زمان کنونی: 2024/06/13, 04:44 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/13, 04:44 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 22 رأی - میانگین امتیازات: 4.59
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت آلمان

نویسنده پیام
ناتوروزا
NOTHING ON MY WAY

*


ارسال‌ها: 122
تاریخ عضویت: Jan 2013
اعتبار: 176.0
ارسال: #61
RE: بازگشت آلمان
خیلی جالب بود داش امیدوارم بتونم مثل همین داستان طراحی کنم بزارم اینجامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/05/22 10:35 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #62
RE: بازگشت آلمان
ببخشید دیر شد داستان یه مقدار باید تغییر میدادم واسه همین.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


ریچارد«اما پسرم تو واقعا عالی بازی کردی از اون گذشته تو با بازی هم تیمیهات هم آشنایی کامل رو نداشتی به نظرم ...»
اشنایدر«من از شما همچین توقعی نداشتم پدر،شما هیچ وقت به من ارفاق نمیکردین و حتی بیشتر از بقیه به من سخت میگرفتین،اما بعد از اون اتفاقات دائما نسبت به من حس ترحم دارین.»
ریچارد«این چه حرفیه که میزنی کارل؟!حالا برو بشین تو ماشین که باید بریم.»
اشنایدر«من پیاده برمیگردم.»
ریچارد«اما پسرم تو خسته ای و باید استراحت کنی»
اشنایدر«آه ه ه باید فکر کنم پدر...»
ریچارد با دیدن حال اشنایدر تصمیم گرفت اونو به حال خودش رها کنه و با ماشین به خونه برگشت.اشنایدر در راه برگشتنش مدام به فلیشر فکر میکرد.
اشنایدر«مگه میشه؟چطور کسی میتونه همچین قدرت و مهارتی داشته باشه.دلم نمیخواد قبول کنم که از من بهتره اما هست.بهتر بگم من در برابر اون هیچی نیستم.اما چرا؟مگه تمرینات من کافی نبودن،چند سال پیش هیچکس حتی نمیتونست از نظر سرعت با من رقابت کنه اما اون پسر...»زمان گذشت و اشنایدر روزها و شبها رو تو اتاقش سپری میکرد.تا اینکه یه روز پستچی نامه ای برای اون آورد.نامه از کشور انگلیس بود و اشنایدر نمیدونست چه کسی نامه رو فرستاده.نامه رو که باز کرد گلبرگهای خشکیده اقاقی بیرون ریختن و عطرشون فضای اتاق رو پر کرد.اشنایدر چن لحظه ای به فکر فرو رفت و گلهای خشکیده رو بو میکرد.تا اینکه با سر و صدای اطرافیان فکرش پاره شد.
«کی فرستاده؟بگو از کجاس ....»
ریچارد«پسرم نامه از طرف کیه؟»
اشنایدر«هی هیچکی پدر...یکی از دوستای قدیمیه»
نامه از طرف الی دوست دوران کودکی اشنایدر بود.الی حدود 10 سال قبل به خاطر کار پدرش مجبور به ترک آلمان شده بود و از اون موقع دیگه خبری از اشنایدر نداشت البته هر از چند گاهی با تلفن یادی از هم میکردن اما خیلی کوتاه.اشنایدر هم از اون بی خبر بود و این مدت گاهی به عکسی که با الی و گرفته بود نگاه میکرد و یاد بچگیهاش می افتاد.زمان نسبتا زیادی گذشته بود اما اشنایدر با دیدن و بوییدن گلهای اقاقی همه چیز براش تازه شده بود.اشنایدر بی صبرانه منتظر بود تا ببینه الی براش چی نوشته و به اتاقش برگشت و شروع به خوندن نامه کرد.
«کارل عزیز سلام.
امیدوارم بعد از گذشت این چند سال هنوز منو به عنوان نزدیکترین دوستت بشناسی.قلب من همیشه جای تو بوده و هست.امیدوارم حالت از زمانی که تازه به هوش اومده بودی بهتر شده باشه و نامه من رو بتونی خودت بخونی،میدونم قویتر از اون چیزی هستی که دکترا فکر میکنن.اگه این نامه رو داری میخونی یعنی من نزدیک به یه هفته دیگه اونجام.پس روز...ساعت... من جای همیشگی منتظرتم.دیر نکن و مواظب خودت باش»
