زمان کنونی: 2024/11/06, 08:01 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 08:01 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Hands stained with blood /دستانی الوده به خون.

نویسنده پیام
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #2
documents RE: Hands stained with blood /دستانی الوده به خون.
بسم الله ارحمن ارحیم.
داستان زیر شهر خاطرات میسارو دختری در جنگ جهانی دوم است.
ارام خیلی بی سر وصدا درب اتاق برادرم را باز کردم.او داشت لباس رزم میپوشید یک تفنگ با کالیبره هم در ساکش بود.
ارام گفتم:توراگا تو واقعا باید بری.برادرم لبخندی زد وگفت:میسا خواهر خوبم من مجبورم.من با تندی ودر حالی که چشمانم اشکالود وبغضی در گلویم بود گفتم:برای چی؟چرا میخوای بری؟ تو مجبور نیستی.
برادرم با لحنی ناراحت گفت:به خاطر تو ومادر وهمسرم وپسرم.میسا پدر بیماره من مجبورم برم.همچنان که ناراحت بودم گفتم:توراگا تو بی انصافی. اما او.ارام گفت:تو بی انصافتری.ودویدم بیرون.برادرم اماده رفتن بود.نگاهی به او انداختم.
خداحافظی کرد.باران شدید وهوا مه الود بود.خیزران را برداشتم و کیمونوی کار در مزرعه را پوشیدم.حالا حالم از هرچی امریکایی بهم میخورد.اونها فقط بلدن خراب و ویران کنن.تصمیم گرفتم خودم هم دنبال خواهر بزرگترم کیسارو وهمسرش به توکیو برم.به خانه برگشتم وگفتم:مادر میخوام برم توکیو.مادرم لبخندی زد وگفت:چطوره بری کوبه؟من :برم پیش عمو هیمونو.نه خیر میرم توکیو.وسایلم را جمع کردم وعزمم را جزم کردم ورفتم ایستگاه راه اهن.انجا خیلی شلوغ بود مردمی که داشتند به توکیو میرفتد یا داشتند به کیوتو بر میگشتند.سوار واگن شدم و روی صندلی نشستم.
مدتی طول کشید.خوابم برد.
با صدای سوت قطار از خواب پریدم.ایستگاه توکیو.
بلند شدم وچمدانم را زیر بغل زدم.کیمونوام را مرتب کردم.
کفشهای صندلم را دیدی زدم.با اینکه خواهرم را از امدنم مطلع نکرده بودم اما مطمعن بودم از امدنم تعجبی نخواهد کرد.
به در خانه اش رسیدم.ودر زدم.

2016/06/13 10:52 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: Hands stained with blood /دستانی الوده به خون. - NoboraHaru - 2016/06/13 10:52 AM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
پاییز و زمستان داستان خون اشامی ( تونل) parsap 14 5,420 2019/01/18 03:09 PM
آخرین ارسال: parsap
zجدید رمان خون یا آب؟ Mi Hi 13 2,636 2018/08/19 01:11 PM
آخرین ارسال: Mi Hi
  داستان"شمشیر خون آلود" dot. 4 1,101 2016/12/30 11:17 PM
آخرین ارسال: dot.
  داستان سفید برفی و 6 خون آشام از خودم .Nona. 25 5,305 2016/06/30 08:41 AM
آخرین ارسال: Aisan
Anime music داستان شب خون اشام badri 18 2,844 2016/05/05 05:37 AM
آخرین ارسال: badri



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان