ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[Miikasa Ackerman]

:با کیتار و هیتارا و جان دارن قهوه میخورنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Death]

Spoiler (Click to View)

من مال هیچکس نیستم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

جان مصون از جادو واسه همین همین جادو روش اثر نداره ....
________________________________________________________________________________​____________________

رو به پرس و کیتی ... شما ها بعدا خودتون منظور من رو میفهمین .....
رو به کیتارا : تو هنوزم وقت داشتی که بین انسان و شیطان یکیش رو انتخاب کنی ولی شیطان رو انتخاب کردی درست عین پدرت ....
اون از من خواست تا شما رو نکشم ... ولی الان قضایا فرق کرده .... به جای دیگر تلپورت می کنم ... و حین تلپورت به کیتارا می گویم تو هم برگرد ...
کار ما اینجا تمومه ....

[white knight]

محتوای مخفی (Click to View)

با اجازه پرسیلا نیز شیلد دارد که اینگونه کنترل هارویش موثر نیستمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه به بیو مراجعه کنید

هیچی نمیگم فقط خیلی محکم به کیتارا نگاه میکنم...

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

(2016/06/22 11:29 PM)'Miikasa Ackerman' نوشته شده توسط:  :با کیتار و هیتارا و جان دارن قهوه میخورنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

 

نگران میگویم : منظورت چیه ؟!!

 

[Miikasa Ackerman]

:دارن دعوا میکنن،شاید همو کشتن،شاید رو به مرگن،کلی احتمال هستمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

ادامه میدهم:اونا رفتن ... پرس به جان حمله کرد بعد هیتارا و کیتارا به اونجا رفتن....
نگران نباش...بیاین با هم بریم .))محفظه ی ستاره ای را به سمت او پرتاب کردم و با هم به ان جا روانه شدیم ارورا هم با بال هایش به دنبالمان می امد.

[Aisan]

خیر من میخواهم انتقام بگیرم٬برای همین طعمه کیتارای
++++++++++++++++++++++++++++++
_خداحافظ پرس.....
و میروم تا به جان بپیوندم

[Hitara]

نفس به بیرون فوت کردم و به دنبال کیتارا رفتم و به او گفتم:بیا بریم...برای الان دیگه کافیه
همون لحظه برادرم پلامپتو آمد و با اون لحن شوخ همیشگیش گفت:به به ببین کی اینجاس... کیتارا ی بیمعرفت چیشده دیگه سراغی از ما ن میگیری
رو به برادرم گفتم : تو اینجا چکار میکنی؟
_ناکتیس منو فرستاده دنبال شما دوتا ...... کیتارا خانوم حالا تشریف میاورید؟

 

[Aisan]

بی حس پاسخ می دهم
_فعلا سرم شلوغه،هیتارا رو ببر اما هروقت وقتش شد صدات میکنم

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

اگر همان لحظه اولین کسی را که جلوی صورتم میاد نمیکشتم خیلی شاهکار کرده بودم ....
انقدر عصبانی بودم که نمیتوانستم موقعیت را به درستی تشخیص دهم ... 
عصبانی از دست دیگران که چطور پرسیلا را همانطور انجا رها  کرده بودند و نگران برای حالش ... 
بعد از دقایقی ماریا من و خودش را به ان مکانی اورد که به گفته ی خودشان پرسیلا و جان انجا بودند ...