ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[سهیل 21]

با اتش افزاری بهش حمله کردم
اما انگار خیلی قوی بود
( تو ی ذهنم گفتم نباید بزارم جای دوستام رو پیدا کنه )
به یویی گفتم با هم بهش حمله میکنیم
و با هم حمله کردیم و هیولا نابود شد

[youi]

باورم نمی شد از خوشحالی اواتار انگ رو بغل کردم ولی یهوو یاد سونیا افتادم و از بغلش اومدم بیرون سرخ شدم گفتم ببخشید الان باید بریم دنبال سونیا و دوستامون

[سهیل 21]

((بچه ها فقط ایفا ست ))
( منم خجالت کشیدم و سرخ شدم ولی از ته دل برای این پیروزی خیلی خوشحال بودم )
باشه بریم اونا به کمک ما نیاز دارن

[youi]

اواتار شما جلوتر برید..صدام یکم می لرزید و هنوز خجالت می کشیدم از اواتار انگ....(با لبخندی نگاش کردم)

[سهیل 21]

باشه جلو تر میرم
تو هم مواظب عقب باش دوست ندارم باز بهمون حمله کنن
( یه پوزخندم زدم )

[bita_r]

(2015/03/29 11:38 AM)reza#_# نوشته شده توسط:  دیدم میساکی داره بر میگرده بهش گفتم: چی شده؟چرا برگشتی؟

(بابا ضایع بازی در نیار گفتم میرم دنبال بقیه ی بچه ها ولی نگفتم میام پیش تو که!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

میساکی : بچه ها بیاین بریم یه جای امن پیدا کردم.

یه غار بود.

[youi]

باشه حتما....مراب بودم تا کسی بهمون حمله نکنه....و بلاخره رسیدیم پیش سونیا داد زدم سونیا حالت خوبه؟

[سهیل 21]

سونیا رو دیدم
حالت خوبه ؟
و به سمتش دویدم

[ali#_#]

خوشحال شدم فکر کردم اون هفتا شیع پیدا کردنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

ایاتو گذاشتم رو زمین زیاد حالش خوب نبود

پریدم بقل یویی گفتم ببخشید که نتونستم باهاتون بیام چی شد اون هفتا شیع چی بودن

[youi]

نه متاسفانه یه هیولا بهم حمله کرد ولی به لطف اواتار انگ نجات پیدا کردم سونیا و شکستش دادیم.. ایاتو ارومه؟؟؟خیلی عجیبه