زمان کنونی: 2024/09/21, 08:48 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/09/21, 08:48 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

.:Relax:.

نویسنده پیام
tired
Addict



ارسال‌ها: 2,431
تاریخ عضویت: May 2013
ارسال: #8
RE: .:Relax:.
ریلکس قسمت دوم،بخش دوم:کدو های شگفت انگیز!!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
.
.
.
.
.
.
سورن سرش را ارام برگرداند و با دختر قد بلند چاقی رو به رو شد،دختری با لبخندی شیرین و گونه های قرمز همراه با دو گیس قهوه ای بلند(اینو از روی دوستم الگو گرفتم قیافشو بنده خدا داستانمو بخونه فک کنم بیاد منو به 60 روش سامورایی تیکه تیکه کنه بعد چشمامم رنده کنهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه) با لباس نارنجی همراه الگو های کدو.
سورن اب دهانش را قورت داد:می...می...میتونم کمکتون کنم؟
لبخند دختر پهن شد با انگشت اشاره اش به نینا که درون ماشین نشسته بود اشاره کرد سپس بلند جوری که صدایش در کل شهر پخش بشود داد زد:شاهزاده انتخاب شــــــــــــــــــــــــــــــــــــد!
نینا قرینه چشمانش را به سمت خانه ها تکان داد،خانه ها یکی پس از دیگری باز شدند،سپس مقدار زیادی بادکنک و وسایل تزئینی(من بلد نیستم اسم این جینگیلی بینگیلی هارو-__-) به هوا رفتند،چه پیر چه جوان چه مرد چه زن همگی از خانه هایشان در امدند و با شادی به سمت ماشین حمله ور شدند. نینا داد زد:نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!
سپس از ماشین پیاده شد و همانند اسب های مسابقه در جاده برای خروج از شهر میدوید،سورن هم بلند خندید و خودش را به نینا رساند.
سورن با خنده:کی فکرشو میکرد ی روزی این همه ادم فقط دنبال ما کنن؟!
نینا جلوی خنده اش را گرفت و با عصبانیت:از وقتی که من احمق با ی احمق تر از خودم تصمیم به ی کاری احمقانه توی احمقانه ترین جای ممکن گرفتم!اهه!
سورن به شوخی محکم زد پشت کمر نینا،نینا به علت اینکه نیروی وارد شده به خودش را نتوانست تحمل کند تعادلش را از دست داد و با مخ روی سورن افتاد و دیگر همه چی برایش سیاه شد!
صدای تپش قلبش برایش کاملا واضح بود،هیچ چیزی نمیتوانست جز سیاهی ببیند،ناگهان همه جا روشن شد و دوباه تاریک شد،صدای تپش قلبش قطع شد و محیط روشن و تاریک میشد.برای دفعه سوم دختری مانند نینا در روشنی ظاهر شد،دختری که کناری های چشمانش کاملا خونی و از سر و بدنش خون میچکید...قیافه اش معلوم نبود،ولی میشد به لبخند سادیسمی اش اشاره کرد،هربار که محیط روشن میشد دختر نزدیک تر میشد،به راحتی میتوانست صدای زمزمه اش را بشوند،زمزمه ای که به حالت شعر گفته میشد:وقتی تو در خوابی او بیدار میشود!
نینا با ترس چشمانش را باز کرد و نفس نفس زد،سرش درد گرفت و سریع دستش را روی سرش گذاشت،متوجه بانداژِی شد که دور تا دور سرش پیچیده شده بود،وقتی چشمانش را دوباره باز کرد متوجه شد که در اتاقی تجملی است!اتاقی با سقف طلایی که حکاکی های کدو داشت و تختی نرم و دونفره که با پر قو پر شده بود. اتاقی که نینا خیلی وقت است طعم راحتی ان را نچشیده!
از روی تخت سریع پاشد و به سمت ایینه رفت،به ثانیه نکشید که صدای فریادش(نینا بلد نیست جیغ بزنهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)در تمام شهر پیچیده شد.
.
.
.
.
.
.
.
شرمنده اگه کمه حال تایپ کردن ندارم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه تازه امتحان علوم داشتم الان درست حسابی دوره کردم کتابومطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه حتما اشکالاتو بگید نترسید من نمیخورمتونمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه(منو ی کوزت کاوایی تصور کنیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
2016/12/30 10:02 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 


پیام‌های داخل این موضوع
.:Relax:. - tired - 2016/12/16, 08:58 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/16, 09:00 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/17, 12:03 AM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/17, 12:48 AM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/27, 07:31 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/28, 09:14 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2016/12/30 10:02 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2017/01/02, 10:39 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2017/01/13, 01:48 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2017/01/17, 07:35 PM
RE: .:Relax:. - tired - 2017/02/06, 11:46 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  wiki relax tired 3 1,001 2017/01/30 09:48 PM
آخرین ارسال: tired



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان