ایفای نقش خیالی "کریسیتال"

[dot.]

دارسی:
با خوشحالی به یه شیرینی فروشی نگاه کردم:"مامان من میرم اونجا!"
و دستش رو ول کردم. شیرینی ها خیلی جذاب بود...
_چی؟!
از توی شیشه مغازه یه پسر رو دیدم که انگار_کمرنگ_بود.

[ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ]

توجه یکم اون طرف جلب شد. اخمام رف تو هم ولی بعد نیشخندی به پهنای صورت زدم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دیدم که دارسی مشغول تماشای شیرینی هاست. رفتم سمت آهنگری ای که دخترارو از دور جلوش دیدم. پشت دایانا ظاهر شدم با جدیت گفتم : اهم...

محتوای مخفی (Click to View)

یاه یاه مامانت مچتو وسط ارتکاب جرم گرفت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[dot.]

_چرا این کمرنگه..؟
اب دهنم رو قورت دادم و بهش نزدیک تر شدم.

[shizuko yagami]

سرمو برگردوندم.قلبم وايساد:وايي...مامان...
راينر به آرومي به من و مامانم نگاه كرد.

[lily]

رامونا :
همونطور که اطراف رو نگاه میکردم متوجه یک پسر شدم که بهم نگاه میکرد. منم بهش نگاه کردم. این کیه ؟ شاید خوب باشه اگه برم توی جسم این ! اما باید کمی بیشتر زیر نظر داشته باشمش !

[dot.]

_امم...آقا پسر حالت خو_
وقتی دستم رو گذاشتم رو شونش، دستم رفت پایین، از توی بدنش رد شد!

[lily]

رامونا :
دستشو گذاشت روی شونم ولی بر خلاف چیزی که انتظار داشت دستش از توی بدنم رد شد !
حالا باید چیکار میکردم ؟
از اونجایی که میتونستم با اراده ی خودم کاری کنم دیگران نبیننم و هول شده بودم کاری کردم که دیگه نتونه ببینم !

[dot.]

_ها؟ هه؟ چی شد؟
غیب شده بود.حتما توهم زدم،یعنی اگه از مردم عادی بودم همچین فکری میکردم.ولی من میدونستم یعنی چی...یعنی...
_هی بیاین بریم! شوالیه رهگذر اونجاست!
_شوالیه رهگذر..؟

[ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ]

(آفرودیته)
+ شاهدخت حتما توضیح خوبی باید داشته باشن.
دستمو گذاشتم رو شونه ی دایانا و گفتم : شاهزاده خانوم نمیخوای بگی اینجا چه خبره؟!

[lily]

رامونا
پسر که به نظر داشت فکر میکرد توجهش به مردی که گفت: ( شوالیه رهگذر اونجاست.) جلب شد. من هم دنبال مرد رفتم تا ببینم شوالیه رهگذر کیه.