زمان کنونی: 2024/11/06, 12:21 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/11/06, 12:21 PM



نظرسنجی: نظرتون راجب داستانم چیه؟
این نظرسنجی بسته شده است.
خیلی خوبه ادامه بده 100.00% 13 100.00%
بد نیست ادامه بده 0% 0 0%
این چیه ؟بدم اومد 0% 0 0%
افتضاحه بهتره دیگه ننویسی 0% 0 0%
در کل 13 رأی 100%
*شما به این گزینه‌ی رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.44
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)

نویسنده پیام
zahra mh
کاربر معمولی

*


ارسال‌ها: 54
تاریخ عضویت: Mar 2014
اعتبار: 38.0
ارسال: #11
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
وای خیلی خوب مینویسی بارم بنویس
2014/08/24 02:15 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
an Uchiha
شوالیه ی تبعیدی



ارسال‌ها: 2,631
تاریخ عضویت: Aug 2013
ارسال: #12
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
سلام، داستانت خیلی خوبه ممنون که لینکشو برام فرستادید.
اما میشه احساسات الیس را عمیق تر بیان کنید؟ داستانت قشنگ تر میشه...
2014/08/24 05:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #13
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
قسمت ششم :

رفتم طرف  بازار نمیدونم چش شده بود ، چرا اینطوری میکرد؟با خودم گفتم شاید از جای مارتا خبر داره و داره منو میبره پیشش،واسه همن رفتم دنبالش هوا خیلی سرد بود هر بار که گمش میکردم صدای میو میوشو میشنیدم

و میرفتم طرفش و دوباره فرار میکرد یه هو دیدم رفت تو یه کوچه ی خیلی تنگ و تاریک ،سرعتمو کم کردم، راستش یکم ترسیدم ، درحالی سعی میکردم گربه رو ببینم یه مه غلیظ اطرافمو میگرفت ، دیگه گربه دیده نمیشد

فقط صداش میومد ،میوووو،میووووو،انگاراز یه چیزی ترسیده بود ، هیچ صدایی نمیومد، اروم اروم قدم بر میداشتم بلاخره تونستم گربه رو ببینم اون رو به روم بود وایساده بود نگا میکرد مه کمتر شده بود به یه جای عجیبی

رسیدم انگار ریل قطار بود شبیه سالن انتظار قطار بود رفتم طرف گربه و گرفتمش تو بغلم و گفتم هی پسر چی کار میکنی؟چرا اوردیم اینجا؟تنش میلرزید،برگشتم که برم،که یه هو،صدای عجیبی شوکم کرد و منو سر جام

خشکوند،صدای جورج بود،برگشتم ، درسته جورج بود ،بهم نگا کرد و

گفت : آلیس تو اینجا چی کار میکنی؟

گفتم : خودتون اینجا چی کار میکنید؟مگه لندن نبودید؟چرا یه هویی؟اینجا؟اروم قدم برداشت و اومد طرفم و

گفت : تو باید با من بیای،

گفتم : چ،چ، چرا؟ک،ک،کجا؟

گفت : بعدا بهت میگم فقط با من بیا،راستش برام عجیب بود ،

گفتم : بگو چی کارم داری،کجا باید بیام؟

گفت : بس کن دختر من که بدتو نمیخوام.

گفتم : ولی من با تو نمیام لطفا بزار برم بعدا میبینمت ، برگشتم که برم ولی ...

ولم کنید،ولم کنید،شما کی هستید ؟جورج کمکم کن ، جورج اینا کین؟با من چی کار دارن؟ (یه نفر از پشت دستامو قفل کرده بود و نمیزاشت حرکت کنم )

جورج گفت : بهت گفتم باید با من بیای

پرسیدم : اخه چرا؟چرا جورج؟من چی کار کردم باهات ؟

هیچی نگفت با سر اشاره کرد به اون مرد و منو کشوندن تو ماشین، یه پارچه ی سیاهم بستن به چشام ، خیلی ناامید بودم تنها کسی که داشتم باهام اینطور کرد،اصلا نمیتونستم بفهمم چرا.جورج کنارم نشسته بود

اروم گفت : نترس آلیس جای بدی نمیری،چیزی نگفتم یعنی اصلا نمیتونستم چیزی بگم ...

 
2014/08/24 05:59 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #14
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/08/24 06:08 PM، توسط my name is alice.)
2014/08/24 06:06 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
minerva
کاربر معمولی

*


ارسال‌ها: 83
تاریخ عضویت: Jul 2014
اعتبار: 60.0
ارسال: #15
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
واااااااااااااااااااااااای
افریییییییییییییییییییین
از من خیلی جلوتری
البته من سرعتتو میشناسم
ایول دوست خودمه
2014/08/24 06:37 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Nimue
They see me skating,They hatin'



ارسال‌ها: 397
تاریخ عضویت: Apr 2014
اعتبار: 94.0
ارسال: #16
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
وااااااااااااای داستانت خیلی عالیه
میشه یه سوال بپرسم؟
داستانشو از یه بازی کپی کردی؟
با توجه به عکسات گفتم
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/08/24 06:48 PM، توسط Nimue.)
2014/08/24 06:45 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #17
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
داستانش واسه خودمه ولی عکسا واسه بازیه ،راستش بازی محتوای ترسناکی داره و با خشونته ولی داستان من قراره رومانتیکم باشه
ولی کپی نیست عزیزم
2014/08/24 06:51 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Nimue
They see me skating,They hatin'



ارسال‌ها: 397
تاریخ عضویت: Apr 2014
اعتبار: 94.0
ارسال: #18
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
(2014/08/24 06:51 PM)my name is alice نوشته شده توسط:  داستانش واسه خودمه ولی عکسا واسه بازیه ،راستش بازی محتوای ترسناکی داره و با خشونته ولی داستان من قراره رومانتیکم باشه
ولی کپی نیست عزیزم
الان که فک کردم دیدم اره من بازیشو برای پلی استیشن دارم
ولی داستانش همش خون و خون ریزیه ولی مال تو خیلی فرق داره
به هر حال خیلی قشنگهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2014/08/24 06:53 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
zahra mh
کاربر معمولی

*


ارسال‌ها: 54
تاریخ عضویت: Mar 2014
اعتبار: 38.0
ارسال: #19
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
وای خیلی قنشنگه بقیشم بزار لطفا
2014/08/24 10:24 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
my name is alice
دختر مرموز پارک انیمه

*


ارسال‌ها: 30
تاریخ عضویت: Aug 2014
اعتبار: 64.0
ارسال: #20
RE: alice madnes return (الیس و جنون بازگشت)
قسمت هفتم :

بلاخره ماشین وایساد بعد از حدود نیم ساعت راه رفتن بلاخره وایساد،ترس عجیبی همه ی وجودمو فرا گرفته بود با اینکه تا امروز به جوجر خیلی اعتماد داشتم ولی با اصرار به اینکه باهاش بیام یه جورایی ازش ترسیدم ،

جورج پارچه ی دور چشامو باز کرد  منم با ترس و اضطراب چشامو اروم باز کردم،اطرافمو نگاه میکنم یه منظقه خارج از شهر بود یه خرابه دیده میشد و چند تا درخت با خودم فک میکردم اینجا کجاس و چرا منو اوردن

اینجا؟ولی به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم؛تا اینکه راننده ی ماشین پیاده شد و اومد طرف من و در رو باز کرد و گفت پیاده شو،خدایا خیلی میترسم،اروم پیاده شدم،جورج هم پیاده شد،جورج به راننده گفت :تو ببرش من کار دارم

برمیگردم ،مراقبش باش،گفت بله رئیس،محکم بازومو گرفت و گفت دنبالم بیا،درحالی که به جورج خیره شده بودم و اون مرد هم منو میکشید،دست خودم نبود گریم گرفت و اروم اشکای گرمم از روی گونه هام می

افتادن،باورم نمیشد،من خیلی به جورج اعتماد داشتم.جوجر هم در حالی که انگار از کاراش خجالت میکشید سوار ماشین شد و رفت،من موندم و یه دنیا ترس و دلهره،محکم دستمو میکشید منو طرف اون خرابه میکشید،یه لحظه

به فکرم اومد که فرار کنم در حالی که خیلی هم میترسیدم دستمو محم از دستش کشیدم و دوییدم یه طرف دیگه درحالی که گریه میکردم و منتظر بودم یه کمکی بهم بشه ولی نمیدونستم کدوم طرف برم همه جا فقط و فقط بیابون

بود،یه لحظه فک کردم اون مرد چرا دنبالم نمیاد،بهش نگا کردم دیدم سرجاش وایساده و به من خیره نگا میکنه،فهمیدم که هیچ راهی واسه فرار نیست،اروم با زانو نشستم زمین و شروع کردم به گریه کردن ،وقتی چشامو باز

کردم دیدم وایساده جلوم ودستشو دراز کرده که بلندم کنه ،خودم بلند شدم و گفتم : تو رو خدا بگو با من چی کار دارید؟چرا منو اوردی اینجا؟ گفت: همه چیو میفهمی فعلا فقط دنبالم بیا ،نترس جایی نیست که برات خطری داشته

باشه ، رئیس بد تو رو نمیخواد،دنبالم بیا،از روی اجبار افتادم دنبالش،به خرابه که رسیدیم ، گفت همین جا وایسا ،رفت جلو تر و یه هو با صحنه ی عجیبی مواجه شدم ، یه در مخفی بود که باز شد و انگار به یه زیرزمین راه

داشت، انگار رمز داشت ، بهم نگا کرد و گفت دنبالم بیا،اومدم نزدیک تر و از پله ها پایین رفتیم همینطور که پایین تر میرفتیم ترس و دلهرم بیشتر میشد ، بلاخره به اخر پله ها رسیدیم هواش مرطوب بود ، خیلی تاریک بود از

یه راهرو رد شدیم و به یه در دیگه رسیدیم مرده در رو باز کرد و ...

یه سالن بزرگی بود،عجب تشکیلاتی،برام خیلی عجیب بود،راستش ترس رو فراموش کردم و محو این سالن شدم ،اروم راه افتادیم ،وقتی وارد سالن شدیم تازه فهمیدم این تشکیلات چیه،راستش خیلی تعجیب کردم اصلا باور

نمیشد،اطراف رو نگاه میکردم

هر طرف سالن تعدادی پسر جوون داشتن یه فعالیتی میکردن،وقتی من وارد شدم ،یه هو همگی کارشونو ول کردن و به من خیره شدن ، یکم ترسیدم ،خیلی زیاد بودن ،و ابزارشون... تفنگ و یه سری چاقو های کوچیک ،یه

چیزایی که من تا حالا ندیده بودم ، و،و، یه عالمه نارنجک و بمب دست ساز ،اینجا چه خبر بود؟اینا خودشونو واسه چی اماده کرده بودن؟و اینکه من اینجا چی کار میکنم ؟

 
2014/08/25 09:29 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بازگشت به گذشته Dazai.B 7 1,647 2016/12/17 06:30 PM
آخرین ارسال: Dazai.B
zتوجه بازگشت حادثه (۱۶-) اسپرینگ ولد 5 1,545 2015/06/04 09:01 PM
آخرین ارسال: اسپرینگ ولد
zجدید داستان بازگشت دابل اس JI MIN 10 10,483 2015/03/26 03:06 AM
آخرین ارسال: JI MIN
  بازگشت به آینده SĪĿƐИƇƐ 74 17,727 2014/10/04 09:34 AM
آخرین ارسال: miko
  سفر بدون بازگشت Vampire 10 2,753 2014/08/25 12:48 PM
آخرین ارسال: Nazi MF



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 35 مهمان