ایفای نقش خیالی "کریسیتال"

[2rsa]

 دنیرا
شمشیرو برمیدارم و جلو گردم ندیمه ی مامان میگیرم:رتو هم بهتره دهنتو ببنذ-_-»

[shizuko yagami]

-وایی!دارسی...
سرمو به سمت یکی از خدمتکارا برگردوندم:منتظر چی هستی؟(قصریا خیلی نازک نارنجینمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

[dot.]

دارسی:
مامان همیشه به من سخت میگرفت، کم پیش میومد مهربون بشه. با تعجب و خوشحالی به دستمال نگاه کردم:"ممنون...ببخشید....

[ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ]

(آفرودیته) نفس عمیقی کشیدم و سرمو تکون دادم.
+ خیلی خب! من منتظر پیشنهاداتون واسه رد شدن از جلوی چشم نگهبانا هستم!

[dot.]

دارسی:
یکی از راه هایی که قبل توسط دایانا کشف شده بود رو لو دادم:"از در مخفی توی باغ بریم."

[2rsa]

 چندتا گونی برنج برداریم بگیم خدمتکاریممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
البته پیشنهاد دارسی خوبهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ]

(آفرودیته)
رو سر دایانا دست کشیدم و گفتم : خلاقانس! مخصوصا واسه یه شاهزاده خانم باوقار!
خیلی خب دارسی. راهو نشون بده!

[dot.]

دارسی:
از اینکه تعریفم نکرد یکم دلخور شدم، ولی تعظیم دلبرانه ای کردم و با دست راهو نشون دادم:" از این طرف، خانم ها."

[shizuko yagami]

برای نشون دادن قدر دانیم لبخند زدم و :بریم!

[ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ]

(آفرودیته) از حرف دنیرا خندم گرفت و گفتم : شباهت خیلی زیادی به بچگی های مادرت داری مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دستمو رو شونه ی دارسی گذاشتم و به خودم نزدیک ترش کردمو گفتم : حسادت نکن دارسی! بعد سرمو بهش نزدیک تر کردم و آروم در گوشش گفتم : میدونی که از خواهرات بیشتر دوست دارم!