زمان کنونی: 2024/11/06, 01:53 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 01:53 PM



نظرسنجی: نظرتون راجب داستان چیه؟به نظرتون ادامش بدم؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه ادامش بده 37.93% 11 37.93%
عالیه حتما ادامه بده 55.17% 16 55.17%
بد نیست خواستی ادامه بده خواستی نده 6.90% 2 6.90%
گنده بابا گند تر از این ندیده بودم 0% 0 0%
در کل 29 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امتیازات: 4.79
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

افسانه ی همزاد

نویسنده پیام
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #51
RE: افسانه ی همزاد
(2014/03/19 02:10 PM)Roya نوشته شده توسط:  آفرین داستانت خیلی بهتر شده !!!
واقعا بهتر از قبل جزئیاتو توصیف کردی .
ببین اگه ظاهرشم قشنگ تر کنی بهتر میشه مثلا هر جمله که تموم میشه تهش نقطه بذار و جاهایی که مکث می کنی کاما بذار کلا علائم نگارشی بیشتر استفاده کن دیگه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
هر پاراگراف که تموم میشه پاراگراف بعدی رو برو سر خط و ...
اگه به پیشنهادای دیگران دقت کنی داستان نویسیت روز به روز بهتر میشه ... مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
چشم حتما مرسی از کمکات به منمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2014/03/19 02:59 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #52
RE: افسانه ی همزاد
(2014/03/19 02:50 PM)کاتارا نوشته شده توسط:  اگه خودت نوشتی که عالیه
مرسییییییییییمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2014/03/19 03:00 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #53
RE: افسانه ی همزاد
خیلی عالیه!!
تاحالا داستان به این خوبی نخوندم!!
خییییییییییییییلی خوبه!!
2014/03/19 10:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #54
RE: افسانه ی همزاد
(2014/03/19 10:05 PM)♥TIFA♥ نوشته شده توسط:  خیلی عالیه!!
تاحالا داستان به این خوبی نخوندم!!
خییییییییییییییلی خوبه!!
واییییییی مرسی به خدا دیگه از خوشحالی سرخ شدم مرسیییییییییییییییییییییییییمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2014/03/19 10:07 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥Amon♥
تنها و افسرده ی پارک انیمه



ارسال‌ها: 652
تاریخ عضویت: Sep 2013
ارسال: #55
RE: افسانه ی همزاد
منو و یکی از دوستام دیروز عکس هامونو به هم دادیم که بفهمیم دقیقا داریم با چه شخصی ما صحبت میکنیم
من همزاد اون و اون همزاد منو دیده و همچنین همزاد های ما هردو قرینه ی ما هستن
این یارو داستانت واقعی شدا
2014/03/19 10:43 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥Amon♥
تنها و افسرده ی پارک انیمه



ارسال‌ها: 652
تاریخ عضویت: Sep 2013
ارسال: #56
RE: افسانه ی همزاد
جالبتر اینجاس که من با همزاد اون و اون با همزاد من هردو دوست هستیم
2014/03/19 10:48 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #57
RE: افسانه ی همزاد
وقتی دره پشت کمد را باز کردم خیلی تعجب کردم اونجا فقط یه انباری بود!
یعنی تموم زحمت هام و تموم سختی هام برای جا به جا کردن کمد دروغ گفتن به مادرم علکی بود؟
توی انباری فقط چند تا بسته کارتون بو و ته زمین که پارکت بود از خاک سفید شده بود عطسه ام گرفت شاید پنج دفعه عطسه کردم با خودم فکر کردم من که دیگر داخل اینجا امده ام پس بهتر است داخل کارتون هارا ببینم!
به سمت کارتون اولی رفتم و خاک روی انرا با دستم پس زدم بعد چسب روی کارتون اولی را باز کردم بعد یک عالمه البوم دیدم وقتی اولین البوم را برداشتم دیدم که روی اولین عکس دوادم وایستاده بودن اما چون عکس هم کمی مات و سیاه سفید بود کمتر میشد فهمید که این ادم دختر است یا پسر؟
اما یک چیزی واضح بود اینکه ان فرد جلوی اینه واستاده بود اما نه ان جا اینه نبود ان.....ان...فکر کنم همزادش بود اما شایدم برادر دوقلویش بود بغل عکس با دستخط ناخوانایی نوشته بود همزاده من و یک کاغذ بغل نووشته ها گذاشته بود سراغ کاغذ رفتم و کاغذ را خواندم نوشته بود این همزاد من است اول که اورا دیدم ترس به سراغم امد او دقیقا قرینه ی من است من هرچه اخلاق های خوب دارم او برعکس من است برای همین خیلی سعی کردم و بالاخره موفق شدم اورا از کشور خودم بیرون کردم البته او با پدر و مادرش بود و مادر و پدرش وقتی من را دیدند احساس ترس سراغشان امد و برای این رفتند از کشور من بیرون بعد پایان نامه نوشته بود پیتر وینر اسمش برایم اشنا نبود عکسه دوم سوم چهارم و بقیه هم راجب همون همزاد بود و فهمیدم که بقیه یب البوم ها هم ماله بقیه ی افسانه های اون کتاب بو با خودم فکر کرم که این انباری مخفیگاه خوبی برای من میتواند باشد و کارهایی را که نمیخواهم کسی ببیبند را انجا بکنم در این خیالات بودم که ناگهان متوجه چیزی شدم متوجه شدم که یک دره کوچک که مانند پنجره است به دیوار است اما انقدر رویش خاک بود که نسبتا با دیوار یکرنگ شده بود تصمیم گرفتم داخله ان دره کوچک شوم وقتی داخلش شدم دیدم که انگار کسی انجا بوده اخر نشانه هایی از زندگی کردن انجا بود برای همین یکم ترسیدم و با خودم گفتم یه نفر پشت دیواره اتاقه من زندگی میکند بدون اینکه من بدانم بعد از در پشته کمد بیرون رفتم کمد را سر جایش برگرداندم و دره اتاق را قفلش را باز کردم بعد صدای مادرم را شنیدم که میگفت:امیلی غذا اماده است بیا پایین !
منم که دلم داشت قارو قور میکرد از گشنگی امدم که پایین بروم که متوجه لباس های خاکیم شدم و دیدم که با تکان ئائن لباس هایم تازه بدتر شد برای همین لباس هایم را عوض کردم و به پایین رفتم و اینقدر تند تند غذا خوردم که اخر سک سکه ام گرفت وقتی به اتاقم رفتم......
ادامه دارد....
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/03/24 04:46 PM، توسط Manaka.)
2014/03/19 10:59 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
 اعتبار داده شده توسط : jf1/23(+2.0)
Girl
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 25
تاریخ عضویت: Mar 2014
اعتبار: 0.0
ارسال: #58
RE: افسانه ی همزاد
من این افسانه رو شنیده بودم....حتی یه جا خوندم اگه تو پسر باشی اون می تونه دختر  باشه....خیلی جالب بود...من اینو توی یکی از کتابای مذهبی خوندم..
و باید جالب باشه..اینقدر دوس دارم همزادمو ببینم...می خوام ببینم اونم مثله من خل و چله و چیزای ترسناک دوس  داره یا نه آدمه....
2014/03/20 11:31 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Manaka
Çalıkuşu



ارسال‌ها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
ارسال: #59
RE: افسانه ی همزاد
اهم اره منم همین طور ولی من اینو خودم دارم مینویسم
2014/03/20 06:46 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥Amon♥
تنها و افسرده ی پارک انیمه



ارسال‌ها: 652
تاریخ عضویت: Sep 2013
ارسال: #60
RE: افسانه ی همزاد
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه عجب داستانت یه جاش مشکل داره
رو اون پنجره به قدری خاک نشسته بود که امکان نداشت کسی اونجا زندگی کنه پس حتی اگه زندگی هم میکرده اون نشانه های زندگی بالاخره باید داغون و نیست و نابود میشدن دیوار ها باید میریختن بعد اون همه مدت اما انباری طبق داستان تو انگار ضد زلزله و فرسودگی هستشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بله،بله
2014/03/20 10:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان