invierno
ارسالها: 691
تاریخ عضویت: Sep 2013
اعتبار: 150.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
به هر حا بهتر بود تو بخش فن فیکشن میزاشت چون خیلی شبیهن
|
|
2014/08/29 09:59 PM |
|
zahra mh
ارسالها: 54
تاریخ عضویت: Mar 2014
اعتبار: 38.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
عالی الان حالت بهتره
|
|
2014/08/30 07:01 PM |
|
zahra mh
ارسالها: 54
تاریخ عضویت: Mar 2014
اعتبار: 38.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
جورج دیوانه احمق
|
|
2014/08/30 07:05 PM |
|
veronicastar
ارسالها: 29
تاریخ عضویت: Nov 2013
اعتبار: 4.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
جورج همش میره رو مخ آدم
داستانت عالیییییییییییییییییییییییییییییییه
<3
|
|
2014/08/30 10:07 PM |
|
Manaka
ارسالها: 2,722
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 768.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
آلیسسسسسسسس بقیه رو بنویسسسسسسسسسس
|
|
2014/08/31 05:42 PM |
|
my name is alice
ارسالها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
شرمنده دوستان این چند روز واقا نمیتونستم بنویسم سعی میکنم امروز قسمت بعدیو بزارم
ممنون که داستانمو میخونید ، و اینکه برای اینکه سوئ تفاهم حل بشه ، داستان من کاملا متفاوت از بازی الیس و جنون بازگشته ، اون کسی که گفته کپی پیست بازیه احتمالا اون رو بازی نکره اصلا ، موضوع و کلا همه چیه داستان ها با هم فرق دارن فقط شخصیت الیس و توصیف اتاقش رو از اون بازی کپی کردم و بس
ممنون که داستانمو دنبال میکنیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
|
|
2014/09/01 12:08 PM |
|
**ROse**
ارسالها: 32
تاریخ عضویت: Jan 2014
اعتبار: 8.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
آفرین خیلی خوب نوشتی من خوشم اومد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ادامه بده قسمت های جدید خبرم کن مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
|
|
2014/09/01 04:11 PM |
|
my name is alice
ارسالها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
قسمت بیستم :
صدای شلیک گلوله به گوشم اومد ، جورج گفت : شروع کن بریزش ، جورج رفت ، ولی همراهمش مونده بود ، صدای ریخته شدن یه چیزی میومد ،بوی نفت بود ، خدای من ، داد زدم ، تو رو خدا اینکارو نکن ، مرد گفت :
خوشبگذره و خندید و با فندکش اتیشو روشن کرد و رفت ،من موندم و اتیش مهار نشدنی ، تنها کاری که میتونستم بکنم فریاد کشیدن بود ، داد زدم کمک ، دود غلیظ همه جارو گرفته بود و سرفه نمیزاشت بتونم داد بزنم ، اتیش
داشت نزدیک تر میشد گرماشو حس میکرد م،در حال بیهوش شدن بودم که یه هو صدای باز شدن در اومد، اتیش داشت همه جارو میگرفت ، نمیدونم کی وارد اتاق شد ، دیگه تحمل نداشتم ، که یه هو پارچه ی جلوی چشام
کنار رفت ،
مایک... خدای من،خودش بود ، هنوز باروم نیمشد ، سراسیمه داشت طناب دستا و پاهامو باز میکرد ، جون نداشتم بلند شم ، پیرهنشو در اورد انداخت رو صورتم و اروم دستشو برد زیر زانو هام و منو بلند کرد ،حس خوبی
داشتم دیگه از هیچی نمیترسیدم ، اتیش جلوی در رو گفته بود ، مایک اطرافو نگاه میکرد ، بعد یه هو اومد عقب و دویید سمت در ، فقط میدویید ، من سنگین بودم و حرکتشو کند میکردم، دو تا از دوستای مایک به ما کمک
کردن تا از اونجا خارج شیم ، یه ماشین اونجا بود، یکی از دوستای مایک در رو باز کرد و مایک منو گذاشت روی صندلی و خوابوندم روی صندلی عقب و خودش رفت و روی صندلی راننده نشست ، و با بیشترین سرعت
حرکت کرد ،به طرف ماشین شلیک میکردن ، مایک مجبور بود هی سرشو بیاره پایین ، بلاخره وارد جاده شدیم ، داشت میرفت سمت خونه ،وقتی رسیدیم ،مایک پیاده شد و از بیرون ماشین گفت : الیس همین جا باش تا برم
توماس رو بیارم ، سرمو به نشونه ی قبول کردن تکون دادم ،رفت سمت خونه ، من چیزیم نبود ، ولی اصلا نای حرف زدن و تکون خوردن نداشتم ، شاید از ترس بود ،فقط روی قسمت پشت شونم احساس سوزش میکردم ،
یکم گذشت ، توما و مایک اومدن سمت ماشین مایک یه کیف دستش بود گذاشت صندوق عقب ، توماس نشست رو صندلی کنار راننده ، و دستشو اورد طرف من و گفت الیس میشه دستمو بگیری؟یکم تردید داشتم ترسیدم شاید
مایک ناراحت بشه ولی مجبور بودم وگر نه توماس ناراحت میشد ، دستشو گرفتم ، گفت :منو ببخش الیس ، اون موقع هیچ کاری از دستم برنیومد،منو ببخش،مایک اومد و سوار شد ، اصلا به توماس اعتنایی نکرد فقط با
سرعت زیاد حرکت کرد ، نمیدونم کجا میرفت ، توماس پرسید : حالا میخوای کجا بری؟ مایک کمی سکوت کرد بعد گفت :نمیدونم هر جایی که امن باشه،توماس گفت :من یکی رو میشناسم که میتونه بهمون کمک کنه ،مایک
گفت :مطمئنی؟توماس جواب داد : اره مطمئنم فقط زود تر برو سمت همون قمار خونه ای که اون بار منو ازش کشیدی بیرون ، گفت : باشه محکم بشینید ، باسرعت رفت سمت اونجا،وقتی رسیدیم ، توماس گفت :شما ها
بشینید خودم باهاش حرف میزنم ،از ماشین پیاده شد و ...
|
|
2014/09/01 05:57 PM |
|
!Melody
ارسالها: 2,944
تاریخ عضویت: Jul 2014
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
آفرین آفرین عالیه.
هرچه زودتر ادامشو بنویییییییییییس
|
|
2014/09/01 07:32 PM |
|
veronicastar
ارسالها: 29
تاریخ عضویت: Nov 2013
اعتبار: 4.0
|
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
این عالیههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
زود ادامشو بذار نمیتونم صبر کنم
|
|
2014/09/01 08:49 PM |
|