اینجا داستان های فولکوریک ژاپن رو ترجمه میکنم و میذارم
اولین داستان: Nezumi no Yomeiri (ازدواج موش)
روزی روزگاری، یه خانوادۀ ثروتمند موش زندگی میکردن. اونا یه دختر جوون داشتن که پدر و مادرش خیلی بهش افتخار میکردن.
یه روز پدر موشه به همسرش گفت: «مگه ما نمیخوایم دخترمون با بهترین فرد این دنیا ازدواج کنه؟ کی میتونه بهترین فرد دنیا باشه؟». مادر موشه جواب داد: «او باید آقای خورشید باشه که هر روز کل دنیا رو از بالای آسمون روشن میکنه.»
پس مادر موشه و بابا موشه رفتن پیش آقای خورشید و بهش گفتن: «آقای خورشید، شما بزرگترین فرد این دنیا هستین، آیا با دختر زیبا و جوون ما ازدواج میکنین؟ ما میخوایم اون با بهترین فرد دنیا ازدواج کنه»
ولی آقای خورشید جواب داد: «مسلماً من بزرگترین فرد دنیا نیستم، اون آقای ابره که هر چقدر من سعی میکنم دنیا رو روشن کنم وقتی اون پیداش میشه به سادگی منو پشت خودش مخفی میکنه»
1.gif (اندازه: 60.91 KB / تعداد دفعات دریافت: 55)
بنابراین اون دوتا پیش آقای ابر رفتن و بهش گفتن: «آقای ابر، به ما گفتن که شما قویترین فرد دنیا هستن، لطفا با دخترمون عروسی کنین».
آقای ابر جواب داد: «ولی کسی از من قویتر هم وجود داره، اون آقای باده. هر چقدر من سعی میکنم که آسمون رو بپوشونم، او به سادگی منو کنار میزنه»
02.png (اندازه: 125.68 KB / تعداد دفعات دریافت: 54)
مامان و بابا موشه از آقای ابر خداحافظی کردن و پیش آقای باد رفتن
3.gif (اندازه: 64.96 KB / تعداد دفعات دریافت: 54)
-: «آقای باد، شما قویترین فرد دنیا هستین، آیا با دخترمون عروسی میکنین؟»
-: «ممنون، ولی یکی از من قویتر هم وجود داره»
-: «اون کیه؟»
-: «آقای دیواره! هر چقدر زور بزنم نمیتونم اونو از سر راهم کنار بزنم»
4.gif (اندازه: 39.54 KB / تعداد دفعات دریافت: 52)
بابا و مامان موشه پیش آقای دیوار رفتن و بهش گفتن: «لطفا با دخترمون ازدواج کن، ما میخوایم دخترمون با بهترین فرد دنیا ازدواج کنه تا خوشبخت بشه»
-: «شما اشتباه میکنین، اگه موش ها توی من لانه بسازن، من پر از سوراخ میشم. بزرگترین توی این دنیا موشها هستن»
-: «پس ما قویترین ها در دنیا هستیم»
5.gif (اندازه: 53.75 KB / تعداد دفعات دریافت: 52)
مامان و بابا موشه به خونه برگشتن و گفتن: «خب در آخر مشخص شد که ما قویترین ها در دنیا هستیم. موش چوسوکه Chusuke همسایه بدرد دخترمون میخوره، اگه دوست داشته باشن، میتونن باهم ازدواج کنن.»
در پایان چوسوکه موشه و دختر موشه با هم ازدواج کردن و سه روز و سه شب رو جشن گرفتن و تا آخر عمرشون به خوبی و خوشی زندگی کردن