ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[youi]

من اروم اروم جلو رفتم خيلي مراقب دورم بودم هر چي جلوتر مي رفتيم تاريك تر مي شد خب خوناشاما هم ك براشون محيط تاريك بهتر بود و عالي تر تا اينكه صدايي عجيب شنيدم گفتم شماها وايسيد يه خطري حس مي كنم خودم مي رم جلو ببينم چي اونجاس بعد اگه مشكلي نبود بهتون مي گم .
شما قبول كرديد من جلوتر رفتم ولي يه چيزي جلوي دهنم رو گرفت اولش  هول شدم و داد زدم شما شنيديد ولي بعدش يادم افتاد منم خوناشامم از چي مي ترسم و دستش رو گاز گرفتم دست اون موجود بزرگ رو شما ها صداي منو شنيديد پس اومديد ببينيد چي شده.

[Giga Byte]

( تاکرو با آنجمون درحال پرواز بود.اونا به غاری رسیدن که یویی توی اونجا بود.)
تاکرو:آنجمون تو یه فرشته ای پس میتونی اینجا رو روشن کنی.
آنجمون:الان بانورم اینجا رو روشن میکنم.

[youi]

(نور رو حس كردم و فهميدم اومديد كمك من خرشحال شدم.)
داشتم خون اون جون ور رو مي خوردم ك يكيبا يه چيز محكمي از پشت زد تو سرم و من بي هوش روي زمين افتادم و ديگه چيزي نفهميدم.

[زهرا12]

ه.. ه... یوی .. یوی... بچه ا دنبال یوی بگردید دیر کرده(ترس تمام وجودمو گرفته بود و فقط اسم یوی رو صدا میزدم)
یویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

[youi]

(ديگه هيچ صدايي از من نمي شنيدين) اصلا بهتون نمي گفتم بيايد يا خطرناكه خيلي نگرانم شده بوديد.بي هوش شده بود (اونن جونور بزرگ منو گرفته بود...و مي خواست به يه جاي دور ببرتم.)

[زهرا12]

بانوری که آنجمون انداخته بود بهتر میشد اطرافو دید!
هی بچه ها اینجا رد خون ست نکنه.. یویــــــــــــــــــــــــــی

[youi]

(وقتي اون موجود زد به سرم از سرم خون اومد و اونا رد خونايي بودن ك از سرم اومده بودن)
 

[زهرا12]

-هی بیاین دنبالم.
رد خون ها مارو جایی می برد که اصلا انتظار نداشتیم همه از این میترسیدن که شاید یه تله باشه(برام مهم نبود)

[youi]

(من وقتي خون اون جونور رو مي خوردم با اون دستم سعي مي كردم با خون بنويسم كمكم كنيد منم يويي)تنها كسي ك اين جمله رو خوند اسونا بود.تنها كسي ك توجه شد.

[زهرا12]

یه چیزی گنگ نوشته بود روی زمین:
کم..کمک .. کنین..من یوی
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بچه ها یوی در خطره! من میرم دنبالش شما نیاین و موواظب خودتون باشین