زمان کنونی: 2024/11/06, 10:06 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 10:06 AM



نظرسنجی: نظرتون راجب داستانم چیه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه ادامه بده 100.00% 13 100.00%
بد نیست ادامه بده 0% 0 0%
این چیه ؟بدم اومد 0% 0 0%
افتضاحه بهتره دیگه ننویسی 0% 0 0%
در کل 13 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)

نویسنده پیام
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #3
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
قسمت دوم :

امروز همون فردایی هست که تمام شب  منتظرش بودم .در حالی  توی اتاقم نشسته بودم و منتظر بودم  جورج بیاد !

ساعت 11 شده بود یه هو در اتام باز شد جورج  اومد داخل  و گفت اماده ای الیس؟ گفتم بله

. جورج با تعجب بهم نگا کرد و گفت افرین فک نمیکردم بتونی لباساتو خودت بپوشی . موهامو شونه کرده بودم(لباسی که تنم بود همونی هست که عکس تو اواتارمه )

اروم از اتاق اومدیم بیرون قلبم خیلی تند تند میزد.از راهروی تیمارستان رد شدیم  و رسیدیم به در خروجی در رو باز کرد و بلاخره خیابونو دیدم نسیم ارومی به صورتم برخورد کرد از لابه لای موهام گذشت و ارامش خاصی بهم داد.

یه ماشین خیلی شیک جلوی در وایساده بود جورج گفت ماشین شخصیه منه سوار شو .در رو برام باز کرد و سوار شدیم .حرکت کردیم به طرف یتیم خونه.

از پنجره ی ماشین بیرونو نگا میکردم نمیتونستم حتی یه لجظه چشامو از خیابونو ادما بردارم . یه عالمه چهره ی جدید دخترای هم سن و سال خودم که یونیفرم تنشون بود .خیلی عالی بود.

یه عالمه درخت و خونه خیلی قشنگ بودن خیلی ذوق داشتم زود تر بسم به خونه.یه هو جورج دستمو گرفت و گفت : نگران نباش به همه چی عادت میکنی

. سرمو تکون دادم و دوباه بیرونو نگا کردم.چقدر حیرت اور بود یه طرف چند نفر داشتن با هم میجنگیدن یه طرف عاشقانه همو میبوسیدن نمیفهمیدم !

همون موقع جورج گفت خب داریم میرسیم . راننده ماشینو نگهداشت . جورج گفت : خب الیس پیاده شو رسیدیم . اروم هر دو از ماشین پیاده شدیم.جورج با دست به یه ساختمون سه طبقه اشاره کرد و گفت اینجاست .خونه ی تو الیس اینجاست.

درخونه باز بود رفتیم جلوی در . یه هو یه دختر کوچولو با خنده دوید بیرون و محکم خورد به من و وایساد روبه رومو گفت متاسفم خانوم دوباه خندید و دویید طرف خیابون.

جورج زنگ خونه رو زد  و کمی صبر کردیم همون موقع یه خانوم نسبتا چاق با صورت مهربونی اومد بیرون و با لبخند سلام کرد و گفت : با کی کار دارید؟

جورج گفت : شما باید مارتا باشید درسته ؟گفت : بله خودمم و شما؟جورج گفت : من دکتر جورج بلک هستم از تیمارستان خیابون 166 غربی .

مارتا لبخندی زد و گفت اهان بله خوش اومدیدبه من نگاهی کرد و گفت : و ایشونم باید همون دختر مرموز آلیس باشه نه ؟

جورج گفت :بله خودشه . مارتا گفت به خونه ی خودت خوش اومدی تو بزرگ ترین عضو اینجایی دخترا و پسرای اینجا همگی سنشون بین 5 تا 7 ساله .

خب بیاید داخل.درو باز کرد و گفت بفرمایید.رفتیم داخل .

خوهه ی قدیمی و کهنه ای بود و خیلی فقیرانه یه مبل پوسیده گوشه ی سالن بود رفتم وشستیم اطرفامون یه عالمه وسایل بازی بچه ها بود.
2014/08/23 04:32 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت) - my name is alice - 2014/08/23 04:32 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بازگشت به گذشته Dazai.B 7 1,640 2016/12/17 06:30 PM
آخرین ارسال: Dazai.B
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,545 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد
zجدید داستان بازگشت دابل اس JI MIN 10 10,483 2015/03/26 03:06 AM
آخرین ارسال: JI MIN
  بازگشت به آینده SĪĿƐИƇƐ 74 17,644 2014/10/04 09:34 AM
آخرین ارسال: miko
  سفر بدون بازگشت Vampire 10 2,753 2014/08/25 12:48 PM
آخرین ارسال: Nazi MF



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 40 مهمان