زمان کنونی: 2024/11/06, 10:11 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:11 AM



نظرسنجی: به نظرتون این داستان چجوریه ؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه 88.89% 8 88.89%
خوبه 11.11% 1 11.11%
میتونه بهتر از این بشه 0% 0 0%
خیلی بده 0% 0 0%
در کل 9 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت به گذشته

نویسنده پیام
Dazai.B
A Pure Suicide



ارسال‌ها: 7,843
تاریخ عضویت: Jun 2016
اعتبار: 2427.0
ارسال: #2
RE: بازگشت به گذشته
قسمت اول
امروز ، روز خیلی کسل کننده ای بود .دیگه حالم داره از خوردن خون بهم میخوره ...
چرا امروزتموم نمیشه؟دیگه نمیتونم سنگینیه تنمو روی پاهام تحمل کنم .خوابم میاد .خیلی... و یه دفعه همه جا تاریک شد ...
نای باز کردن چشامو ندارم.نورکمرنگ اتاق چشامو میزنه.
سرمومیچرخونم وچشماموباز میکنم.توی اتاقم بودم.توفکرفرورفتم که دیشب چه اتفاقی افتاده بود. باشنیدن صدای برخوردپشه ای به لامپ یه چیزای تاری یادم اومد.
دیشب دوباره تا سرحد ترکیدن داشتم خون میخوردم .ولی خون کی بود؟
صدای بازوبسته شدن در اتاق منو به خودم آورد. سایوری بود.تنهادوستم وهمینطور همخونه ام.
مثل همیشه تیشرت سبز و شلوارلی کوتاهشو پوشیده بود و موهاشو از پشت بسته بود.
ظرف سینی که توش یه لیوان آبو به کاسه سوپ بود روگذاشت روی میزکنارتخت .ابروهاش توهم گره خوردومحکم با کف دستش زد توپیشونیم...
با عصبانیت گفتم :هی چیکارمیکنی؟به سلامتی مختم ایراد پیداکرد؟
یه نیشخندمیزنه و بالحن تمسخرآمیزی میگه:هه هه هه من به این که مخم ایراد داره افتخارمیکنم.هرچی باشه مثل تونیستم که سرخیابون یه زوجو بکشم تا ... (بعدمحکم میزنه به شکمم و ادامه میده)... اینجارو سیرکنم.
مات بهش خیره موندم.چشام داشت درمیومد.من؟یه زوج جوون؟؟کنارخیابون؟؟؟بکشم؟؟؟؟؟
ازنگاهم همه چیزوفهمید و ایندفعه کمی آروم و مهربونتر گفت:ببین میسا ... منوتوازدوتاخواهرم به هم نزدیکتریم.هم من همه چیزتورومیدونم وبهت عادت کردم هم تو.شایدمثل همیشه کمی یادت بیاد ولی بذارراستشوبهت بگم : شب ...خوب میدونی...دیشب دوباره دچاردوگانگی شخصیت شدی و ...
حرفشوقطع کردم وگفتم:و دوباره خون آشام شدم......
چندلحظه سکوت وحشتناکی بینمون بود.
سایوری سکوتوشکست وگفت:الهی من فدات بشم.توکه میدونی چقدربرام مهمیو من هیچوقت بد تورونمیخوام.
گفتم: دیروزچه اتفاقی افتاد؟؟؟؟؟؟؟(صدام میلرزید)
باکمی تردیدگفت: دیروز ...یه دفعه ای غیبت زد...خدامیدونه همه جاروگشتم ...تاشب دنبالت بودم...تااینکه...
-تااینکه چی؟
-تااینکه دیدم گوشه ی خیابون افتادی...شانس آوردی که خیابون خیلی خلوت بود.تمام انگشتات بادور دهنت خونی بود.خیلی ترسیده بودم.فکرکردم اتفاقی برات افتاده ...تااینکه متوجه ی کوچه ی کنارت شدم.اونجا ...اونجا یه زن ومرد جوون بودن که گردنشون خونی بود.وقتی جلوتررفتم تانبضشونوبگیرم متوجه ی دوتا سوراخ روی گردن هردوشون شدم.تندتند اومدم پیشت و کناره ی لبتو بالا دادم ودیدم که دندونای نیش کناریت تیزشده بودن.
شوک بزرگی بهم واردشد.این برای بارچندم بودکه چنین اتفاقی می افتاد.
باکمک سایوری سوپوخوردموبعدازرفتن اون دوباره دراز کشیدم.
اولین بار این اتفاق توی بچگیم افتاده بود.وقتی 10 سالم بود .دقیقا نمیدونم چه اتفاقی ولی یادمه که...یادمه که مادر و پدرمو کشتم.نمیدونم چرا ولی کشتمشون....هردورو....
ازگوشه ی چشمای بستم اشکی پایین اومد. اون موقع من دچاردوگانگی شخصیت شدم.دوگانگی ای که هر سال یکبار رخ میداد.یک شخصیت انسان ویک خون آشام ...
از15 سالگی تا حالا که 18سالمه زیاد تکرارمیشه و هرچه که میگذره بیشتر وبیشتر تمایل به خوردن خون پیدامیکنم...
ای کاش میشد فقط یکبار بتونم به 15سالگیم برگردمو جلوی بیشترشدن خوی خون آشامیمو بگیرم ... فقط یکبار ....

ادامه دارد..........

این قسمت یه جورایی به عنوان مقدمه بود تا شما با شخصیت اصلی داستان یعنی میساکی آشنا بشین ...
2016/07/16 07:25 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/16 07:25 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/07/17, 06:27 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/07/19, 06:36 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/08/07, 08:40 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/11, 07:15 PM
RE: بازگشت به گذشته - Diana2 - 2016/08/20, 05:20 PM
RE: بازگشت به گذشته - Dazai.B - 2016/12/17, 06:30 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان:به زیبایی گذشته Renèe 3 1,266 2020/04/07 01:16 PM
آخرین ارسال: Renèe
  خاطرات بعد از گذشته (アフター過去メモリーズ) انباری پروجکت! Kradness 4 1,178 2016/09/12 04:04 PM
آخرین ارسال: Kradness
  alice madnes return (الیس و جنون بازگشت) my name is alice 121 25,524 2016/07/04 08:32 AM
آخرین ارسال: !Emily
documents پنجره ای به گذشته Mona Lupin 1 1,033 2015/06/08 12:50 PM
آخرین ارسال: Mona Lupin
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,545 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان