ایفای نقش خیالی "کریسیتال"

[dot.]

بعد از چندثانیه دفاع طولانی شمشیرش رو پس زدم.زور داشت.زورش جدا زیاد بود.
گارد حمله گرفتم ، مردم من رو تشویق میکردن، قهرمانشون بودم.

[Dexeed]

شمشیر رو بردم بالا و به سمتش حمله کردم سعی کردم شمشیر رو رو سرش فرود بیارم

[shizuko yagami]

(میشه دخالت کنم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه جنگتونو نمی خواید زارید واس مسابقه؟)
خدایا اون جدا میخواد چیکار کنه؟

[Dexeed]

(دخالت کن داستان جال تر میشه )

[dot.]

جاخالی دادم و جلوی دهن دایانا رو گرفتم:"ورود به رینگ ممنوعه خانم."
(کسی از هویت اصلی گردباد خورشید خبر نداره! هزار بار! )

[lily]

رامونا :
ای بابا داشت به جاهای جالبش میرسید. رفتم و وسط رینگ نشستم.

[Dexeed]

(دیگه صداتو فک کنم بتونه بشناسه دارسی جان اون بالا گفت صدای نی سان رو شنیدم)
خودمو یه ذره عقب کشیدم
گفتم: نه...مگه مهم هم هست که با کی میجنگم

[shizuko yagami]

(راس میگه)
-چی؟نمی خوای...
لعنتی این چه مرگشه!
عقب کشیدم.می خواد چه غبطی بکنه...
"عصبی و آشفته بودن...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه"

[dot.]

دست دایانا رو گرفتم و از رینگ بیرونش بردم:"من کس خاصی نیستم خانم."

[Dexeed]

*اگه خودمو با مبارزه با ادم اشتباه تو  دردسر بندازم اوضاع خراب میشه..*
شمشیر رو به طرف حریفم گرفتم
گفتم: تو کی هستی؟