اسپرینگ ولد
ارسالها: 410
تاریخ عضویت: Jan 2015
|
RE: بازگشت حادثه (۱۶-)
اسپرینگ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه عمق چاه خیلی زیاده ،این جوری نمیشه ،وایسا بینم تو چرا اصلا افتادی اون تو ؟))
حادثه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من کمک لازم دارم ،هه اگه کمکم نکنید من هرگز نمی تونم برگردم))
مریدا مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه خواهری صداش یه جوری نیست))
اسپرینگ : (( من نمی دونم .))
اسپرینگ نور چراغ قوه رو داخل گودال انداخت .
اسپرینگ فریاد کشید .
جسد ی که موهای بلند سفید وکثیفی داشت وبدنش گندیده بود یک طرف جمجش کاملا نمایان بود .
اسپرینگ فریاد کشید وگفت : (( کمک کم. ک کمک .))
مریدا جیغی بلند کشید وپاش سر خورد .
جسد بر دیوار ها چنگ مینداخت تا بتنونه بالا بیاد
با دستش که اسکلتی زد وکثیف بود پای مریدا رو گرفت .
اسپرینگ هر کاری میکرد نمی تونست خواهرشو نجات بده .
باتمام توان دست خواهرشو کشید .
اما جسد خودشو بالا رسونده بود .وقتی میخواستن فرار کنن با دندوناش پای اسپرینگ رو گاز گرفت .
خون فواره میزد .
جسد خون را میبلعید وانگار بدنش داشت از نو ساخته میشد ،قسمت سفیده ی چشمش که انگاری کرم خورده بود دوباره داشت برمیگشت به حالت اول.
اسپرینگ ومریدا پا به فرار گذاشتند .
برقهای خونه به طرز وحشت ناکی رفت .
درب خونه مدام کوفته میشد.
گروم ،گروم ،داشت رو ی سقف شیبدار بام راه میرفت.
در بی که بام واتاق زیر شیر وانی را به هم وصل میکرد پیدا کرد.
اسپرینگ تبر رو تو دستش گرفت.
جسد( اسکلت زد وکثیف ) با استخوان های دستش روی درب اتاق بچه ها چنگ میکشید .
اسپرینگ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مری برو زیر تخت قایم شو))
مریدامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه خواهر من تورو تنها نمی زارم ))
اسکلت اونقدر به درکوبید که یه قسمت کوچکی از درب رو شکوند .
چنگ میکشید .
سعی میکرد. دستگیره ی در رو بچرخونه.
رعد برق وقطع برق باعث شده بود تا دیگه نتونن کاری کنن.
اسپرینگ مریدا رو به زیر تخت هل داد .
جسد به سمت اسپرینگ حمله ور شد .
جسد گردن اسپرینگ رو گاز گرفت .اون داشت اسپرینگ رو زنده زنده میخورد.
خون خواهرش پاشید روی زمین .
حادثه اسپرینگ رو روی زمین میکشید .
تا جایکه اونرو باخودش به قعر گودال برد.
گودال سرد وتاریک.
صدای ناله های زجر اور اسپرینگ به گوش خواهرش مریدا می رسید .
اسپرینگ فریاد میزد .
اسکلت زنده خوار بود .
زنده زنده اسپرینگ را میخورد .
اسپرینگ جیغ میکشید.
فقط فریاد.
همراه با درد وناله : ( کمک ) همراه با جیغ .
این صدا ها تا زمانی که اسپرینگ رو کاملا بلعید ادامه داشت.
مریدا فورا دوچرخشو برداشت ،سوارشد .تند وتند رکاب میزد .
تا نزدیکیشهر رسید .
هوا دم دمای صبح بود .
مریدا کنار جاده نشست .
گریه میکرد وباخود میگفت : منو ببخش .
کمک
باخود زمزمه میکرد کمک .
پدر به خانه بازگشت اما درکمال ناباوری همه جا خون ریخته بود .
رد پاهای عجیبی که تا اعماق زیر زمین ادامه داشت.
چراغ قوه ای که هنوز روشن بود وتکه ای از لباس اسپرینگ .
فوران به پلیس خبر داد .
تعداد زیادی پلیس زن ومرد وچند اتش نشان .
چند نفر به اعماق چاه رفتند.
اما به جز خاک چیزی پیدا نکردند.
اما ناگهان یکی از اتشنشان ها گردنبدی که مطلق به اسپرینگ بود را پیدا کرد.
پس تمام منطقه را زیر ورو کردند.
حادثه .
بیمارستان را پیدا کرده بود .
بدون انکه کسی وی را ببیند ،وارد اتاق مدوینا مادر دو دختر داستان شد .
زن بیچاره بیهوش بود .
پرستاری که شیفت شب بود با صحنه ی خورده شدن کبد کبد مدوینا رو به رو شد.
حادثه به پشت سرش نگاه کرد.
به سمت پرستار حمله ور شد وقلبش را از قفسه ی سینه اش بیرون کشید خون دوباره پاشید .
قلب وکبد پرستار راهم خورد.
مریدا جز خون چیزی به خاطر نمی اورد.
فقط خون .
فقط ،مرگ ،زنده زنده خورده شدن.
...
ادامه دار
|
|
2015/05/23 05:37 PM |
|