بعد از خوندن نامه انگار اشنایدر دوباره متولد شده بود.خیلی دلش برای الی تنگ شده بود،آرزو میکرد هر چی سریعتر زمان بگذره و بتونه اونو ببینه.بالاخره روز موعود رسید و اشنایدر رفت سر قرار.اما کسی اونجا نبود.منتظر شد تا الی برسه.10 دقیقه ای گذشت که یهو یه نفر از پشت دستشو روی شونه ی اشنایدر گذاشت.
الی«ایندفه هم تو زودتر رسیدی»
اشنایدر«الی!!!خوشحالم که میبینمت.چی شد که برگشتی؟بقیه خانوادت چی؟اونا هم اومدن یا تو تنهایی؟»
الی«اوه.بزار برسم بعد سوال پیچم کن!»
اشنایدر«ب..ببخشید حواسم نبود.خیلی زود گذشت انگار همین دیروز بود که با گریه از هم خداحافظی کردیم.فک نمیکردم بتونم دوباره ببینمت.تو این مدت چقد عوض شدی.»
الی«آره دیگه،به قول انگلیسیا time flies تو هم خیلی تغییر کردی.»
اشنایدر«خب...چی شد که برگشتی»
الی«خب،به خاطر شغل پدرم دوباره برگشتیم.»
اشنایدر«یعنی نمیخواین بمونین؟»
الی«معلوم نیست.شاید...حالا این حرفها رو ولشون کن از خودت بگو.»
اشنایدر«فک میکنم قسمتهای مهمشو تو روزنامه خونده باشی و یا از پدرم شنیده باشی.بعد از اونم که اتفاقی نیفتاده.فوتبال حرفه ای رو هم دیگه دارم کنار میزارم و برای خودم بازی میکنم»
الی«چی؟!خدای من!درست میشنوم.؟!اشنایدر واقعا تو میخوای فوتبالو ول کنی؟!شایدم میخوای منو سر کار بزاری کلک.تو دبیرستانهای اونجا همه از امپراطور فوتبال صحبت میکردن.مگه میشه امپراطور تاجشو بزاره زمین؟»
با شنیدن این جملات لیلی،اشنایدر چن لحظه ای ساکت شد.و بعد با الی در مورد اتفاقاتی که تو اون چند سال افتاده بود شروع به صحبت کرد.الی صمیمیترین دوستی بود که اشنایدر داشت برای همین علت خداحافظی خودش با فوتبال رو به اون گفت.الی با شنیدن حرفهای اشنایدر ساکت بود و چیزی نمیگفت.و بعد از تموم شدن حرفهای اشنایدر شروع به صحبت کرد.
الی«تو خیلی عوض شدی کارل.با اون چیزی که من ازت میشناختم خیلی فرق کردی.کارلی که من میشناختم کسی نبود که به این راحتی تسلیم شه.تو هنوز تا مسابقات جام جهانی 6 ماه وقت داری و میتونی تو این 6 ماه همه چی رو عوض کنی.»
اشنایدر«منم دلم میخواست که بتونم اما نمیشه.»
الی«به من نگو نمیشه.چون نمیشه برای تو هیچ وقت معنا نداشته.بازیت با ژاپن رو یادته؟اون دوست ژاپنیت واک...واکابایاشی،فک میکنی بتونی موقع جام جهانی تو چشاش نگاه کنی؟»
اشنایدر«متاسفم»
به این شکل اولین دیدار الی و اشنایدر بعد از حدود 10 سال با تلخی به پایان رسید.
شب که شد صحبتهای الی به اشنایدر اجازه خواب رو ندادن.
اشنایدر«شاید الی راست میگه،چقد وخته که از واکی بی خبرم.وقتی بیشتر به این ماجرا فک میکنم میفهمم حق با پدر و الیه.من باید تا جام جهانی امسال خودمو آماده کنم.اما چجوری.»
اشنایدر تا صبح نخوا بید و صبح زود به الی تلفن زد.
اشنایدر«سلام الیزابت.من به حرفایی که زدی فکر کردم.همین امروز دارم به ژاپن میرم.اینو به خانوادمم نگفتم.چون دوس ندارم کسی اینو بدونه.ممنون از راهنماییت.برای جام جهانی من تو ژاپن منتظر تو و بقیه هستم.»
الی«امیدوارم موفق باشی کارل من برات دعا میکنم.»
وبعد از این تلفن اشنایدر با اولین پروازی که جای خالی داشت راهی
ژاپن شد...

پایان قسمت 8


دوستان نظر یادتون نره
2013/05/23 02:36 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Sanae(+2.0) ، Mohabat69(+2.0) ، ناتوروزا(+1.0) ، yotab(+2.0) ، ramin 99(+2.0) ، nig(+2.0) ، داوود74(+1.0) ، shezen(+2.0) ، levin(+1.0) ، ♥MATSUYAMA-KUN♥(+2.0) ، xBeHnaMx(+2.0)
mahya ozora
.:Panda:.



ارسال‌ها: 996
تاریخ عضویت: May 2013
اعتبار: 673.0
ارسال: #63
RE: بازگشت آلمان
واي خيلي قشنگهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مخصوصا الان كه الي هم وارد داستان شدهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/05/23 10:24 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+1.0)
nig
.



ارسال‌ها: 1,430
تاریخ عضویت: Dec 2011
اعتبار: 526.0
ارسال: #64
RE: بازگشت آلمان
به ژاپن میره واکی رو ببینه؟ اونم بی خبر؟ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه کاش ما هم می تونستیم بی خبر بذاریم بریم پیش دوستامونمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
به هر حال باحال بودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مخصوصا الان که این دختره اومده وسط . الی... می خوام در باره ش بیشتر بدونممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/05/23 02:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+1.0)
ramin 99
the memories



ارسال‌ها: 7,202
تاریخ عضویت: Jun 2012
اعتبار: 1273.0
ارسال: #65
RE: بازگشت آلمان
خیلی داره هیجان انگیز میشه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
نقل قول: تو دبیرستانهای اونجا همه از امپراطور فوتبال صحبت میکردن.مگه میشه امپراطور تاجشو بزاره زمین؟»
با این نوشته خیلی حال کردم مگه میشه امپراطور تاجشو بزاره زمین مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/05/23 05:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+1.0) ، داوود74(+1.0)
داوود74
اخراج شده



ارسال‌ها: 130
تاریخ عضویت: May 2013
ارسال: #66
RE: بازگشت آلمان
سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما دوستان عزیز من امروز عضو شدم و کل این داستانو هم امروز خوندم واقعا زیباست و منتظر قسمت بعدی هستم
2013/05/23 05:34 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+1.0)
sara.gh.1372
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 10
تاریخ عضویت: May 2013
اعتبار: 12.0
ارسال: #67
RE: بازگشت آلمان
سلام اشنايدره عزيز داستانه قشنگتو تا پايان خوندم

خوب بود

و اما انتقاداته من دوسته خوبم

ببين كله داستانت موضوع و پيش زمينه ي جالب و خوندني داره اما
اما
تو ادا كردنه جزئيات بايد بيش از پيش دقت كني
همه چي يهو عوض ميشه و با ابهام

اشنايدر بيهوش ميشه
يكي ديگه به جاش مياد جاشو ميگيره
به هوش مياد
كاپيتان و ستاره ي سابقه آلمان هيچ كس به ديدنش نمياد كه هيچ تازه همه از نبودنش خوشحالم هستن
خيلي ديگه دور از واقيته
ميدوني تخيل تنها چيزيه كه يه داستان رو از واقعيت جذابتر ميكنه
اما تو هر چيزي اعتدال بهترين امره
داستانت نياز به يه تغييره هيجان انگيز داره
درسته اشنايدر عاشقه فوتباله اما بنظرم اگه زندگيه شخصيشو پر رنگتر كني جالبتر بشه
مثلا با الي وارده يه رابطه ي عاطفيه قوي بشه و اين عشق شكست ناپذيرش كنه قهرمان بشه اما اينبار دليلش بهترين شدنو خود خواهي نباشه بلكه از خود گذشتگي براي عشق باشه

و اينكه رقباشو انقدر بزرگشون نكن چون اينجوري وقتي اشنايدر بهشون برسه خيلي يجوري ميشه

البته هرجور خودت صلاح ميدونيا چون با اين داستان عالي كه نوشتي نظر دادنه آدماي بي تجربه اي همچون من درست نيست

ولي چون برام مهم بود نظرمو گفتم

ممنون بخاطره وقتو حوصله اي كه ميزاريو بخاطره ماها اين داستانو با زحمت بسيار مينويسي
چون جدا كاره سختيه

خسته نباشي
2013/05/26 11:28 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Schneider(+2.0)
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #68
RE: بازگشت آلمان
مرسی از وقتی که برای خوندن داستان گذاشتی و انتقاد سازنده ای که کردی.نقدت کاملن درسته و هیچ مخالفتی باهاش ندارم.اما من به دلیل این که میخواستم داستان بیشتر شبیه خود مانگا یا انیمه کاپیتان سوباسا(چه از نظر تخیل و چه از نظر روایت داستان) باشه خیلی جاها رو بالاجبار اینطوری نوشتم اگه نه میشد داستان رو به شکل دیگه ای بنویسم که این نکات توش بیشتر رعایت بشه.اما حس میکنم طرفدارای انیمه کاپیتان سوباسا اینجوری بیشتر بپسندنش.به هر حال منم یه نویسنده حرفه ای نیستم و قطعا اشتباهات زیادی دارم البته همچین نقدهاییه که میتونه اثر مثبتی روی هر نویسنده ای داشته باشه.
نقل قول: البته هرجور خودت صلاح ميدونيا چون با اين داستان عالي كه نوشتي نظر دادنه آدماي بي تجربه اي همچون من درست نيست
چه حرفیه که میزنی!!داستان من بدون خاننده ها و نظراتشون هیچ ارزشی نداره و در حقیقت خاننده های داستان هستن که ارزش دارن.

از نقدی که کردی صمیمانه متشکرم چون میتونه به من در قسمتهای بعدی کمک کنه.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/05/27 10:22 PM، توسط Schneider.)
2013/05/27 05:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : sara.gh.1372(+1.0)
داوود74
اخراج شده



ارسال‌ها: 130
تاریخ عضویت: May 2013
ارسال: #69
RE: بازگشت آلمان
داش اشنایدر میگم این داستان کلا چند قسمته؟؟
2013/06/13 12:15 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Schneider
Kaiser Soze



ارسال‌ها: 792
تاریخ عضویت: Oct 2011
اعتبار: 1021.0
ارسال: #70
RE: بازگشت آلمان
دقیقشو نمیدونم اما حد اقل 4-5 قسمت دیگه داره که انشالله بعد از اینکه خونه رو عوض کردیم میزارمش.
2013/06/13 03:09 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان