زمان کنونی: 2024/11/06, 10:10 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:10 AM



نظرسنجی: به نظرتون این داستان چجوریه ؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه 88.89% 8 88.89%
خوبه 11.11% 1 11.11%
میتونه بهتر از این بشه 0% 0 0%
خیلی بده 0% 0 0%
در کل 9 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت به گذشته

نویسنده پیام
Diana2
شاگرداعظم



ارسال‌ها: 1,286
تاریخ عضویت: Jul 2016
ارسال: #3
RE: بازگشت به گذشته
قسمت دوم


کاش میشد فقط یکبار بتونم به 15سالگیم برگردموجلوی پیشرفت خون خوردنمو بگیرم....فقط یک بار.....


گرمای هوا نشون میدادکه ظهر شده بلند شدمواماده شدم تا برم بیرون .جلوی ایینه ایستادم .شلوارک
قرمزوتیشرت زرد بلندم یه جورایی با موهای قهوه ای تیره ام ترکیب قشنگی ساخته بود .حوصله نداشتم
موهاموببندم یه جوراییی از این کار بیزارم فقط شونشون کردم. قبل از رفتن یه نگاهی تو ایینه به صورتم انداختم
چشم های قرمز بالبای سرخ.یه لحظه فکر کردم دندونام تیز شدن ولی فقط یه توهم بود اصلا دوست ندارم خودمو اونجوری ببینم
راستش از خودم میترسم....
_هی میسا....داری چی کار می کنی ؟بیا بریم دیگه
_دارم میام... (بازسایوری اوغاتش تلخه)
قراره به معبد بریمودعا کنیم تا شاید یکم حالم بهتر بشه...پله های معبدو یکی یکی بالا میرفتم..احساس می کنم یکی
مارو زیر نظر داره.. شاید بازم خیالاتی شدم....چرا انقدر تو فکری؟نمی خواد برام اخم کنی...الان موقع فکر کردن نیست!
_از اینجا به بعد باید تنهایی بری...
_واقعا ؟رسیدیم ؟چه زوووود!!!
_ا ه ه ه خانومواز دنیا عقبیا...برو برو حوصلتو ندارم...یکم باز نگاش کردم...
نگاش کن نگاه می کنه برو دیگه.... _اعصاب نداریا فعلا...
اه ه ه ازدست این سایوری نه به مواقعی که خیلی شنگوله نه به الان که انگار ازدماغ فیل افتاده.....وارد معبد شدم چشمامو بستم
داشتم دعا می کردم.. خدایا من نمی خوام ادم بکشم... خوب منم انسانم ... نمی خوام که انسانیتم نابود بشه خدایا....
نگاهی سنگینو رو روی خودم حس کردم چشامو باز کردمو رومو برگردوندم....متوجه یه راهبه شدم..اون بهم زل زده بود لبخند مرموزی
هم به لب داشت....بلند شدم و اروم به طرفش رفتم..باکمی ترس گفتم :ب.. ببخشید..ش..ش..شما بامن کاری دارین؟
ادامه دارد...
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2016/07/18 10:12 AM، توسط Diana2.)
2016/07/17 06:27 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16, 07:25 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/07/17 06:27 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/19, 06:36 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/08/07, 08:40 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/11, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/20, 05:20 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/12/17, 06:30 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان:به زیبایی گذشته Renèe 3 1,266 2020/04/07 01:16 PM
آخرین ارسال: Renèe
  خاطرات بعد از گذشته (アフター過去メモリーズ) انباری پروجکت! Kradness 4 1,178 2016/09/12 04:04 PM
آخرین ارسال: Kradness
  alice madnes return (الیس و جنون بازگشت) my name is alice 121 25,520 2016/07/04 08:32 AM
آخرین ارسال: !Emily
documents پنجره ای به گذشته Mona Lupin 1 1,033 2015/06/08 12:50 PM
آخرین ارسال: Mona Lupin
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,545 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان