ماجراهای سونیک (داستان های نوشته ی خودم)

[Monkey.D Luffy]

سلام دوستان در این تاپیک من داستان های نوشته ی خودم رو براتون می زارم امیدوارم خوشتون بیاد 
خب اسم داستان اولم هست مسابقه بزرگ:
 در زمان های دور و گذشته یک روزی پرفسور جرالد برای اینکه دنیا تعادل خودشو حفظ کنه و به چیزی که باید باشه برسه مسابقه ای رو برنامه ریزی کرد و تصویر سه بعدی از خودش توی اون قرار داد که به عنوان مجری مسابقه می مونه ولی بعد از مدت ها این اختراع گم شد تا اینکه یک روز اگمن داشت ماهی گیری می کرد و اونو پیدا کرد و.....اگمن:هی این چیه؟اوربوت:دکتر به نظر چیز جالبی باید باشهاگمن:خب بهتره بازش کنم و ببینم در جعبه ی اختراع پرفسور جرالد باز شد و تصویر سه بعدی اون ظاهر شدپروفسور جرالد:سلام دوستان من اگمن:ه....هی پرفسور مگه تو نمرده بودیپرفسور جرالد:اوه چرا ولی این ی مسابقه هست و آخرین اثری که از من وجود داره خب بهتره بریم سر اصل مطلب :این مسابقه تنها یک برنده داره که اون نفر می تونه همه جای زمین رو به سلطه خودش در بیاره فقط کافیه تمامی زمرد های دنیا و زمرد های آشوب و زمرد استاد و بقیه رو به دست بیاره و برنده با زمرد ها پیش من بیاد و اون وقت می تونه برنده بشه تا شروع مسابقات خدانگهداراگمن:وای واقعا عالیه بزن بریم دنبال پیدا کردن زمردتیلز از قضیه با خبر شد وسریع به سونیک خبر داد سونیک توجهی نکرد ولی بعد از این خبر همه متوجه شدن و دست به کار شدن و سونیک هم قبول کرد که شرکت کنه و سونیک و امی و تیلز یک تیم تشکیل دادند و شدو هم با روژ و امگا و همگی یک تیم انتخاب کردن و به دنبال ماجرا جویی رفتن تا دنیا رو نجات بدن البته هرکس هرجوری که خودش دلش می خواست دنیا رو نگه داره و اگر سونیک موفق بشه همه چیز عادی می مونه و ..................این داستان ادامه دارد...  

[javaty1200]

جالب بود بازم داری ؟

[Monkey.D Luffy]

آره چرا که ادامه ی همینو می زارم 

[Monkey.D Luffy]

قسمت دوم مسابقه بزرگ:
دراین حین تیم شدو و تیم فنگ دست به کار شدند و دنبال زمرد می گشتند تا اینکه امگا اونو پیدا کردفنگ:هی اونو بدش به من اون متعلق به ماست روژ:من که اینطور فکر نمی کنم فنگ کوچولوبین:شاید ولی زمرد آشوب برای ماست شدو:خب امتحان می کنیمامگا زمرد هارو کنار گذاشت و اونا سخت درحال مبارزه بودند تا تیم امی اومد و با چکش پیکو پیکو امگا رو بیهوش کرد و زمرد رو برداشت رفت بقیه تا متوجه شدند همه دنبال امی رفتن و به اون حمله می کردنامی:سونییییییییییییییییک کجایییییییییی؟ ی دفعه تیلز با هواپیماش اومد و امی پرید داخل هواپیما و سونیک هم اونجا بود یک دفعه تیلز داشت سرعت نهایی خودشو می گرفت که بره بین ی بمب پرت کرد و افتاد داخل هواپیما و وقتی هواپیما با تمام سرعت داشت می رفت یک دفعه منفجر شد و سونیک و تیلز و کرم و امی توی جنگل سقوط کردن در این حین اگمن:اگمن:و اینم از زمرد استاد ناکلز:من که اینطور فکر نمی کنماگمن:اوه ناکلز! پس صحاب این زمرد تویی اره؟ناکلز:آره و اگر فکر کردی می زارم ببریش سخت در اشتباهیاگمن: نه ولی بهتره که......ی دفعه ی قفس پرت کرد و ناکلز رو زندانی کرد و این قفس قابلیت تبدیل کردن هرچیزی رو به ربات داشتاگمن:اوه متال ناکلز خوش اومدی حالا کمکم می کنی زمرد استاد رو ببرم؟متال ناکلز:بله قربانناکلز اونو توی دستگاه اگمن گذاشت و چون سیاره ناکلز در حال اومدن به پایین بود ناکلز هم با اگمن یک گروه شدند و همون موقع هواپیما سونیک با اگمن برخورد کرد و هواپیما منفجر شد و .............
 
 

[♥animpark princess♥]

خیلی قشنگ بود آفرین!

[Monkey.D Luffy]

ممنون 

[♥animpark princess♥]

قشنگ بود سونیک اما مشکلش این بود که خیلی خلاصه نوشته شده و خیلی تو همه
اگه میخوای راحت تر خونده بشه مثل بقیه برای دیالوگ هر کس یک خط جدا بذار
ممکنه اینطوری منظورمو نفهمی
بهتره بری به داستان های بقیه نگاه کنی تا متوجه بشی
آه راستی!
این تایپیک پر از اسپمه
لطفا دیگه اسپم ندین

[!Miss Elsa]

جالب و قشنگ بود ادامه بده

[zahra97]

خیلی قشنگ و جالب بود بازم ادامه بده

[Margo]

داره حساس میشه. پیلیز ادامه