زمان کنونی: 2024/11/06, 09:58 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 09:58 AM



نظرسنجی: نظرتون راجب داستانم چیه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه ادامه بده 100.00% 13 100.00%
بد نیست ادامه بده 0% 0 0%
این چیه ؟بدم اومد 0% 0 0%
افتضاحه بهتره دیگه ننویسی 0% 0 0%
در کل 13 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)

نویسنده پیام
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #29
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
قسمت نهم :

درحالی که مایک روی موتور نشسته بود منم پشت سرش نشسته بودم و دستامو دور کمرش حلقه کرده بودم انقد ترسیده بودم که همه ی تنم یخ

زده بود هنوزم تو شوک بودم ، مایک هر از گاهی سرشو کج میکرد و منو میپایید، نگرانم بود ، از چشاش کاملا معلوم بود،بلاخره وارد جاده

شدیم و با تمام سرعت حرکت کردیم طرف شهر ، به شهر که رسیدیم پرسید : ادرس خونتون کجاست؟ادرسو بهش دادم و رسوندم دم در خونه

،با تعجب نگاه کرد و گفت تو یتیمخونه زندگی میکنی؟گفتم اره ، میشه یکم صبر کنی ببینم مارتا برگشته یا نه؟گفت باشه فقط سریع چون باید

برگردم،سریع دوییدم داخل و رفتم طبقه ی دوم و ... خدای من اینجا چه خبره؟ همه جا به هم ریخته بود ، بچه ها نبودن، ای خدا نفسم داره بند

میاد ، بچه ها کجان؟دوییدم سمت دسشویی ها و حمو م و اشپز خونه ، هیچ جا نبودن ، با اضطراب دوییدم سمت در ، دیدم مایک هنوز اونجاس

، رفتم طرفشو با گریه گفتم : بچه ها نیستن ، مارتا هم نیست، حالا من چی کار کنم ، گفت اروم باش ، یعنی چی نیستن؟شاید رفتن بیرون، گفتم

نه نه مارتا قیبش زده بود ، بچه ها خونه بودن ، اتاقشون به هم ریخته ، گفته بودن یکی با زور مارتا رو برده ،  شاید جورج اینکارو کرده،

خدای من، اون از جون من چی میخواد،مایک گفت اروم باش،فک نکنم کار جورج باشه ، اون فقط تو رو میخواست بچه ها به دردش

نمیخورن،مایک گفت فعلا سوار شو میرسونمت خونه ی خودم اونجا میمونی ف من سعی میکنم پیداشون کنم ،مشکلی که نداری؟گفتم نه ممنون

خیلی ممنون ، گفت گریه نکن با گریه کردن هیچی حل نمیشه فقط ضعفتو نشون میدی، حالا بپر بالا وقت نداریم،سوار شدم و با سرعت حرکت

کرد سمت خونش، محله ی پایین شهر بود ، بعد از 10 دیقه رسیدیم ، تقریبا هوا داشت تاریک میشد ،وقتی رسیدیم دم درخونه گفت : اینجا تنها

نیستی، رفیق منم اینجاس ، اون کوره ، طبقه ی بالا میمونه کاری به کارت نداره فقط سر و صدا نکن از صدا خوشش نمیاد ، بهتره کاری به

کارش نداشته باشی، منم فردا بهت سر میزنم و امید وارم خبر خوبی برات داشته باشم، از خونه اصلا بیرون نرو اینجا محله ی خطر ناکیه ، تو

یخچال یه چیزی واسه خوردن پیدا میشه ، مواظب باش، من دیگه میرم ، گفتم باشه ممنون ، ببخش که برات دردسر درست کردم،تو هم مواظب

باش،گفت بیا اینم کلید اروم برو تو،شبم تو اتاق من بخواب، خب خداحافظ،گفتم باشه ممنون خداحافظ، و رفت ،منم کلیدو انداختم تو در و درو باز

کردم ...

 
2014/08/25 06:18 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت) - my name is alice - 2014/08/25 06:18 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بازگشت به گذشته Dazai.B 7 1,637 2016/12/17 06:30 PM
آخرین ارسال: Dazai.B
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,544 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد
zجدید داستان بازگشت دابل اس JI MIN 10 10,482 2015/03/26 03:06 AM
آخرین ارسال: JI MIN
  بازگشت به آینده SĪĿƐИƇƐ 74 17,607 2014/10/04 09:34 AM
آخرین ارسال: miko
  سفر بدون بازگشت Vampire 10 2,753 2014/08/25 12:48 PM
آخرین ارسال: Nazi MF



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان