زمان کنونی: 2024/11/06, 05:13 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 05:13 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امتیازات: 4.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

منشور

نویسنده پیام
_lady.bird_
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 1,287
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 464.0
ارسال: #31
RE: منشور
ععععععاللللللللللللللللللللللللللیییییییییییییییی بود مخصوصا این که بیشتر نوشتی
2014/05/26 02:47 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #32
RE: منشور
خب باید بگم خوب داری پیش میری...
ولی میتونه خیلی بهتر هم بشه!!
پس سعیت رو بکن
موفق باشیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
***
دوستان شما هم همش نیاید بگین وااااااااااااااااااااای چقدر خوب،همون روز دوباره بگین پس جرا بقیه اش رو نمیذاری،بقیششششششششششش،اینها فقط اسپم حساب میشه.سعی نکنید ارسالاتون رو با اسپم بالا ببرید!
ممنون
2014/05/28 11:44 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥animpark princess♥
♡Shadow lover♡



ارسال‌ها: 1,487
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 327.0
ارسال: #33
RE: منشور
از سالن جلسه که اومدیم بیرون به طرف یه جا نزدیک پنجره رفتم و نشستم و تو فکر فرو رفتم....چرا شورا منو انتخاب کرده بود؟اونجا نشسته بودم که جیسن آروم به طرفم اومد و دیدم بالای سرم ایستاده....من همونطور که سرم پایین بود گفتم:
-چرا؟
-چ...چی؟
-چرا بهم نگفتی؟
-خب....دستور شورا بود
دیگه چیزی نگفتم و همونطوری موندم که جیسن گفت:
-جسیکا
سرمو بردم بالا و بهش نگاه کردم....گفت:
-راستش باید بریم تا....در مورد ماموریتت بهت بگم
-ماموریت؟؟؟؟؟کدوم ماموریت؟؟؟؟چرا من؟!چرا یه نفر دیگه نه؟؟
-تو مامور حرفه ای ما...
-مامور حرفه ای؟؟؟؟؟مگه فقط من حرفه ایم؟؟؟؟؟یعنی هیچ کس دیگه ای اینجا حرفه ای نیست؟؟؟؟
-جسیکا خواهش میکنم آروم باش
-چطور میتونم آروم باشم؟؟؟؟
آهی کشید و گفت:
-خواهش میکنم
با خشم و عصبانیت داشتم بهش نگاه میکردم....وقتی قیافه ی مظلومش رو دیدم سعی کردم آروم باشم.نفس عمیقی کشیدم وگفتم:
-باشه....بریم
دیگه چیزی نگفت و راه افتاد و منم دنبالش رفتم.داشت میرفت به سمت آس**نس*ر...گفتم:
-داری منو کجا میبری؟
-اینجا نمیشه گفت
وارد آس**نس*ر شدیم و ناگهان درآس**نس*ر بسته شد و جای دگمه ها چرخید و واردیه سوراخ شد و از پشتش یه جای یه سری دگمه ی دیگه اومدن و جیسن یه رمزی رو زد و آس**نس*ر به طرف پایین حرکت کرد....گفتم:
-م.....ما که توی طبقه ی اول بودیم که زیرش چیزی نبود....پس اینجا کجاست؟
-خب اینجا آزمایشگاه دوم و در اصل آزمایگاه اصلیه که فقط افراد خاص از جمله دانشمندان مهم ما و شورا و فرمانده ی پایگاه خبر دارن
دیوار شیشه ای بود(در آهنی بود برای همین کسی نمیتونست چیزی از جلو ببینه)دستام و صورتم رو چسبوندم به دیوار شیشه ای و پایین رو نگاه کردم....خیلی بزرگ بود.یه آزمایشگاه خیلی بزرگ که دانشمندان مختلفی از کنار هم عبور میکردن و معمولا سرشون توی دفترچه ای که تو دستشون داشتن بود و داشتن یه چیزایی یادداشت میکردن و یا صفحه هاشون رو ورق میزدن و چیزیای نوشته شده رو میخوندن....اونقدر محو تماشا شدم که حواسم نبود آس**نس*ر ایستاده و جیسن شروع کرده به حرکت کردن....ناگهان متوجه ی جیسن شدم و سریع به طرفش دویدم و باهاش راه رفتم.....افراد زیادی اونجا بودن....دکتر لمبرت-دکتر سایرس و حتی دکتر کندلت و....من و جیسن به طرف دکتر لمبرت و سایرس و کندلت رفتیم و دکتر کندلت گفت:
-خوش اومدی جسیکا...سلام فرمانده....لطفا دنبال ما بیاین
ما دنبالشون رفتیم و به یه در آهنی رسیدیم و دکتر کندلت یه رمزی رو زد و در باز شد و همه داخل شدیم.وقتی وارد شدیم.....
********************************************************************************​****************
امروز خیلی بد بود....چیزی که ازش میترسم داره اتفاق میافته....بالاخره جسیکا منشور رو میبینه....ما وارد اتاق شدیم و جسیکا با یه صحنه ی عجیب برخورد کرد.....یه پنجره ی مستطیلی افقی که به سمت یه اتاق دگه بود اونجا وجود داشت و داخل اتاق یه مکعب مستطیل بود منشور داخلش و نیروی عجیب آبی رنگی دور منشور رو گرفته بود.مکعب مستطیل به نظر میرسید شیشه ای باشه اما از یهنجس خاصی بود که نیروی منشور نمیتونست ازش خارج بشه.
2014/07/22 11:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #34
RE: منشور
توصیفات به جا
علائم نگارشی درست
و همه چیز عالیه!
منتظر بقیه اشممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2014/07/27 09:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥animpark princess♥
♡Shadow lover♡



ارسال‌ها: 1,487
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 327.0
ارسال: #35
RE: منشور
منشور......پس اون چیزی که در موردش حرف میزنن اینه....به طرف پنجره رفتم و دستم رو آروم گذاشتم روش و به منشور خیره شدم....نیرویی آبی رنگ اطرافش مثل شعله های آتش تکون میخوردن....دکتر کندلت تا خواست دهن وا کنه و چیزی بگه در آهنی دوباره باز شد و هری وارد شد.جیسن گفت:
-بالاخره اومدی
هری احترام گذاشت و گفت:
-بله قربان....متاسفم دیر کردم
-مشکلی نیست
من هیچ حرکتی انجام ندادم....تصویر همه روی پنجره ی شیشه ای بود و من به راحتی میتونستم ببینمشون.دستم همونطوری روی شیشه بود.دکتر کندلت گفت:
-خب مامور هری....حالا که خودت اومدی چرا در مورد منشور به مامور پارک توضیح نمیدی؟
-حتما دکتر کندلت
بعد از کمی مکث شروع کرد به گفتن:
-منشور جسمی هست که قدرت زیاد و عجیبی داره و اگه دست آدم بدی مثل ادوارد بیافته میتونه حتا دنیا رو هم به نابودی بکشونه
پشتم بهشون بود.......دستم رو از روی شیشه برداشتم برگشتم به طرفش و به حرفاش گوش دادم....موقع توضیح دادن قدم میزد...چشمام دنبالش میکردن....ادامه داد:
-الان هدف اصلی ما اینه که نذاریم دست ادوارد به منشور برسه.....و در مورد منشور....دانشمند های زیادی روش کار کردن و به خاطر قدرت عجیبش کشته شدن....اما سرانجام ما با تکنولوژی های پیشرفته و هوش و سخت کوشی دانشمندامون تونستیم محفظه ای رو درست کنیم که از تاثیر خطرناک منشور جلوگیری میکنه و نمیذاره قدرتش آزاد بشه..... و حالا شما باید ازش محافظت کنین
رو به من کرد....من فکرم مشغول بود که متوجه شدم همه دارن نگام میکنن و گفتم:
-آه...بله
دکتر کندلت گفت:
-البته یه نکته ی دیگه فراموش شده.....مامور هر موظف هستن در این کار بهتون کمک کنن
چیزی نگفتم و سرم رو آروم آروم اوردم پایین و به منشور فکر کردم.واقعا برام عجیب بود که چیز به اون کوچیکی چطور اینقد نیرو داره که باهاش بشه دنیا رو نابود کرد.....و اینکه من چطوری میتونم ازش در برابر ادوارد محافظت کنم......ادوارد فرار کرده و این نشونه ی بدیشه...چون حتما زیر دستای زیادی جمع کرده و آماده ی اینه که منشور رو به دست بیاره.
2014/08/29 12:48 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Aisan
isun



ارسال‌ها: 5,853
تاریخ عضویت: Jul 2013
ارسال: #36
RE: منشور
ای کاش زودتر میذاشتی
خیلی کارت عالیه!
از بین داستان های سایت درست و صحیح نوشتن جملات و استفاده ات از علائم نگارشی بالاهه
موفق باشی
2014/09/02 11:48 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥animpark princess♥
♡Shadow lover♡



ارسال‌ها: 1,487
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 327.0
ارسال: #37
RE: منشور
(2014/09/02 11:48 AM)♥TIFA♥ نوشته شده توسط:  ای کاش زودتر میذاشتی
خیلی کارت عالیه!
از بین داستان های سایت درست و صحیح نوشتن جملات و استفاده ات از علائم نگارشی بالاهه
موفق باشی
آخ جووون!ممنون عزیزم!میدونی؟فک میکردم بد مینویسم!اما خب وقتی شما میگی خوب شده پس حتما خوب شده!
ممنوووون
2014/09/02 05:29 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
sabasrji
دختر شیطانی



ارسال‌ها: 111
تاریخ عضویت: Jul 2014
اعتبار: 12.0
ارسال: #38
RE: منشور
هنر مند که هستس نقاشم که هستس  نویسنده هم هستس .دیگه واویلا.عالییییییییییییییییییییییییییییییییی
منتظر بقیشم
2014/09/02 06:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥animpark princess♥
♡Shadow lover♡



ارسال‌ها: 1,487
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 327.0
ارسال: #39
RE: منشور
(2014/09/02 06:30 PM)sabasrji نوشته شده توسط:  هنر مند که هستس نقاشم که هستس نویسنده هم هستس .دیگه واویلا.عالییییییییییییییییییییییییییییییییی
منتظر بقیشم
ممنون عزیزم
چشم حتما بقیه ش رو میذارم
2014/09/02 06:58 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
♥animpark princess♥
♡Shadow lover♡



ارسال‌ها: 1,487
تاریخ عضویت: Dec 2013
اعتبار: 327.0
ارسال: #40
RE: منشور
آروم از اتاق و بعد از آزمایشگاه بیرون رفتم.توی حیاط یه جا نشسته بودم که ناگهان هری اومد بالای سرم و گفت:
-ام.....مامور جسیکا
سرم پایین بود.....سرم رو بردم بالا....بعد از کمی مکث گفت:
-ماموریتمون شروع شده.....لطفا دنبالم بیاین
بلند شدم و اونم حرکت کرد و من دنبالش رفتم...کمی بعد رسیدیم به یه در.....مثل همه ی در های اینجا آهنی بود و نیاز به جای کارت داشت...هری یک کارت از جیبش در اورد و روی جای مخصوصش کشید و در باز شد.این در یک اتاق بزرگ بود....همه ی دیوار هاش از آهن بودند....یک جا مخصوص چند دکمه و چند صندلی اونجا بود....هری وارد اتاق شد و من پشت سرش رفتم و در پشت سرمون بسته شد.گفت:
لطفا بشینید
به سمت یکی از صندلی ها که جلو تر از همه بود رفتم و روش نشستم.هری یک کنترل برداشت و یکی از دگمه هاش رو فشار داد و یه صفحه ی سه بعدی ظاهر شد.هری رفت جلوی صفحه و گفت:
-خب همونطور که میدونید ادوارد فرار کرده و هر چی دنبالش گشتیم پیداش نکردیم....چند روز پیش مکانی از اون پیدا شده....ما باید بریم اونجا و ببینیم که اون داره چیکار میکنیم و هر جوری شده جلوش رو بگیریم.....مکان پیدا شده در اینجا قرار داره
اون کنترل رو به سمت صفحه ی سه بعدی گرفت و یه دگمه ازش رو زد و یه نقشه روی صفحه ظاهر شد و یه دگمه ی دیگه رو فشار داد و نقشه بزرگ شد و یه مکان بزرگی رو نشون داد.هری گفت:
-و حالا ما باید برای رفتن به اونجا آماده بشیم
هیچی نگفتم و به نقشه و مکان مشخص شده نگاه کردم.....یعنی قراره چه اتفاقی بیافته؟من به سمت اتاقی رفتم که همه ی وسایل برای آماده شدنم اونجا بودن.....یه کاپشن سیاه رنگ تنگ پوشیدم با شلوار سیاه رنگ و یه کلت برداشتم...یه بی سیم روی گوشم گذاشتم و یک ردیاب تا اگه از هری جدا شدم بعدا بتونم پیداش کنم.همه ی بدنم مجهز شده بود...کاپشن و شلوارم ضد گلوله بودن....کفشهام هم کفشون ضد جاذبه داشتن و میتونستم باهاشون رو سقف و دیوار راه برم.همه چیز آماده بود......و وقت حرکت بود.
********************************************************************************​********************
بعد از اینکه جسیکا از اتاق بیرون رفت دیگه ندیدمش....مامور هری هنوز با من توی اتاق بود....باهم به دفترم رفتیم و ماموریت اولشون رو بهش گفتم...اونم ادای احترام کرد و رفت....چند دقیقه بعد دگمه ی قرمز مخفی که زیر میزم بود آژیر زد و چراغش روشن شد....فشارش دادم و عکس سه بعدی از شورا ظاهر شد.....یکیشون گفت:
-کارها چطور پیش میره؟
-همه چیز مرتبه.....اولین ماموریت رو به مامور هری گفتم....وا اونا قراره به ماموریتشون برن
یکی دیگه:خوبه......مامور پارکر که چیزی نفهمید؟
دستام رو مشت کردم و سعی کردم خودمو کنترل کنم و گفتم:
-نه
و همه با هم گفتن:
خوبه.....یادتون باشه که ما روی شما حساب کردیم فرمانده جیسن
و صفحه ناپدید شد....ناگهان درد قلبم شروع شد...لعنتی!.....داشتم میافتادم که دستم رو گرفتم به میز و به طرف کشو رفتم و قرصم رو برداشتم و خوردم و روی صندلیم نشستم و نفس نفس زدم.
2014/09/02 08:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان