زمان کنونی: 2024/11/06, 10:06 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:06 AM



نظرسنجی: به نظرتون این داستان چجوریه ؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه 88.89% 8 88.89%
خوبه 11.11% 1 11.11%
میتونه بهتر از این بشه 0% 0 0%
خیلی بده 0% 0 0%
در کل 9 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت به گذشته

نویسنده پیام
Dazai.B
A Pure Suicide



ارسال‌ها: 7,843
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 2427.0
ارسال: #5
RE: بازگشت به گذشته
قسمت چهارم

در باز شد و گروهی از دانش آموزا وارد کلاس شدن ... یکی از دخترا به سمتم اومد و گفت : تو باید همون دانش آموز انتقالی باشی. درسته؟
چهره ی خیلی زیبا و مهربونی داشت. موهاشم پشتش بسته بود. کلا محوش شده بودم. اصلا ولش کن. دانش آموز انتقالی؟؟ منظورش چی بود؟؟؟
صداش منو از افکارم بیرون کشید ...
_ببخشید ...
_ها؟؟؟ آه بله بله . به گمونم باید باشم... (چی؟؟؟ به گمونم؟؟؟؟؟)
کمی خندید و گفت: خیلی خوش اومدی. من ریکو هستم. از آشناییت خوشبختم...
_منم همینطور... اسم منم میساکیه ^_^
یعنی واقعا اومدم به گذشته؟ ؟؟ دانش آموزای دیگه ای هم وارد کلاس شدن. ولی هیچ کدومشونو یادم نمیاد. باورم نمیشه که فقط تو سه سال همرو فراموش کردم...
اما ... اون پسره ... همونی که رفت پیش ریکو ... خیلی برام آشنائه. مطمئنم یه جایی دیدمش. ااااه یادم نمیاد دقیقا چطور میشناسمش. شاید چون همکلاسیم بود... نه ... یه چیزی هست ...
انقدر تو خودم بودم که حواسم نبود بدجوری زل زدم بهش ... دقت که کردم دیدم داره با تعجب بهم نگاه میکنه. حق داشت. هرکی بود تعجب میکرد.
سریع سرمو پایین آوردم و دستامو روی زانوهام مشت کردم. یه دفعه یه نفر اومد جلوم. سرمو که بالا آوردم دیدم همون پسره داره با لبخند نگام میکنه.
گفت: سلام... من تتسورو هستم... برادر ریکو... از آشناییت خوشبختم. اگه کمکی خواستی میتونی روم حساب کنی^_^
تازه فهمیدم که ریکو هم کنارش ایستاده.
به زور لبخندی زدم و گفتم : سلام... از لطفت ممنونم... منم میساکی هستم.
حالا که از روبرو میبینمش مطمئنم یه چیزی هست. موهای شکلاتی با چشمای قهوه ای...
_چیزی شده؟؟؟
وااااای میساکی بگم خدا چیکارت نکنه ... ایندفعه جلوشی و همینطور تو چشاش خیره شدی...
_ببخشید... راستش... من قبلا شما رو جایی ندیدم؟؟؟
چی؟؟؟؟چی دارم میگم؟؟؟؟ مثل اینکه فراموش کردی تو اومدی به گذشته... اونوقت از اون میپرسی؟؟؟
گفت: فکر نمیکنم... (بلافاصله چشماشو میبنده و با خنده میگه : ) راستش من برای خیلیا آشنام ...
"برای خیلیا آشنام" ... انگار اینو جایی شنیده بودم. چشمام گرد شده بود. درسته... اینو قبلنم گفته بود.
سه سال پیش. توی حیاط همین دبیرستان. با همین لحن و همین خنده... ولی... ولی یه دفعه همه جا قرمز شد. چرا ؟؟؟ چه اتفاقی افتاد ؟؟؟
"اون پسرو نکش" ... درسته. اون راهبه همینو گفته بود. یعنی منظورش تتسورو بود؟؟؟ یعنی اون... نه نه نه ... من ... من اونو ...
_میساکی... حالت خوبه؟؟؟؟؟
ریکو نگران دستشو روی شونم گذاشته بود... از سردی تنم حس کردم رنگم مثل گچ شده...
تتسورو هم دیگه نمیخندید و نگران بود. چند تا از دانش آموزای دیگه هم دورم جمع شدن...
_حالت خوبه؟؟؟
اون جو شلوغ و پرسروصدا رو دوست نداشتم. مغزم داشت منفجر میشد...
"من برای خیلیا آشنام"
"اون پسرو نکش"
"من برای خیلیا آشنام^_^"
"حالت خوبه میساکی؟؟؟؟"
"اونو نکش"
"حالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟"
"برای خیلیا آشنام"
"اون چش شده؟؟؟"
"نکشش ... نکشش ... نکشش ... "
بی اختیار دستامو روی گوشام فشار دادم و سریع از کلاس بیرون اومدم و به طرف حیاط دویدم ...

ادامه دارد...................
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/12/17 05:45 PM، توسط Dazai.B.)
2016/08/07 08:40 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16, 07:25 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/07/17, 06:27 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/19, 06:36 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/08/07 08:40 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/11, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/20, 05:20 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/12/17, 06:30 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان:به زیبایی گذشته Renèe 3 1,266 2020/04/07 01:16 PM
آخرین ارسال: Renèe
  خاطرات بعد از گذشته (アフター過去メモリーズ) انباری پروجکت! Kradness 4 1,178 2016/09/12 04:04 PM
آخرین ارسال: Kradness
  alice madnes return (الیس و جنون بازگشت) my name is alice 121 25,475 2016/07/04 08:32 AM
آخرین ارسال: !Emily
documents پنجره ای به گذشته Mona Lupin 1 1,033 2015/06/08 12:50 PM
آخرین ارسال: Mona Lupin
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,545 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان