alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)

[!Melody]

خیلی جالب بود.منتظرم هروقت نوشتی خبرم کن.

[.:shaghayegh:.]

افرین خیلی عالی بود
واقعا که با استعدادی
منتظر فصول بعدی هستم

[Nimue]

وای من عاشق داستات شدم

[my name is alice]

کلی روحیه گرفتم ممنون سعی میکنم تا بعد از ظهر دو قسمت دیگه بنویسم
ممنون بابت نظراتتون

[Nazi MF]

آفرین هم داستانت عالیه هم سرعت عملت فوق العاده اس!!!!!
منتظر قسمت های بعدی هستم.

[Roya]

آفرین داستانت خیلی قشنگه ...
به طور مرموز شروع شد و کلی راز و رمز رو با خودش می کشه که باعث میشه خواننده کنکاوانه و با لذت داستانو بخونه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
توصیف هات خیلی خوبن میتونم کامل فضا هایی که توصیف می کنی رو تصور کنم ...
در کل کار حرفه ای و قشنگیه حتما ادامش بده مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فقط یه چند تا نکته است که اگه دقت کنی قشنگ تر هم میشن ...
اول اینکه ژانر داستانایی که از زبان اول شخصن نباید حالت تعریف کردنی داشته باشن اینجا انگار آلیس داره تعریف می کنه ماجرای خودشو یعنی انگار از قبل میدونه بقیه اش چی میشه و براش فراز و نشیبای داستان عادین میدونی چی میگم ... یکم عمیق تر و با حس تر احساسات آلیس توی هر صحنه رو توضیف کن طوری که آلیس توی همون لحظه باشه ... مثلا وقتی آلیس بعد از ۱۴ سال (خیلیه !!! ) میتونه نور خورشید رو ببینه خییییییلی باید پیاز داغ احساسشو بیشتر کنی خیلی ساده از روش گذشت مثل این بود که مثلا یه هفته بوده تو زندان بوده ولی ۱۴ سال فرق می کنه .... به قول مارال

نقل قول: میشه احساسات الیس را عمیق تر بیان کنید؟ داستانت قشنگ تر میشه...

نکته ی بعدی اینکه از تکیه کلام ها و تکرار فعل ها زیاد استفاده می کنی مثلا "راستش" رو خیلی به کار میبری و این باعث میشه داستانت حالت تعریف کردنی داشته باشه

اگه باز نکته ای برای بهتر شدن کارت به ذهنم رسید میگم کارت عالی هست می خوام عالی تر بشه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

دیگه اینکه ... موفق باشی مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[my name is alice]

فصل هشتم :

همینطور که داشتم راه میرفتم به چهره ی مردایی که اونجا بودن نگا میکردم ، انگار حرفی تو نگاشون بود ، نمیدونم حس عجیبی داشتم ، داشتیم به سمت یه اتاق میرفتیم که یکی از اون پسرا جلومونو گرفت

مرد راننده گفت : چته؟برو کنار بینم،پسر گفت :کجا میبریش؟گفت : به تو ربطی نداره دستور رئیسه،باید تا میاد مراقبش باشم،برام عجیب بود چرا ازم دفاع میکرد؟مرد راننده گفت هی مایک برو کنار دیوونه شدی؟الان رئیس

میاد،گفت نمیرم دوباره میخواد چی کار کنه؟اون بار یادت رفته؟سر اون دختر بیچاره چه بلایی اورد؟برو کنار مرد نزار این دختر معصوم بیفته دسته اون ادم،شوکه شده بودم نمیدونستم چی بگم اخه اصلا به جوجر نمیومد

همچین ادمی باشه،بدون تامل پرسیدم،چه بلایی؟

پسره مکث کرد و نگاهی به من کرد و با تاسف و از روی دلسوزی گفت :تو چرا اینجایی دختر؟عمق حرفش ترس رو به وجودم برگردوند،مرد راننده گفت بس کن برو پی کارت ، به من نگاهی کرد و گفت هی تو بیا

اینجا،مایک(همون پسره)دست مرد راننده رو گرفت و گفت بزار بره ، من با رئیس حرف میزنم فقط بزار بره ،مرد راننده گفت : رئیس اونو مناسب این کار میدونه میگه میتونه از پسش بربیاد،مایک گفت : از پس چی؟یه

دختر؟میتونه کار به اون سختی رو انجام بده؟سریع پرسیدم چه کاری؟

منو واسه چه کاری اوردید اینجا؟یه هو سالن سالن ساکت شد همه به من خیره نگاه میکردن ، مایک اومد نزدیک تر و گفت:اسم تو چیه؟اروم گفتم :آلیس،الیس لیدل،گفت :خانوم لیدل قراره تو کشتن 23 نفر با ما همکاری

کنی،میتونی؟

چی؟چی شنیدم؟باورم نمیشه؟چی گفت؟سر جام خشکم زد ، اب دهنمو قورت دادم و و خیره بهش نگاه کردم،با من و من گفتم:با،با،باید چی کار کککنم؟چی،چی،چی داری میگی؟نفسم بالا نمیومد،بزارید برم،من میخوام برم،دستو

پام داشت میلرزید ، مایک به اون مرد رانده نگاه کرد و گفت:ببین حتی از شنیدنش داره وحشت میکنه ، به نظرت این دختر زنده از یکی از ماموریت ها برمیگرده؟ نه بر نمیگرده،این یعنی قربانی کردن یه دختر دیگه، ما

خودمون از پسش برمیایم،من این دخترو میبرم،سعی میکنم قبل اومدن رئیس برگردم و خودم براش توضیح بدم،مایک اومد طرفم و دستمو گرفت : و با تعجیب سرشو اورد پایین و به دستم نگاهی کرد و گفت : دختر تو چرا انقد

سردی؟حالت خوبه؟،نمیتونستم حرف بزنم ،با سر تکون دادن بهش فهموندم که حالم خوبه ؛گفت خب پس بریم تا رئیس نیومده،به یکی از پسرا گفت : هی نیکلاس برو موتور منو بیار فقط سریع باش،رفتیم بالا ، من روی یه تیکه

سنگ نشستم هنوز تو شوک بودم،باورنمیشد جورج همچین ادمیه،تو ذهنم پر از سوال بود ولی اصلا زبونم به پرسیدنشون باز نمیشد موتور رو که اوردن سوارش شدیم و حرکت کردیم ...

[Nimue]

مثل همیشه عالی بود
ادامه ادامه

[my name is alice]

قسمت نهم :

درحالی که مایک روی موتور نشسته بود منم پشت سرش نشسته بودم و دستامو دور کمرش حلقه کرده بودم انقد ترسیده بودم که همه ی تنم یخ

زده بود هنوزم تو شوک بودم ، مایک هر از گاهی سرشو کج میکرد و منو میپایید، نگرانم بود ، از چشاش کاملا معلوم بود،بلاخره وارد جاده

شدیم و با تمام سرعت حرکت کردیم طرف شهر ، به شهر که رسیدیم پرسید : ادرس خونتون کجاست؟ادرسو بهش دادم و رسوندم دم در خونه

،با تعجب نگاه کرد و گفت تو یتیمخونه زندگی میکنی؟گفتم اره ، میشه یکم صبر کنی ببینم مارتا برگشته یا نه؟گفت باشه فقط سریع چون باید

برگردم،سریع دوییدم داخل و رفتم طبقه ی دوم و ... خدای من اینجا چه خبره؟ همه جا به هم ریخته بود ، بچه ها نبودن، ای خدا نفسم داره بند

میاد ، بچه ها کجان؟دوییدم سمت دسشویی ها و حمو م و اشپز خونه ، هیچ جا نبودن ، با اضطراب دوییدم سمت در ، دیدم مایک هنوز اونجاس

، رفتم طرفشو با گریه گفتم : بچه ها نیستن ، مارتا هم نیست، حالا من چی کار کنم ، گفت اروم باش ، یعنی چی نیستن؟شاید رفتن بیرون، گفتم

نه نه مارتا قیبش زده بود ، بچه ها خونه بودن ، اتاقشون به هم ریخته ، گفته بودن یکی با زور مارتا رو برده ،  شاید جورج اینکارو کرده،

خدای من، اون از جون من چی میخواد،مایک گفت اروم باش،فک نکنم کار جورج باشه ، اون فقط تو رو میخواست بچه ها به دردش

نمیخورن،مایک گفت فعلا سوار شو میرسونمت خونه ی خودم اونجا میمونی ف من سعی میکنم پیداشون کنم ،مشکلی که نداری؟گفتم نه ممنون

خیلی ممنون ، گفت گریه نکن با گریه کردن هیچی حل نمیشه فقط ضعفتو نشون میدی، حالا بپر بالا وقت نداریم،سوار شدم و با سرعت حرکت

کرد سمت خونش، محله ی پایین شهر بود ، بعد از 10 دیقه رسیدیم ، تقریبا هوا داشت تاریک میشد ،وقتی رسیدیم دم درخونه گفت : اینجا تنها

نیستی، رفیق منم اینجاس ، اون کوره ، طبقه ی بالا میمونه کاری به کارت نداره فقط سر و صدا نکن از صدا خوشش نمیاد ، بهتره کاری به

کارش نداشته باشی، منم فردا بهت سر میزنم و امید وارم خبر خوبی برات داشته باشم، از خونه اصلا بیرون نرو اینجا محله ی خطر ناکیه ، تو

یخچال یه چیزی واسه خوردن پیدا میشه ، مواظب باش، من دیگه میرم ، گفتم باشه ممنون ، ببخش که برات دردسر درست کردم،تو هم مواظب

باش،گفت بیا اینم کلید اروم برو تو،شبم تو اتاق من بخواب، خب خداحافظ،گفتم باشه ممنون خداحافظ، و رفت ،منم کلیدو انداختم تو در و درو باز

کردم ...
 

[my name is alice]

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

 خونه ی مایک