ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[مین جی]

محتوای مخفی (Click to View)

بچه ها من بیوگرافیمو ویرایش کردم .اصلا میخوام گذشته اش پنهان بمونه و اون چیزی هم که قبلا نوشتم نباشه!

ماریا:خواهر...پرس که خواهرش نیست...پس خواهرش کیه؟... منظورشون رو متوجه نشدم!
ماتم برده بود... ارورا هم همین طور اما ... یه جوری شده بود...
پرس هم به سمت ان ها می رفت!

[Aisan]

در یک لحظه اوضاع بهم ریخت!
پرس را دیدم که به سمت جان یورش برد
و همان لحظه صدای آشنایی که نام مرا خواند،به سمتش چرخیدم:
_هیتارا!؟..

[Hitara]

هیتارا رو به کیتارا:من که بهت گفتم.....نباید به اینا اعتماد میکردی

 

[Death]

با دستم جلوی شمشیرش رو میگیرم .... 

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

میخواست فشار بیشتری وارد کنه که اونو با شمشیرش پرتاب میکنم به یه سمت دیگه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه دختر بچه هم پشتش بود ... قیافش خیلی اشنا میزنه .... 
ولی الان وقت ندارم باید به دنبال کیتارا برم که به من حمله میکنه ....

[Miikasa Ackerman]

"در میان ان هرج و مرج به جان نزدیک شدم،صدایم میلرزید ولی فریاد زدم:
بهت التماس کردم

[Hitara]

در همون لحظه هیتارا میره کیتارا رو بغل میکنه و میگه: دلم برات تنگ شده بود

 

[Aisan]

اشک هایی که در چشمم می جوشید،به آتش بدل شد:
_آره...اما میخوام ببینم این دونفر که سر من میجنگن،کدوم واقعا دوست منه!!؟؟گرچه دیگه همه چیز مشخصه...

[Aisan]

چشمم به مبارزه آن دو گرم است،هیتارا را در آغوش میفشارم و بعد میگویم:
_نگاشون کن

[Hitara]

هیتارا رو به کیتارا:میای از اینجا بریم یا می خوای انتقام بگیری.....اینو بدون هر کاری کنی من پشتتم

 

[Death]

(2016/06/22 10:47 PM)'Miikasa Ackerman' نوشته شده توسط:  "در میان ان هرج و مرج به جان نزدیک شدم،صدایم میلرزید ولی فریاد زدم:
بهت التماس کردم

 

ببخشید .... به من التماس کردی !؟ واسه چی !؟ مگه من باهات چیکار کردم ...!؟ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه