قسمت یازدهم:
تد بلند میشه یه لگدی به مکسون میزنه :پاشو ببینم مردکه گند خودشو به مردن میزنه تا کولش کنم:/
بعد میره سمت نینا اوم کول میکنه ولی موهای بلند نینا نمیزاره راه ببینه تق میفته
جک و ماک تا میتونن میخندن مکسونم که داشت فیلم بازی میکرد خندش گرفت!
تد بلند میشه داد میزنه: دیدین دیدین اون خودشو به مردن زده!
مکسون بلند میشه گرد خاک روی لباسش تمیز میکنه زخم شکمش سریع خوب میشه:من از گارد ویژم یه نگهبان نمیتونه منو زخمی کنه میخواستم ببینم شما چقدر قوی هستین!
ماک سرشو میخارونه:هوم خیلی بیمزه ای دیگه شوخی نکن
جک :الان وقت این حرفا نیست نینا حالش بده!
مکسون میره سمت نینا و یه نگاهی بهش میندازه:اون خوبه فقط اون الان قدرت یه موجود قوی تر از خودشو به اینجا انتقال داده هرکسی بود این اتفاق براش میفتاد
تد نینا دوباره بر میداره میره سمت پرت گاه :خوب حالا چجوری بریم پاین!
مکسون میه سمت نگهبان و یه تیکه سنگ از گردن بندش میکنه بعد میاد سمت بچچه ها:یکی از شما بجز نینا که ساحرس کنترل کننده سنگ هاست سنگ ها مخصوص یا باید ورد مخصوصشونو بخونی یا فقط یه سنگ افزار ازشون استفاده کنه
بعد سنگو میده دست ماک :این یه سنگ انتقال که تا اون پاین کار میکنه فکر کن میخوای مارو انتقال بدی پاین
ماک توی ذهن فرض کرد که الان اون پاینن اینقدر فکر کرد تا عرق کرد
تد پریدی سنگو از دستش قاپید :تو اینکاره نیستی!
تا این کارو کرد همه بخار شدن توی همون حالت قبلیشون روی زمین فرود اومدن:/
تد:چه اسون!(توی ذهن تد: اخخخ چرا نینا یهو سنگین شدن حتما بخاطر انتقال ضعیف شدم )
مکسون که شاخ دراورده بود:چه با استعداد!!!!همه کنترل کننده های سنگ ده دقیقه باید صبر کنن تا با سنگ مچ بشن!
جک :این اسونه منم میتونم^__^
مکسون حرکت میکنه سمت دیوار:بچه ها بیاین که داره دیر میشه
همه حرکت کردن !
وقتی که رسیدن به دیوار مکسون داد میزنه:الف ها این یه دستو از گارد ویژس سریع دیوارو بر دارین انتخاب شده ها اومدن!
ناگهان یه شعله روی دیوار روشن میشه
تد :اوم مکسون این چیه؟
مکسون :این اتیشیه که وقتی یک انتخاب شده بیاد روشن میکنن تا همه دنیا بفهمه!
بعد دیوار از هم جدا میشه و شهر بزرگی با مردم بزرگ و دیو های بزرگ در هر نقطه
ماک:وای این جا چقدر قشنگه!
مکسون با یه چهره عجیب میگه:اینجا ابتدای ترین شهره !از همه نظر ضعیف!
تد: الکی میگه !!
بعد گروهی از الف ها با لباس ها مجلل از دیوار میپرن پاین
نمانده الف ها:خوشحالم که اولین نژادی که ورودتون تبریک میگه ما الف ها هستیم^_^
بچه ها:/
مکسون میه و جلوشون میسته:برید کنار ما عجله داریم
نماینده :باشه بعدن میایم پیش نماینده ها
بعد همه دور شدن
بازم بچه ها:/
مکسونکبیاین بریم اولین معلمتون اونجا منتظرتونه !!
تد: کدوم کاخ؟
مکسون :در تمام شهر ها یک کاخ مخصوص انتخاب شده ها ساختن
تازه نینا بسته دیگه خودتو به خواب نزن!
تد با اعصبانیت نینا ول میکنه اون با مخ میخوره زمین
نینا :اخخخخخخخخ مکسون میمردی نمیگفتی؟
راستی معلم کیه اسمش چیه از چه قومیه و از چه نژادی؟
مکسون : دیگه ریدیم صبر کن خودت میبینیش
معمولا معلما درجهشون شیشه
اسمش سایانه(اسم قعطه!)
اونا خودت باید ببینی تازه معلم توه اون
الان جولوی در کاخین بزرگ و مجلل با باغی زیبا و پر از گل ها رنگا وارنگ
نینا با تعجب :اینجا کجاست
تد میپره جلوش :خونه منه^_^
نینا هم عصبی میشه یه مشتی تو سرش میزنه :چند بار بهت گفتم نترسونم!
بعد در کاخ یک هو باز میشه و مکسون میگه:به کاخ خوش اومدین!
ماک :اه یعنی باید توی همچین جای پر زرق برقی زندگی کنیم
جک:از خوداتم باشه
تد دوباره دستش کرده تو دهنش:اووم اینجا چقدر زشته
نینا میدوه سمت در کاخ :وای اینجا مثل رویامه!
نگهان در های بزرگ کاخ باز میشن یه پسر خوشتیپ با موهای طلای و هیکل ورزشکارو میاد بیرون
یاسان:سلام به کاخ خوش اومدین
نینا توی ذهنش:وای این پسر خوشتیپ کیه خدا کنه معلمم باشه
ولی بعد از چند ثانیه نینا خشکش میزنه دندون های نیش بیرون زده اون پسر همه رو شکه کرد!