست گرفته و گویی خرد شده شود. جرترود در دل گفت: این هم یکی دیگر که زندگی‌اش به باد رفت. بدا به حال او!... و بدا به حال فانی!...

زیرا ژان مونیه وابسته دفتر بانک هولمان درنیویورک، دو سال پیش با فانی، منشی امریکایی خود، ازدواج کرده بود.

ژان مونیه باز پرسید: و سهام شرکت کنکوت؟

جرترود آون جواب داد: 28 دلار.

صدای کسی از پشت در شنیده شد. هاری کوپر به درون آمد. ژآن مونیه از جا برخاست. ‌هاری گفت:

چه اوضاعی! سهام همه شرکتها بیست درصد افت کرده و باز هم احمق‌هایی هستند که می‌گویند وضع بحرانی نیست!

ژان مونیه گفت: پس معنی بحران چیست؟

این را گفت و از دفتر بیرون رفت. هاری کوپر گفت: این هم از پا درآمد.

جرترود آون گفت: بله. دارو ندارش به باد رفت. فانی این را به من گفت. امشب فانی ولش می‌کند و می‌رود.

هاری کوپر گفت: چه می‌شود کرد؟ بحران است.

**********
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/10/10 12:44 PM، توسط zari.f.)
2013/10/10 11:30 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : brayan cryford(+2.0)
brayan cryford
azriel angle

*


ارسال‌ها: 247
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 122.0
ارسال: #2
RE: "پالاس هتل تاناتوس"
این داستان رو خودتون نوشتی؟
2013/10/10 11:33 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #3
RE: "پالاس هتل تاناتوس"
نه خودم ننوشتم
درهای زیبای برنزی آس**نس*ر باز شد: ژان مونیه به درون رفت. گفت: همکف.

آس**نس*رچی جوان گفت: سهام فولاد چند است؟

ژان مونیه گفت: 59 دلار.

خودش به 112 دلار خریده بود. و اکنون درهر سهم 53 دلار ضرر می‌داد. خریدهای دیگرش وضع بهتری نداشت. ثروت مختصری را که سالها پیش با مشقت در آریزونا به دست آورده بود تماما در این معاملات ریخته بود و اکنون همه باد هوا شده بود. هنگامی ‌که به خیابان رسید همچنان که به طرف مترو می‌رفت کوشید تا آینده را درنظر آورد. دوباره از صفر شروع کند؟ اگر فانی جرئت به خرج می‌داد این کار شدنی بود. نخستین تلاش‌ها و مبارزه‌هایی که کرده بود، گله‌هایی که در بیابان می‌چراند، پیشرفت سریعش همه را به یاد آورد. وانگهی سال عمرش تازه به سی سال رسیده بود. ولی می‌دانست که فانی رحم نخواهد کرد.

فانی رحم نکرد.

فردا صبح که ژان مونیه بیدارشد و خود را در بستر تنها دید، حس کرد که دیگر نیرویی به تن ندارد. فانی را با همه خشکی و سردی‌اش دوست داشت. زن خدمتکار سیاه پوست صبحانه را برایش آورد و تقاضای پول کرد. بعد پرسید: خانم کجاند، آقا؟

رفت سفر.

پانزده دلار به خدمتکار داد و بعد چمدانش را بست .فقط ششصد دلار برایش مانده بود. با این پول می‌توانست دو ماه گذران کند، شاید هم سه ماه....و بعد؟ از پنجره به بیرون نگریست. تقریبا هر روز، از یک هفته پیش، در روزنامه شرح خودکشی‌ها فراوان بود. بانکداران، سوداگران، سفته بازان مرگ را به مبارزه ای که شکست در آن از پیش مسلم بود ترجیح می‌دادند. از این طبقه بیستم خود را به پایین پرتاب کند؟ چند ثانیه طول خواهد کشید؟ سه؟ چهار؟ و بعد له شده بر روی زمین.... ولی اگر سقوط به مرگ نینجامد؟ رنجهای جان گداز، دست وپای شکسته، گوشت‌های تباه شده. آهی کشید. روزنامه را برداشت و رفت تا در رستوران غذا بخورد و تعجب کرد که هنوز غذا به دهنش مزه می‌کند.

**********
2013/10/10 12:20 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
kira_yamato
نویسنده ی خفن پارک انیمه



ارسال‌ها: 142
تاریخ عضویت: Oct 2013
اعتبار: 21.0
ارسال: #4
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
میشه اسم نویسنده ش رو بگین؟ شبیه استیون کینگ که نیست نثرش... کار یه تازه کار یا خیلی کهنه کاره. اسم نویسنده ش چیه؟
2013/10/10 12:57 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #5
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
معرفی آندره مورا

تولد: 1885

داستان نویس و مورخ و محقق و منتقد فرانسوی

از رمانهای او سکوتهای سرهنگ برامیل (1918)، برنار کنه (1926)، کلیما (1928)، گلهای سپتامبر (1957) و از مجموعه داستان‌های کوتاه او برای پیانو تنها (1960) و از آثار دیگرش، در شرح زندگانی و آثار نویسندگان مشهور، آریل یا زندگانی شلی (1923) بایرون (1930) در جستجوی مارسل پروست (1949) پرومته یا زندگانی بالزاک (1965) نویسندگان بزرگ نیمه اول این قرن (1958) قابل ذکراست.

وفات: 1967
2013/10/10 01:03 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #6
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
«پالاس هتل تاناتوس، نیو مکزیکو...» کی با این نشانی عجیب به من نامه نوشته است؟

از‌هاری کوپر نیز نامه ای برایش رسیده بود که اول آن را خواند. رئیس از او می‌پرسید که چرا دیگر به دفتر کارش نمی‌آید. حساب بانکی اش 893 دلار بدهکار است... در این مورد چه می‌خواهد بکند؟....سوال بی رحمانه، یا ساده لوحانه. ولی ساده لوحی از عیوب ‌هانری کوپر نبود.

نامه دیگر را باز کرد. در زیر نقش سه درخت سرو، این مطلب خوانده می‌شد:

«پالاس هتل تاناتوس

مدیر: هنری بوئرس تیچر

آقای مونیه عزیز،

اگر امروز این نامه را برای شما می‌نویسیم از روی تصادف نیست، بلکه براساس اطلاعاتی است که درباره شما به دست آورده ایم و امیدواریم که خدمات ما برای شما مفید واقع شود.

شما بی شک ملاحظه کرده اید که در زندگانی شجاع ترین مردم گاهی وقایعی چندان ناگوار رخ می‌نماید که دیگر مبارزه و تلاش ناممکن می‌شود و اندیشه مرگ به مثابه امید رهایی به ذهن راه می‌یابد. چشم‌ها را بستن، به خواب رفتن، دیگر بیدار نشدن، پرسش‌ها و سرزنش‌ها را نشنیدن.....بسیاری از ما این رویا را دیده و این آرزو را در دل آورده اند. با این همه؛ جز در موارد بسیار نادر، انسان توانایی ندارد که خود را از رنج‌هایش برهاند و دلیل این ناتوانی را با مشاهده کسانی که دست به این کار زده‌اند می‌توان درک کرد زیرا بیشتر خودکشی‌ها به ناکامی‌ موحش منجر شده است. آن که می‌خواست با خالی کردن گلوله ای درمغزش بازندگی وداع گوید فقط عصب بینایی خود را قطع کرده و محکوم به ادامه زندگی در نابینایی شده است. آن دیگری که با خوردن چند قرص خواب آور می‌پنداشت که به خواب ابدی فرو می‌رود چون نمی‌دانست که باید چه اندازه مصرف کند سه روز بعد چشم باز کرده درحالی که مغزش از کار افتاده و حافظه اش از میان رفته و دست و پایش فلج شده است. خودکشی هنری است که ناشیگری و تفنن را بر نمی‌تابد و بدبختانه،به حکم ماهیتش درخور تجربه کردن و مجاب شدن نیست.

آقای مونیه عزیز، ما آماده ایم که اگر مایل باشید این تجربه را در اختیار شما بگذاریم. ما هتلی داریم که در مرز ایالات متحد امریکا و کشور مکزیک قرار دارد و به سبب بیابانی بودن منطقه، از هرگونه نظارت مزاحمان در امان است. ما وظیفه خود می‌دانیم که برای آن دسته از برادران همنوعمان که بنابر دلایل جدی و قاطع آرزوی ترک این زندگی را دارند امکانی فراهم کنیم که بی تحمل رنج و حتی با جرئت می‌گوییم بی تحمل خطر از عهده این کار برآیند.

در پالاس هتل تاناتوس، مرگ به هنگام خواب شما به آرام ترین و شیرین ترین شکل روی خواهد داد. مهارت فنی ما که حاصل پانزده تجربه و توفیق مداوم است (ما در سال گذشته بیش از دو هزار نفر مراجعه کننده داشتیم)، اندازه دقیق و نتایج فوری را به ما امکان می‌دهد. این نکته را هم بگوییم که برای آن دسته از مهمانانمان که شرعا دچار دغدغه مذهبی اند ما با روشی مدبرانه –که اگر ما را به دیدار خود مفتخر کنید برایتان شرح خواهیم داد- هرگونه مسئولیت اخلاقی را از ذمه ایشان برمی‌داریم.

این را خوب می‌دانیم که مهمانان ما توان مالی چندانی ندارند و میزان خود کشی‌ها با حساب بستانکار بانکی نسبت معکوس دارد. لذا بی آنکه در تامین آسایش و رفاه مشتریانمان ذره ای کوتاهی کنیم سعی کرده‌ایم تا قیمت‌های تاناتوس را به نازل ترین حد ممکن کاهش دهیم. کافی است که هنگام ورود به هتل دیگر در طی اقامتتان در نزد ما (که مدت آن باید برای شما نامعلوم بماند) معاف خواهد کرد و کلیه مخارج عمل وحمل و دفن و نگهداری مدفن نیز از همین محل تامین خواهدشد. بنابر دلایل واضح، خدمات جزو همین مبلغ است و شما ملزم به پرداخت انعام نخواهید بود.

این را نیز بگوییم که تاناتوس در یک منطقه طبیعی بسیار زیبا واقع است و چهار میدان تنیس و یک میدان گلف با هجده چاله و یک استخر صد متری دارد. چون مشتریان هتل، اعم از مرد یا زن، تقریبا همگی به محیط اجتماعی فرهیخته تعلق دارند لذت معاشرت با ایشان، همراه با زیبایی و شکوه مناظر، بر جذابیت بی‌مانند هتل ما می‌افزاید.

از مسافران درخواست می‌شود که در ایستگاه دیمینگ، واقع در نیومکزیکو، از قطار پایین بیایند و در اتوبوس هتل که منتظر آنهاست شوار شوند. خواهشمند است ورود خود را به وسیله نامه یا تلگراف، لااقل دو روز زودتر به اطلاع برسانید. نشانی: تاناتوس، کورونادو، نیومکزیکو.»

ژان مونیه یک دست ورق خواست. ورق‌ها را روزی میز گسترد تا فال بگیرد. فال ورق را فانی به او یاد داده بود.

**********
2013/10/10 01:11 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #7
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
سفر بسیار طولانی بود. ساعتها قطار از میان مزارع پنبه با غوزه‌های سفید که سیاه پوستان درآن جا به کار مشغول بودند عبور کرد. سپس دو روز و دو شب تمام، مدتی به کتاب خواندن و مدتی به خوابیدن سپری شد. سرانجام به بیابانی سنگلاخی با صخره‌های عظیم و وهم آسا، رسیدند. قطار درته دره از میان کوه‌های سر به فلک کشیده می‌گذشت. رشته‌های پهناور بنفش و زرد و سرخ بر سینه کوه‌ها خط می‌انداخت و در کمرکش کوه‌ها توده‌های ابر خیمه زده بود. در ایستگاه‌های کوچک، مکزیکی‌ها با کلاه‌های لبه پهن وکت‌های چرمی ‌سجاف دار دیده می‌شدند.

خدمتکار سیاه پوست واگن به ژان مونیه گفت: ایستگاه بعدی دیمینگ است. کفش‌هاتان را واکس بزنم آقا؟

مونیه کتاب‌هایش را مرتب کرد و چمدانش را بست. از این که آخرین سفرش به این سادگی گذشته بود تعجب می‌کرد. ترمزها به صدا درآمد. قطار ایستاد.

باربر سرخ پوست که با شتاب از کنار واگن‌ها پیش می‌آمد از او پرسید: تاناتوس می‌روید آقا؟

قبلا چمدان‌های دو دختر جوان موبور را که همراهش بودند در چرخ دستی خود گذاشته بود. ژان مونیه با خود گفت: آیا ممکن است که این دخترهای خوشگل برای مردن به این جا آمده باشند؟

آن دو دختر نیز با حالتی جدی و موقر به او می‌نگریستند و چیزهایی با هم زمزمه می‌کردند که او نمی‌شنید.

می‌نی بوس تاناتوس، به خلاف آنچه تصور می‌کرد شباهت به نعش کش نداشت. با رنگ آبی تند و با صندلی‌های مخملی آبی و نارنجی اش، درمیان آن همه اتومبیل‌های لکنته که محوطه را به صورت بازار قراضه فروشی درآوده بودند و اسپانیایی‌ها و سرخ پوستان درآن جا قیل و قال می‌کردند و با هم کلنجار می‌رفتند، زیر آفتاب برق میزد. صخره‌های دو طرف جاده پوشیده از گلسنگ‌هایی بود سراسر به رنگ آبی خاکستری، بالاتر، رنگ‌های تند کوه‌ها مانند فلز براق می‌درخشید. راننده می‌نی بوس، که لباس خاکستری راننده‌ها را به تن داشت مرد فربهی با چشم‌های برجسته بود.

ژان مونیه از روی ادب، و برای این که مزاحم دو دختر جوان نباشد در کنار راننده نشست. سپس همچنان که می‌نی بوس در جاده پر پیچ وخم از سینه کش کوه بالا می‌رفت، سعی کرد تا با راننده سر صحبت را باز کند:

خیلی وقت است که شما راننده هتل تاناتوس هستید؟

راننده زیر لب جواب داد: سه سال می‌شود.

شغل عجیبی دارید.

راننده گفت: عجیب؟ چرا عجیب؟ من راننده می‌نی بوس هستم. چه چیزش عجیب است؟

مسافرهایی که به هتل می‌برید آیا شده که از آن جا برگردند؟

راننده که کمی ‌ناراحت شده بود جواب داد: نه همیشه، نه همیشه. ولی می‌شود هم که برگردند. خود من یک نمونه اش.

شما ؟ راستی؟ شما هم این جا به عنوان مهمان آمده بودید؟

راننده گفت: آقا من این شغل را قبول کرده ام که از خودم حرف نزنم. گذشتن از این پیچ وخم‌ها هم دشوار است. شما که نمی‌خواهید جان شما و این دو دختر خانم را به خطر بیندازم؟

ژان مونیه گفت: البته که نمی‌خواهم.

سپس اندیشید که جوابش خنده دار بوده است و لبخند زد.

دو ساعت بعد، راننده بی آنکه لب از لب بردارد، با اشاره انگشت، بر دامن دشت هموار، ساختمان هتل تاناتوس را به او نشان داد.

**********
2013/10/10 10:23 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
kira_yamato
نویسنده ی خفن پارک انیمه



ارسال‌ها: 142
تاریخ عضویت: Oct 2013
اعتبار: 21.0
ارسال: #8
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
خوبه... قشنگ. دنبالش می کنم. اما انقدر زود به زود نزار. هر دو سه روز، یه بار بزار.
2013/10/10 10:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
zari.f
anishtain`s adopted daughter



ارسال‌ها: 725
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 218.0
ارسال: #9
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
رو چشم ممنون که دنبال می کنین فکر کنم تنها شما می خونینش!!!
2013/10/10 10:27 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
kira_yamato
نویسنده ی خفن پارک انیمه



ارسال‌ها: 142
تاریخ عضویت: Oct 2013
اعتبار: 21.0
ارسال: #10
RE: "پالاس هتل تاناتوس"داستانی در ژانر وحشت
فکر کنم همین بلا داره سر داستان خودمم میاد. اگه کسی نمی خونه، من چرا بقیه ی داستانمم بزارم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/10/10 10:29 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  انواع ژانر amirmohammad 4 2,032 2018/10/27 07:17 PM
آخرین ارسال: Franky
  معرفی کتاب "خیابان وحشت" shizuko yagami 3 1,275 2017/07/07 05:27 PM
آخرین ارسال: Mmpunisher
  سومین کتاب داستانی پرفروش دنیا! one piece 2 2,308 2014/03/31 07:54 PM
آخرین ارسال: .:prince jun misugi:.



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان