ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[youi]

اشك هام رو پاك كردم سعي كردم روحيم رو حفظ كنم گفتم اسونا حالت خوبه درد داري؟

[!Miss Elsa]

((تعرفو تیکه پاره کرده میگی خوبی درد داری؟ خو طرف داره میمیره یه کاری کن!))

السا: جک بیا از این جاا تا اون سمت زمین سقف یخی بسازیم  تا غول ها از اسمون نیان....

[زهرا12]

با اینکه درد داشتم با لبخند گفتم:
بهترم

[youi]

لبخندي زدم و گفتم عالي خيلي خوشحالم اسونا جونم پاشو بريم تا السا و جك مبارزه مي كنن با اون هيولاي گنده ما هم شايد بنونيد كاري بكنيم....درست نمي گم؟

[!Melody]

((یه خلاصه بزارین منم بیاممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه))

[پرنسس کارولین]

(السا جان ما الان تو مقر ماه در قطب شمال هستیم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه 
بعدشم پیچ که نمیاد از اسمون یهویی که مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
جک :نگران نباش اینجا امن تر ین جای دنیاست مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[زهرا12]

نقل قول:

السا و جک رفتن تا هیولای بعدی رو شکست بدن اما هنوز برنگشتن تیکی هم باهاشونه یخ بسته ولی هنوز زندس.

از این طرف یوی خیلی نگران اوناس و گریه میکنه و پامیشه یکم قدم بزنه که از پشت سرش یه روح با یه خنجر ظاهر میشه.آسونا فریاد میزنه تا اونو خبردار کنه و میپره جلوی روحه تا چیزی به یوی نخوره بعدشم خنجر مستقیم میره توی شکمش. و آسونا میگه: این همونی بود که وقتی روح مادرت اومده بود اسونا نمیتونست از جاش تکون بخوره و گفته بود که یک روح دیگه هم هست ولی کسی حرفشو باور نکرده. خلاصه آسونا رو میبرن یه جای امن و ارزا و یوی ازش مراقبت میکنن

- ام یوی.. نمیشه یکم دیگه بخوابیم
اگه بهش بگم دوباره گریه میکنه

[!Miss Elsa]

((تو با چه اجازه ای مارو بردی قطب شمال اخه؟؟ من میخوام برم پیش بچه ها اخه!))

(یکم ترسیدم): وای نه اگه اونا چیزی شون چه چی؟؟ هیچ راهی نیست  این نیرو رو کنترل کنیم یا همش مال جک شه؟
 

[tired]

(شینو یهو با حشراتش ظاهر شد)
العان وقت خواب نیست

[youi]

باشه اسونا يكم ديگه مي مونيم و تو استراحت كن عزيزم.