ایفا پاندای کونگ فو کار

[ⓜⓡ.TERABYTE]

اگوی 2 روز دیگه تا حمله مونده و اونوقت این این میگه اگه پو مرد برمی گرده و مزه می پرونه اونها لشکری آماده کردن مرگ تو مرگ بعد پو سوال می پرسه سریع تمرین کنید

[diana king]

پو:
من میگم اصلا لازم نیست تمرین کنیم...
بیاین ما بهشون حمله کنیم،شبانه و قبل از اینکه خودشون دست به حمله بزنن ما میریم سراغشون!
چطوره؟؟

[Ryoma]

تانگ فو که داشت جاسوسیه پو و دیگران رو می کشید متوجه حرف پو که گفت شب باید بهشون حمله کنین شد و سریع به قصر شن برگشت و گفت: بچه اونا از نقشه ی ما با خیر شدن به وسله ی اگوی لعنتی پو هم گفت که بهتره شب به ما حمله کنه اونا متوجه شدن باید اگوی رو بدزدیم و مخفی گاه رو عوض کنیم.

[ⓜⓡ.TERABYTE]

لک لک : از خواب بیدار شده و هی اگوی را صدا می کند: اگگوی ، استاد اگوی ، اگوی جان ، اگوی خوشگله ، اگوی کونگفویی ، اگوی برترین ، اگوی که مثله هیچکسی نیست ، خودشم داره نمره بیست ، اگوی گوگولی کل قصر رو می گرده و از کنار مجسمه استاد که رد می شه : وای لاک استاد بدون استاد! باید به بچه ها بگم به سمت بچه ها می رود و داستان را تعریف می کند با ریتب تند : من رفتم اگگوی رو صدا کردم گفتم اگگوی ، استاد اگوی ، اگوی جان ، اگوی خوشگله ، اگوی کونگفویی ، اگوی برترین ، اگوی که مثله هیچکسی نیست ، خودشم داره نمره بیست ، اگوی گوگولی ریتمش ارام می شود و نفس نفس می زند اما نبود تا اینکه کنار مجسمش لاکش رو بدون خودش دیدم فک کنم دزدیدنش مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[diana king]

پو با لحنی هیجان زده:
وای!وای!وای!
استادمون رو که مرده بود بعد زنده شد بعد هی مرد و هی زنده شد و ...اصلا هرچی! دزدیدن!
باید بریم و نجاتش بدیم...
حالا ای پنج آتشین...زود باشین بریم هم اگوی رو نجات بدیم و هم مردم رو از شر این ها خلاص کنیم!
بریم!
و در را باز می کند و به کوچه های تاریک و وحشتناک وارد می شود!

[Ryoma]

تانگ فو : اگوی رو بندازین تو اون طلسم
حالا باید مخفیگاهمون رو عوض کنیم چون تا هر لحظه دیگه پو و پنج آتشین میان زود باشین زود

[ⓜⓡ.TERABYTE]

اگوی در قصر شن بدون لاک : چرا بدون لاک من و آواردی ای ای ... یک پتوییی یک چیزی بدین به من

[aika_chan]



(2016/06/29 03:39 PM)diana king نوشته شده توسط:  پو با لحنی هیجان زده:
وای!وای!وای!
استادمون رو که مرده بود بعد زنده شد بعد هی مرد و هی زنده شد و ...اصلا هرچی! دزدیدن!
باید بریم و نجاتش بدیم...
حالا ای پنج آتشین...زود باشین بریم هم اگوی رو نجات بدیم و هم مردم رو از شر این ها خلاص کنیم!
بریم!
و در را باز می کند و به کوچه های تاریک و وحشتناک وارد می شود!

افعی:باز این پو رو جو گرفت!هعی!

[Ender Creeper]

هوندون:
یه فکری دارم! چه طوره به همون جایی بریم که کای ازش اومد! به فکرشون هم نمیرسه که رفتیم اونجا!

[diana king]

پو که کلی تنهایی و در تاریکی  رفته جلو ناگهان می فهمد پنج آتشین نیامده اند! به سرعت برمی گردد عقب رو به افعی می گوید:
جو چیه؟!
ولش کن اصلا...
شماها نمیخواین بیاین؟