اسپرینگ ولد
ارسالها: 410
تاریخ عضویت: Jan 2015
|
RE: حادثه
حادثه حدود دوازده ظهر پنج شنبه از جلوی چشم همه ناپدید شد .
ساعت یک بعد از ظهر پدر بزرگش زمانی که میخواست از کنارخانه ی قابله عبور کند متوجه خون ریخته شده روی دیوار کنارخانه شد .
وارد خانه شد وجسد زن را دید که کبد وقلب ان خورده شده بود .
این بار دیگر مردم اعتراز کردند .
وقوع همچین حوادث وحشت ناکی خشم انان را بر انگیخته بود .انان به خانه پیرمرد رفتند وحادثه را با تناب سفتی محکم بستند وله خانه ی مخروبه ی پشت کوهستان بردند .
گودالی در زیر زمین خانه حفر کردند .از سفق زیر زمین طنابی اویزان کردند .
دختر به دار مجازات اویخته شد .
وبعد طناب را با طبر قطع کردند ودخترک به ته گودال عمیق در تاریکی مطلق فرو رفت .
اما پدر بزرگ هنگام برگشتن از انجا گور عجیبی را دید ،گورا کند ،جسد اصلی دخترک همان جا بود .
هنگامی میخواست به عقب برگردد ،حادثه گلویش را چنگ زد وشاه رگش رابرید واورا کشت وبا به ته چال برد .
جادوگر اورا طلسم کرد که در انجا زندانی بماند .
اما طلسم کارایی زیادی نداشت چون به محض ورود کسی به انجا ( انسان ) حادثه دوباره به پا میخواست .
حالا پنجاه حدود هزار سال از ان قضیه گذشته ومادر سال 2015قرار داریم واین شیطان دوباره از خواب برمیخیزد .
|
|
2015/06/05 06:03 PM |
|